میرزا حسین نوری
این نوشتار یا بخش نیازمند ویکیسازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه آن را ویکیسازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.
میرزا حسین نوری معروف به علامه محدث نوری (۱۸ شوال ۱۲۵۴ قمری یالرود نور (مازندران) - ۲۷ جمادی ۱۳۲۰ هجری قمری نجف) فرزند محمدتقی نوری مازندرانی و نوهٔ علی محمد مازندرانی طبرسی مستوفی، محدث و رجالی بزرگ و چهره سرشناس علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری بهشمار میآید.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]مسجد مقدس جمکران
[ویرایش]- شیخ فاضل حسن بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین (از تألیفات شیخ صدوق) بنای مسجد جمکران را با این عبارت نقل کردهاست: شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من شب سه شنبه ۱۷ ماه مبارک سال ۳۹۳ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و خواسته امام مهدی (عج) را اجابت کن که تو را میخواند. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند.
حضرت مهدی مرا به نام خواندند و فرمودند: «برو به حسن بن مسلم بگو: اینجا زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمینهای دیگر برگزیده و شریف کردهاست تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کردهای…».[۲]
- حسن بن مثله میگوید: من به خانه رفتم و همه شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد، نماز صبح خواندم، به نزد علی منذر رفتم و قضیه را با او در میان نهادم و همراه علی منذر به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: به خدا سوگند که نشان و علامتی را که امام فرموده بود، اینجا نهادهاست و آن، (این حدود مسجد) با میخها و زنجیرها مشخص شدهاست. آن گاه به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان ایشان گفتند: شما از جمکران هستید؟ گفتیم: آری. پس گفتند: از اول (صبح) سید ابوالحسن در انتظار شماست…. به حضورش رسیدیم. گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم شخصی در عالم رؤیا به من گفت: شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان از جمکران پیش تو خواهد آمد، آنچه بگوید اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن. از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم. حسن بن مثله داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سید ابوالحسن دستور داد بر اسبها زین نهادند و به سوی ده جمکران رهسپار گردیدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر (چوپان) را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله به میان گله رفت و آن بز که از پشت گله میآمد به سویش دوید. حسن بن مثله آن بز را گرفت. سپس آن را به جایگاه آوردند و سر بریدند. سید ابوالحسن به محل معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را گرفت. آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به بنای مسجد پرداختند. سید ابوالحسن الرضا، زنجیرها و میخها را به قم آورد و در خانه خود نگه داری کرد و هر بیمار صعب العلاجی اگر خود را به زنجیرها میمالید، شفا مییافت.[۳]
- ابوالحسن محمد بن حیدر گفت: بهطور مستفیض شنیدم، پس از آن که سید ابوالحسن الرضا وفات کرد و در محله موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندانش بیمار گردید، داخل اتاق شد، سر صندوق را برداشت، ولی زنجیرها و میخها را نیافت.[۴]
روز اربعین حسینی و احیای پیادهروی زیارت امام حسین
[ویرایش]- حسین بن علی، پیام دوستانش را به او برسان، پیام عاشقانش را به او برسان. ای باد صبا پیام ما را به استخوانهای مقدس حسین برسان، بگو ای استخوانها دائماً شما با اشک دوستان حسین سیراب هستید. این اشکها میریزند و شما را سیراب میکنند. اگر روزی شما را از آب منع کردند و اگر حسین را با لب تشنه شهید کردند، این شیعیان و دوستان دائماً اشک خودشان را نثار شما میکنند. ای باد صبا اگر گذشتی و گذر کردی، تنها به رساندن پیغام قناعت نکن، آنجا مرکبت را نگه دار، خیلی هم نگه دار، بایست و مصائب حسین را یاد کن و اشک بریز و اشک بریز و اشک بریز، نه مثل یک آدم عادی بلکه مثل آن زنی که یک فرزند بیشتر ندارد، چگونه در مرگ یک فرزند خودش اشک میریزد، این جور اشک بریز، بگری برای آن پاک، فرزند پدر پاک، فرزند مادر پاک.[۵]
- از عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی استفاده میشود که روز اربعین روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند. نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند.[۶]
- میرزا حسین نوری (قده) اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (ع) به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام میکردند و این سفر، سه روز به طول میانجامید.[۷]
حمایت از تولید داخلی
[ویرایش]- شرکت اسلامیّه، شرکتی بود که در تاریخ ذیقعده ۱۳۱۶ ق (سالهای پس از پیروزی نهضت تحریم تنباکو) به همّت مرحوم آیتالله آقا نجفی اصفهانی و جمعی دیگر از رجال دینی و اجتماعی اصفهان به وجود آمد و مقصود از تأسیس آن: بسیج نیروها و امکانات موجود جامعهٔ اسلامی برای تولید کالاها و منسوجات وطنی، تشویق و رواج صنایع و کالاهای داخلی، و نهایتاً ایجاد استقلال و خودکفایی صنعتی و مبارزه با استعمار اقتصادی بود. شعبهٔ اصلی شرکت، در اصفهان بود و شعبات فرعی آن در بلاد گوناگون ایران (و حتّی خارج از ایران، همچون اروپا و روسیه و…) قرار داشت. با تأسیس این شرکت و ایجاد شعبات آن در مناطق مختلف، علمای بزرگ وقت ایران و عراق ـ همچون آیات عظام: محمّد حسن مامقانی، شرابیانی، آخوند خراسانی، میرزا حسین نوری، میرزا حسین تهرانی و … ـ از آن حماعت کردند که یکی از آنان نیز مرحوم سیّد صاحب عروه بود.[۸]
- بالجمله غیرت در دین و عصبیت در مذهب، چنان از خلق برداشته شده که اگر از کافری یا مخالفی ضررهای کلّی به دین او برسد، اندوهگین نشود، به قدری که از ضرر جزئی مالی که از برادر مسلم به او رسیده پیدا میشود؛ و اگر دسته دسته مردم، از دین برگردند هرگز غمگین نشوند.[۹]
برخورد با شاگردان
[ویرایش]به نوشته میرزا محمد تهرانی عسکری:[۱۰]"سالهای دراز در خدمتش بودم، در سفر و حضر. در علم درایه و رجال و حدیث نزد او درس آموختم که در این دانشها تسلّط داشت و داناترین فرد زمان خود در این دانشها بود، گرچه در دانشهای دیگر نیز مهارت داشت. کافی است خاتمهٔ مستدرک او بر کتاب وسائل الشیعه را ببینی که در علم رجال مانند آن نوشته نشدهاست. در این کتاب، در پژوهش مسائل رجال، و افزونیِ فوائد آن و استخراج نکات ظریف، تحقیق و تدقیقهایی به سامان آورد که بسی ارزشمند است. هیچگاه به محضر شریف آن جناب نرسیدم مگر اینکه فایدهٔ جدید و علمی سودمند از او آموختم. او عابد، زاهد، متنسّک، مجاهد، متهجّد، اهل توبه و انابه و گریه به درگاه خدا در نیمههای شب بود. گویی هم اکنون صدای ضجّه و تضرّع و گریههای او به درگاه الهی در سحرهای ماه رمضان در سرداب مقدّس سامرّا – زادگاه و محلّ نشو و نمای مولایمان حجت منتظر عجل الله تعالی فرجه – را در گوش دارم. آن بزرگوار در رفع مشکلات مؤمنان به ویژه طالبان علم و دانشوران بسیار کوشا بود و برای آنها همچون پدری مهربان. در همین زمینه میگفت: "در مستحبّات، برتر از زیارت امام حسین سلام الله علیه نیست؛ و رفع نیاز مؤمنان برتر از آن است و در این زمینه چندین حدیث یافتهام". او به ما اجازه نمیداد که نماز شب را ترک کنیم. در یک سفر همراه او بودم. دید که در وقت سحر در خوابم. بالای سرم آمد، مرا از خواب بیدار کرد و پرسید: تو اهل دنیایی یا اهل آخرت؟ او به ما (شاگردان خود) تنبّه میداد که از معاشرتهای غیر نافع و اشتغالهای مباح حذر کنیم. در یک سفر مرا در حالی دید که بیکار و بی ثمر نشستهام. به من گفت: نباید بیکار بنشینی. آنگاه مرا به مقابلهٔ رسالهای که همراه داشت، فرا خواند. او ما را به کنارهگیری از دیگران امر میکرد. میان ما با ترک دلبستگی به دنیا و ترک تقیّد به خوردن یا نوشیدنی مخصوص میزیست.
سید حسین کاظمینی
[ویرایش]- در ماه رجب سال گذشته که مشغول تألیف کتاب «جنة المأوی» بودم عازم نجف اشرف شدم برای زیارت مبعث، سپس به کاظمین مشرف شدم و پس از تشرف و زیارت به خدمت جناب عالم عامل و سید فاضل، آقا سید حسین کاظمینی (ره) که در بغداد ساکن بود رفتم و از ایشان تقاضا کردم جناب حاج علی بغدادی را دعوت کند تا ملاقاتش با حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) را نقل کند، ایشان قبول نمود؛ و حاج علی بغدادی را دعوت نمود که با مشاهده او آثار صدق و صلاح از سیمایش به قدری هویدا بود که تمام حاضران در آن مجلس با تمام دقتی که در امور دینی و دنیوی داشتند، یقین و قطع به صحت واقعه پیدا کردند.
- میرزا حسین نوری در جلد دوم خاتمهٔ مستدرک، ص ۴۴ در ضمن طرق روایی مولی احمد نراقی به ذکر (مقام بالای علمی و معنوی) مرحوم سید بحرالعلوم میپردازد. جدای از ضابطیت فوقالعاده میرزای نوری، معاصر بودن ایشان با سید بر اعتبار کلامشام میافزاید.[۱۱]
«ابومخنف لوط بن یحیی از بزرگان محدثین و معتمد ارباب سیر و تواریخ است و مقتل او در نهایت اعتبار… و لکن افسوس که اصل مقتل بیعیب او در دست نیست و این مقتل موجود که به او نسبت میدهند مشتمل است بر بعضی مطالب منکرهٔ مخالف اصول مذهب و البته آن را اعادی و جهال بهجهت پارهای از اغراض فاسده در آن کتاب داخل کردند و از این جهت از حداعتبار و اعتماد افتاده، بر منفردات آن هیچ وثوقی نیست»[۱۲]
- مرحوم شیخ جعفر شوشتری از یگانه مجتهدان نامآور شیعه شد که منبرهای ایشان بسیار جذاب و شنیدنی و مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و نفس مسیحایی و بیان گرم ایشان افراد زیادی را از خواب غفلت بیدار کرد.[۱۳]
- محدث نوری همت خود را مصروف آن ساختند که سید اسماعیل صدر مرجعیّت را بپذیرد[۱۴]
- محدث نوری در تقریظ بر "صحیفهٔ مهدویه ی» شیخ فضل الله نوری، این اوصاف شگرف را در مدح او میآورد: «کوه بلند علم و ستون استوارفضل، مقتدای فقیهان برجسته و معتمد عالمان چیرهدست، جامع علوم معقول و منقول، حاوی حقایق فروع و دقایق اصول، بوستان علم و اقیانوس فضل، عالم عامل کامل…"
- میرزا حسین نوری در «شاخه طوبی» نیز از شیخ فضلالله نوری با عنوان مجمع المحاسن والفواضل، مالک ازمه الفروع و الاصول، والاخذ بنواصل المنقول و المعقول، علم الاعلام و الحبر القماقم یاد میکند".
علامه میر حامد حسین نیشابوری
[ویرایش]- محدث نوری همچنین با علمای دیگری که به دنبال یافت کتب قدیمی بودند، همکاری داشتهاست. این مسئله از مکاتباتی که میر حامد حسین مؤلف «عبقات الأنوار» با محدث نوری داشتهاست، روشن میگردد. عمدهٔ این نامهها در مورد پیدا شدن یا نشدن این کتاب مهم یا آن کتاب و کیفیت تحصیل آنهاست[۱۵]
- استان نگارش «کشف الحجب و الاستار [عن وجه] الکتب والاسفار» از سید اعجاز حسین کنتوری (بن المفتی السید محمد قلی نیشابوری الکنتوری الشیعی)، از موجهای مزبور در زمینه احیای کتابشناسی شیعی است که کمتر به آن پرداخته شدهاست. نکته جالب درباره این کتاب، این است که آقا بزرگ، ذیل شرح حال سید اعجاز حسین برادر صاحب عبقات (الکرام البرره، چاپ مشهد، ص ۱۴۹، ش ۳۰۲) نوشتهاست که وقتی اعجاز حسین این کتاب را نوشت، آن را برای مرحوم میرزا حسین نوری آورد. ایشان او را از چاپ آن منع کرد، زیرا در آن صورت، اجانب خواهند گفت که کتابهای شیعه، همین مقدار است. وی نسخه کتابش را به میرزای نوری هدیه کرده و چاپش نکرد. آقابزرگ میگوید، «میرزای نوری خودش درصدد تألیف کتابی در فهرست مولفات شیعه بود، اما عمرش کفاف نداد. من هم خودم این کار را برای خودم ناممکن میدانستم اما خداوند اسبابش را مهیا کرد».[۱۶]
- میرزاحسین نوری طبرسی (۱۲۵۴–۱۳۲۰ ق) در کنار تلاشهای گرانقدر خود برای بازیابی و شناسایی کتابهای شیعه امامیه، روابط علمی گستردهای با علامه میرحامد حسین کنتـوری (۱۲۴۶–۱۳۰۶ ق) و پس از او با فرزندش سید ناصر حسین (۱۲۸۴–۱۳۶۱ ق) داشت. وی در تهیه منابع برای تألیف و تکمیل کتاب نفیس «عبقات الانوار» (که در اثبات امامت ائمه اطهار علیهمالسلام است) به آن دو دانشمند بزرگ کمک میکرد. دراین گفتار، متن سه نامه از محدث نوری به سید ناصر حسین، با تحلیل وتوضیح، آمدهاست این نامهها برای نخستین بار منتشر میشود.[۱۷]
- «حقیر غالبا در صدد تحصیل کتب قدیمۀ فرقۀ ناجیه ام، لهذا به حمد الله بسیاری به دست آمد خصوص از اخبار و تفسیر، ثبت بعضی را که احتمال نبودن در آنجا[هند] بود ارسال حضور شد.» و در نامۀ دیگر می نویسد «نقض عثمانیه ابن طاووس به زحمت محلش پیدا شد، در دست غیر اهلش، هر تدبیر کردم در آن چند روز به وصالش نرسیدم، باز بعضی را معین کردم که بگیرند، خداوند این خلق را انصاف و شعور کرامت فرماید»[۱۸][۱۹](میرزای نوری صاحب مستدرک در نامه ای که به میر حامد حسین).
- «امروز خطی از یزد رسید، بشارت پیدا شدن چند کتاب از خاصه و عامه در آن بود، مناقب ابن مغازلی، مثالب ابن شهر آشوب، اربعین خوارزمی، حالیه در تدبیر است کتاب آنها در آنجا، امید با عنایت اجداد طاهرین شما-صلوات الله علیهم -اسباب آن فراهم بیاید.» و دهها نامۀ دیگر که همگی حاکی از پیدا شدن کتب، به دست آمدن نسخه، استنساخ و... است[۲۰](میرزای نوری صاحب مستدرک در نامه ای که به میر حامد حسین).
سید ناصر حسین فرزند علامه میر حامد حسین نیشابوری
[ویرایش]- «اما تحقیقات در مورد محدث نوری ادامه یافت و مطالب واسنادی دربارهٔ آن عالم کم نظیر به دست آمد، از جمله عکس سه نامه از محدث نوری به مرحوم سید ناصر حسین نیشابوری (فرزند دانشمند علامه میر حامد حسین نیشابوری صاحب عبقات الانوار)، که در ادامه این گفتار، متن کامل آنها همراه با تعلیقات کوتاه خواهد آمد. در نامهای دیگر به تاریخ ۴ شوال ۱۳۱۷، محدث نوری مینویسد که برای ۲۴ حدیث از ۱۰۰ حدیث کتاب «مناقب مائة» ابن شاذان ـ که تمام احادیث آن مرسل است ـ سند پیدا کرده و آن احادیث را از حالت ارسال خارج کردهاست (مظفر حسین، سواطع الانوار، ص ۹۱–۹۳) (۱) در همان نامه، مرحوم نوری از کتاب «الدمعة الساکبة» سخن میگوید که مرحوم مولی محمد باقر کتابفروش بهبهانی، بادستورالعمل و اعانت ایشان نوشته و محدث نوری به چاپ آن کمک کردهاست. این مقدار مال را بگیر و برای قلم و کاغذت خرج کن، یا با آن کتاب بخر، یا آن را به کاتب بده تا درکارهای تألیفی به تو کمک کند» (علامه محدث نوری، ص ۱۸۵)(۱) باوجود تمام این دشواریها، محدث نوری، ارتباط علمی خود را با دیار هند ادامه داد، و پس از رحلت علامه میر حامد حسین، همچنان بافرزند دانشمند وخلف صالح او، مرحوم سید ناصر حسین مراوده علمی داشت. ۱ ـ نمونهای از این تنهایی محدث نوری در تهیه کتاب را، مرحوم آیة الله میرزا هادی خراسانی حائری ـ از تلامذه ایشان ـ گزارش میکند که در سفری از سامرا به کربلا میآید تادو کتاب مورد نظر خود را تهیه کند.»[۲۱]
- «کتاب «نقض عثمانیه» ابن طاووس (ره) به زحمت در محلش پیدا شد، در دست غیر اهلش. هر تدبیر کردم در آن چند روز، به وصالش نرسیدم. باز بعضی را معیّن کردم که بگیرند. خداوند این خلق را انصاف و شعور کرامت فرماید. ضعف دین تا به اینجا رسیده که در جوار حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شخصی از اهل علم از کتابی که در آن تقویت دین است، مضایقه میکند. جنابعالی به همت عالیه میل دارید که از بلاد بعیده تحصیل کتب مناقب شود!».».[۲۲]
- پس از آن در نامه ای دیگر مینویسد: «کتاب «نقض عثمانیه» هنوز در طلسم است. شرحش طولانی است. امیدوارم آخر به دست آید. خداوند به این خلق انصاف بدهد. از قرار مذکور صاحب این کتاب کتابخانه معتبری دارد که همه از نسخ کهنه قدیمه اند و احدی به آنها راه ندارد و ابداً به سطری از آنها منتفع نمیشود».[۲۳]
- تلاش محدث نوری منحصر به یافتن نسخهها نبود. در نامه ای دیگر که در تاریخ ۴ شوال ۱۳۱۷ نوشتهاست، چنین اظهار داشته که برای ۲۴ حدیث از ۱۰۰ حدیث کتاب «مائة منقبة» ابن شاذان ـ که تمام احادیث آن مرسل است ـ سند پیدا کرده و آن احادیث را از حالت ارسال خارج کردهاست.[۲۴]
- مرحوم نوری (صاحب مستدرکالوسائل) میفرماید: قاضی نعمان، مالکی مذهب بوده، بعد اسماعیلی شده است، ولی در اسماعیلیه و یا امامیه بودن او اختلاف نظر وجود دارد. قرینه اسماعیلی بودن او، این است که در همین کتاب دعائم، بعد از نام خلیفه زمان خود و یا قبل از آن، لفظ «صَلیاللهُعَلَیهِ» میگذارد. البته باز معلوم نیست برای تقیه چنین میکرده و یا خیر. تعجب اینکه این کتاب در زمان رواج حدیث و تحدث، بدون سند نوشته شده است. اگر مُسنَد بود، از اعز کتب شیعه محسوب میشد و نظیر کتاب کافی بود؛ بلکه صدق یکایک روایت آن مظنون است، مگر مواردی که به دلیل معتبر، خلاف اعتبار روایتی از آن ثابت شود.[۲۵]
- قرآن به خط امام حسن عسکری علیهالسلام، و یکی دو قرآن از حضرت امیر علیهالسلام موجود است. حاجی نوری در صحیفه علویه نقل کرده که «دعای صباح» به خط خود حضرت امیر علیهالسلام گردآوری و چاپ شده است.
- به گمانم حاجی نوری رحمهالله آن را در یکی از کتابهایش ذکر کرده است.[۲۶]
- خوب نیست که اهل علم کتابهای سید بن طاووس قدسسره را نداشته باشند. همه کتابهای او خوب است. حاجی نوری قدسسره درباره سیدبنطاووس قدسسره نوشته است: باب لقای حضرت غائب عجلاللهتعالیفرجهالشریف برای او مفتوح بود![۲۷]
- میگویند: یک وقت حاجی نوری رحمهالله، صاحب مستدرک، در سفر کربلا، پیاده از نجف تا کربلا با همسفریها مشاعره میکنند و ایشان در تمام این مسافت، در جواب اقتصار میکند بر شعرهایی که در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سروده شده است. واقعاً شایسته است انسان شعر را برای این منظور حفظ کند![۲۸]
سید محسن امین عاملی (ره) در أعیان الشیعه می نویسد: «محدث نوری عالم، فاضل، محدّث، متبحّر در علم حدیث و رجال، آشنا به علم سیره و تاریخ، زاهد و عابدی بود که نماز شبش ترک نمی شد، او در احاطه و اطلاع بر اخبار و آثار و کتاب های غریب یگانهی عصر خود بود. از کتاب های نفیس خطّی تعداد زیادی را جمع آوری کرد. هرگز در مطالعه و تألیف سستی نمی ورزید. از او چنین حکایت شده که روزی از بازار بر می گشت. با زنی برخورد کرد که در دست او دو کتاب بود و می خواست آنها را بفروشد. میرزا به آن کتابها نگاه کرد و دریافت که از کتابهای باارزش است که مدتی است در جستجوی آنهاست ولی موفق به یافتن آنها نشده است. وی پولی را به زن بابت کتابها می دهد امّا آن مقدار کفایت نمی کند. پس عبایش را در آورده به دلال می دهد اما باز هم کفایت نمی کند تا این که قبایش را هم در می آورد و می فروشد تا قیمت کتابها را کامل بپردازد». [۲۹]
- آخوند خراسانی صاحب کتاب کفایة الاصول در مجلس درس خود که بیش از پانصد مجتهد در آن شرکت میکردند میگفت: در عصر و دوران ما بر هیچ مجتهدی حجت تمام نمیشود مگر آنکه به کتاب مستدرک الوسائل محدث نوری مراجعه کند و از روایات آن اطلاع یابد.
قطبالدین شریف لاهیجی (قطبالدین اشکوری)
[ویرایش]محدث نامی حاجی میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل از شریف لاهیجی با القابی مانند «فاضل عارف و نقاد» یاد میکند و بر روی کتاب محبوب القلوب وی انگشت تأکید نهادهاست.[۳۰]
- موسی (ع) فرمود: آری، پس کالب بن یوحنا به توحید پروردگار و نبوّت محمّد (ص) و ولایت علی (ع) و اولاد اطهرش همانطور که امر شده بود، شهادت داد و گفت: خداوندا به جاه و منزلت این افراد ما را از روی این آب به سلامت بگذران. سپس از اسب پیاده شد و قدم بر سطح آب گذاشت و تا آخر خلیج پیش رفت و سپس به سوی مردم بازگشت و گفت: ای بنی اسرائیل از موسی پیروی کنید، «چون این دعا کلید درهای بهشت و قفل درهای دوزخ و نازلکننده روزی و جلبکننده رضایت خداوند خالق و قادر بر بندگانش است؛[۳۲] اما آنها خودداری کردند و گفتند: ما فقط از روی زمین عبور میکنیم.
بنابراین خداوند به موسی (ع) وحی کرد: ای موسی «با عصای خود بر دریا بزن؛[۳۳] و بگو، «خداوندا به جاه محمّد و خاندان طاهرش این آب را بشکاف؛[۳۴] و موسی چنین کرد و «آب شکافته شد؛ فَانفَلَقَ» و زمین در میان آنها تا آخر خلیج آشکار شد، پس موسی (ع) به آنها گفت: وارد شوید. گفتند: زمین خیس است و ما میترسیم در آن فرورویم، پس خداوند وحی کرد: ای موسی بگو «به جاه محمد و آل اطهر او این زمین را خشک فرما.» موسی چنین گفت: و خداوند باد صبا را به آنجا فرستاد و زمین را خشک کرد.
در انتهای این روایت زیبا آمدهاست: «سپس خداوند عزّ و جلّ در عهد محمد (ص) در قرآن کریم به بنی اسرائیل فرمود: با اینکه میدانید گذشتگان شما به واسطه کرامت محمد (ص) و دعای تقربی که موسی به درگاه الهی بیان کرد، نجات یافتند، چگونه تعقل نمیکنید و امروز که مشاهده ظهور آن پیامبر منجی و موعود هستید، به او ایمان نمیآورید؟!»
سخنان در مورد میرزا حسین نوری
[ویرایش]محمدحسین کاشفالغطاء (۱۲۹۴ق نجف- ۱۳۷۳ق کرند کرمانشاه)
[ویرایش]- علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء: «علاّمة (یرزا حسین نوری) الفقهاء والمحدّثین، گردآورنده اخبار و سخنان پیشوایان پاک (علیهم السلام) دارای دانشهای پیشینیان و معاصرین، بی گمان حجّت خداست. زنان روزگار از آوردن مانندش نازا و استوانههای فضیلت در برابر فضلش نارساست. خدایی مردی که خود را ساخته، شب زنده داری که سینه سینایی اش از شوق اشتیاق گداخته بود. او عالمی آگاه و عابدی اَوّاه بود. با خویشتن داری اش فرشتگان آسمان را به شگفتی وامیداشت. اگر خدا میخواست به بندگانش تجلّی کند، میفرمود: این نوری نورِ من است. چنین مرد، مولا و سرور ما ثقةالاسلام حاج میرزا حسین نوری است.»[۳۵]
- تا آنجا که میدانیم، شیخ محمد حسین کاشف الغطاء نقدهایی بر کتاب «تاریخ آداب اللغة العربیه» جرجی زیدان در مجله العرفان نوشت و بعدها این انتقادها در کتاب «المطالعات و المراجعات (یا المراجعات الریحانیه»): مجلد دوم، صفحات ۲۵ و پس از آن، کاشف الغطاء در صفحه ۲۷ ۲۸ کتاب اخیر خود، به این بحث پرداختهاست که شیعه، آثار زیادی داشته و از اینکه جرجی زیدان از میراث شیعه غفلت کرده گلایه میکند. او از آثاری کهن از شیعه که در کتابخانه میرزا حسین نوری دیده بود، یاد کرده و سپس به معرفی نجاشی میپردازد و جرجی زیدان را به آن کتاب که در بمبئی منتشر شده، و نیز معالم العلماء ارجاع میدهد (همان، ص ۳۰ ۳۱).[۳۶]
- مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلی الله مقامه) از بزرگان محدثین شیعه است و از وفات ایشان در حدود هفتاد و دو سال بیشتر نمیگذرد، چون وفات ایشان در سال ۱۳۲۱ هجری قمری بودهاست. مرحوم ابوی ما (قدس الله سره) که در سال ۲۱ برای تحصیل به نجف مشرف میشوند، میفرمودند در این سال - که اول طلبگی شان بودهاست - ما یک بار دیدیم که مرحوم حاجی منبر رفت - و ایشان منبر هم میرفتند، محدث بزرگواری بودهاست - و یادم هست که این آیه را عنوان کرد: «و لا تقولن لشی ء ان فاعل ذلک غدا. الا ان یشاء الله[۳۸] بعد هم طولی نکشید که ایشان مریض شدند و از دنیا رفتند. استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه) بوده، و مرحوم حاج میرزا حسین نوری واقعاً محدث متبحری است. کتاب کوچکی به فارسی نوشته به نام «لؤلؤ و مرجان» راجع به دستور برای اهل منبر و انتقاد از بعضی اهل منبر که شرایط تبلیغ دین را رعایت نمیکنند (من این کتاب را از اول تا آخر خواندم، فوقالعاده تحت تأثیر آن قرار گرفتم و مکرر در مکرر از این کتاب ترویج و تبلیغ کردهام) ایشان فکر کرده که بعضی از اهل منبر دو چیز را رعایت نمیکنند: یکی راستگویی را، آنهم به بهانه اینکه هدف ما مقدس است و برایهدف مقدس این امر اهمیتی ندارد، اگر حدیث ضعیف هم خواندیم خواندیم. [گذشته از دعوت به ایمان] هدف دیگر ما گریاندن برای امام حسین است که آن هم هدف مقدس است، آن هم دعوت به ایمان است و مسئله ایمان مطرح است. ایشان نیمی از کتابش را اختصاص دادهاست به بحث راست و دروغ و اینکه به هیچ وجه اسلام اجازه نمیدهد ما برای تبلیغ دین حتی به روایات ضعیف متوسل بشویم تا چه رسد به چیزی که میدانیم دروغ است. نیم دیگر کتاب خودش را به مسئله اخلاص اختصاص دادهاست که در تبلیغ دین و در ابکاء و گریاندن [برای] امام حسین علیه السلام خلوص نیت شرط است - که جزء مباحثی که میخواستم در سیره پیغمبر اکرم عرض کنم همین مسئله است - و بعد مسئله اجر و اجرت را طرح کردهاست. ایشان در آن کتاب روی همین مطلب اصرار فراوان دارد. امروز این قضیه به یادم افتاد که همین مطلبی که من تحت عنوان استخدام وسیله ذکر کردم، ایشان با عنوان دیگری ذکر میکند و گاهی هم یک تکههای خوشمزه و شیرین نقل میکند. از جمله میگوید که یک عالمی از هندوستان برای من نامه نوشتهاست که در اینجا افرادی میآیند خیلی حرفهای دروغ میگویند و حدیثهای ضعیف و باطل میخوانند، شما که در مرکز هستید کاری کنند، کتابی بنویسید تا جلوی اینها را بگیرند. من در جواب نوشتم که این دروغها در همین مرکز جعل میشود نه در جای دیگر. بعد ایشان راجع به این مطلب میگوید ببینید کار به کجا رسیدهاست که یک عالم یزدی برای من نقل کرد که سفری از یزد از راه کویر برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به مشهد مشرف میشدم. مصادف شدیم با ایام محرم. یک شب دیدم که شب عاشوراست و ما به یک دهی رسیدهایم. متأثر شدم که این ایام عاشورا ما به مشهد یا لا اقل به یک شهری که در آن عزاداری بشود نرسیدیم. گفتیم بالاخره ده هم هر چه باشد لا بد یک مراسمی در آن هست. پرسیدیم، معلوم شد یک تکیه ای مثلاً هست و آنجا مردم اقامه عزاداری میکنند. رفتیم دیدیم یک بابا روضه خوان دهاتی در آنجا رفت منبر. وقتی که بالای منبر نشست، دیدیم خادم مسجد رفت یک دامن سنگ آورد و ریخت در دامن این آقای مداح یا روضه خوان. من تعجب کردم که این برای چیست؟ مقداری روضه خواند ولی کسی گریه نکرد. گفت چراغها را خاموش کنید. چراغها را خاموش کردند. تا چراغها را خاموش کردند، شروع کرد سنگ پراندن به سر این و آن. فریاد و جیغ و داد مردم بلند شد و بالاخره گریه کردند. بعد که کار تمام شد، من به او گفتم این چه کاری بود؟ این جنایت است و دیه دارد، چرا این کار را کردی؟ گفت: این مردم برای امام حسین جز از این راه گریه نمیکنند، به هر حال باید اشک مردم را جاری کرد، از هر وسیله شده باید استفاده کرد.
- ایشان (میرزا حسین نوری) میگوید این مطلب غلط است، «از هر وسیله شده» یعنی چه؟! مگر امام حسین آن قدر مصائب جانسوز ندارد؟! اگر او دل دارد، اگر او محبت امام حسین را دارد، اگر واقعاً شیعه امام حسین است که تو روضه راست هم بخوانی گریه میکند، و اگر دل ندارد، اگر محبت امام حسین را ندارد، اگر حسین را نمیشناسد، میخواهم صد سال هم گریه نکند. این چه وسیله ای است که تو داری استخدام میکنی؟!
- پس این مطلبی که عرض کردم که برای حقیقت از هر وسیله ای نمیشود استفاده کرد منظورم ایمان است و منظور ایشان (میرزا حسین نوری) هم همین است، یعنی در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بی ایمانی به ایمان [از هر وسیله ای نمیشود استفاده کرد.] در اینجا اصلاً باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مسئله اهم و مهم جایش جای دیگر است یعنی در مصالح اجتماعی و حتی در مورد عبادات شخصی و فردی مثل نماز خواندن یا زمین غصبی و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت [تجاوز کند]. انسان میخواهد حدیثی را نقل کند، بعد بگوید اگر این حدیث را اینطور طرح کنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولی است، حق این حرفها را نداری. ایشان بعد آیاتی از قرآن ذکر میکنند که خدا تضمین کردهاست: انا لننصر رسلنا[۳۹] ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یاری میکنیم. ای پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر کردن با ما، ما تضمین میکنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجه ای که خود میخواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شدهاست استفاده کنیم. اتفاقاً اشتباه میکنیم، نتیجه معکوس میدهد. ما که از نظر منابع فقیر نیستیم، بگذار آنهایی که از نظر منابع فقیرند بروند جعل کنند. مقصودم این است که ما چرا؟! ما اینقدر از نظر منابع غنی هستیم که حتی احساس نیازش هم غلط است. میخواهی مردم را نسبت به امام حسین علیه السلام بگریانی، صحنه عاشورا آنقدر پر از حماسه هست، آنقدر پر از عاطفه هست، آنقدر پر از رقت هست، آنقدر صحنههای با شکوه و جذاب و دلسوز دارد که اگر در قلب ما ذره ای از ایمان باشد کافی است که نام حسین را بشنویم و اشک ما جاری بشود. «ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین»[۴۰]یک محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین هست. «انا قتیل العبرة»[۴۱]من کشته اشکها هستم.[۴۲][۴۳]
- برای این حدیث هیچ طریقی از طرق روایی شیعی موجود نیست، چرا که حاجی نوری آن را از کتابهای اهل سنت نقل نموده و این بزرگترین دلیل بر عدم وجود آن در کتب شیعی است و گرنه حاجی نوری [که بسیار اهل تتبّع بودهاست] آن را نقل میکرد.[۴۴]
سید علی خامنهای خراسانی
[ویرایش]- نوشته شدن کتاب لؤلؤ و مرجان، توسط حاج میرزا حسین نوری در صد سال پیش[۴۵]
تقریباً در صد سال پیش، مرحوم حاج میرزا حسین نوری، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان، در شرایط پلهٔ اول و دوم منبر روضهخوانان» نوشت. آن زمان، یک محدث که دلسوز، روشنفکر و آگاه بود، به فکر این بود که پلهٔ اول و دوم منبر، هرکدام شرایطی دارد؛ بیشرط نمیشود وارد این میدان شد. شاید در آن روز، روضهخوانان و مرثیهخوانان روی پلهٔ اول، و وعاظ روی پله دوم مینشستند. آن روز، آن بزرگوار مینوشت و در محدودهٔ دید آن زمان میدید؛ اما امروز شما در یک محدودهٔ وسیعتر میبینید و میتوانید آن را عمل بکنید: چه کسی به صورت مجاز منبر برود و مورد قبول جامعهای که بر این کار نظارت دارد، باشد؟ چه بگوید؟ کی و کجا بگوید؟ این، به معنای نسخهنویسی و دست این و آن دادن نیست. در کشورهای اسلامی دیگر اینگونه است که مأموران دولتی چیزی را مینویسند و در اختیار امام جمعهای میگذارند و میگویند این را بخوان. نه، تفکر و مطالعه و بررسی و استفادهٔ از اساتید فن و پیشکسوتهای این میدان لازم است و باید با معیارهایی، مناسبگویی و درستخوانی، با هدف اصلاح خواندن و گفتن، انجام بگیرد. امروز در بسیاری از زمینهها ضابطه وجود دارد. خوشبختانه حوزههای علمیه و در رأس آنها حوزهٔ مبارکهٔ علمیهٔ قم، در جهت سازماندهی و طبقهبندی و مراتبسازی پیش میرود. این، حرکت مبارکی است که اگرچه دیر آغاز شده، اما بالاخره شروع گردیدهاست. در این میدان هم چنین کاری بایستی انجام بگیرد. البته دشوار است و فکر و زحمت و پشتکار لازم دارد؛ اما باید بشود. آن نسلی که میخواهد از سخن دینی ما استفاده کند، اگر ما آن را پیراسته نکنیم، از ما نمیگذرد.
- احساس مسئولیت و احترام به بزرگان در سیره امام خمینی (ره)[۴۶]
یکوقت در جمع آقایان گفتم، شاید هم خودتان دیده باشید که محدّث عالیمقام، مرحوم آقا میرزا حسین نوری (رضواناللَّهتعالیعلیه)، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان» دارند. دنبالهٔ اسم لؤلؤ و مرجان، این است: در شرایط پلهٔ اول و دوم منبر روضهخوانان. ایشان یک کتاب نوشتهاست که نگویند حالا ما که ادعای علم و اجتهاد و ارشاد مردم را نداریم؛ فقط روضهخوانیم! سابق که این منبرهای چند پله بود، همه نمیرفتند که آن بالای منبر بنشینند. وعاظ درجهٔ اول این کار را میکردند، لیکن متوسطان و پایینها، همین پلهٔ اول مینشستند و این حرمت را نگه میداشتند. کار خوبی هم بود، حالا هم خوب است که همین مراعاتها بشود و هر کسی حد خودش را رعایت بکند. تا همین زمانهای ما هم بود. مثلاً یک نفر که فقط مسئله میگفت، آن بالا نمیرفت. همین فرد، اگر میخواست از روی کتاب مسئلهای بگوید، یا اگر یک نفر میخواست روضه بخواند، پلهٔ اول و دوم مینشست. همین هم شرایطی دارد. پس، ببینید که احساس مسؤولیت باید باشد.
- کتاب حاجی نوری مُستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل مشهور به مستدرک[۴۷]
... لکن مرحوم «حاجی نوری» (۲) و بعضی دیگر از بزرگان، اصرار دارند که این سند جزو اسناد خوب است. همچنین مرحوم «شیخ آقا بزرگ تهرانی»،[۴۸] از مرحوم آقای «آخوند» (محمد کاظم خراسانی)[۴۹] نقل میکند که ایشان در مجلس استفتائشان میفرمودند «هیچ فقیهی نمیتواند قبل از دیدن کتاب مستدرک[۵۰] حاجی نوری رحمةاللَّهعلیه فتوا بدهد.» برای اینکه فحص از معارض و حجّت و اینها، متوقّف بر این کتاب است و اصل کتاب «مستدرک»، همین «اشعثیّات» است که البته بعدها از منابع و کتابهای دیگر، روایات زیادی را به آن اضافه کردند.
- پلههای منبر هم حرمت دارند[۵۱]
محدّث عالیمقام، مرحوم آقا میرزا حسین نوری (رضواناللَّه تعالیعلیه)، کتابی به نام «لؤلؤ و مرجان» دارند. دنبالهٔ اسم لؤلؤ و مرجان، این است: در شرایط پلهٔ اول و دوم منبر روضهخوانان. ایشان یک کتاب نوشتهاست که نگویند حالا ما که ادعای علم و اجتهاد و ارشاد مردم را نداریم؛ فقط روضهخوانیم! سابق که این منبرهای چند پله بود، همه نمیرفتند که آن بالای منبر بنشینند. وعاظ درجهٔ اول این کار را میکردند، لیکن متوسطان و پایینها، همین پلهٔ اول مینشستند و این حرمت را نگه میداشتند. کار خوبی هم بود، حالا هم خوب است که همین مراعاتها بشود و هر کسی حد خودش را رعایت بکند. تا همین زمانهای ما هم بود. مثلاً یک نفر که فقط مسئله میگفت، آن بالا نمیرفت. همین فرد، اگر میخواست از روی کتاب مسئلهای بگوید، یا اگر یک نفر میخواست روضه بخواند، پلهٔ اول و دوم مینشست. همین هم شرایطی دارد. پس، ببینید که احساس مسؤولیت باید باشد.[۵۲]
سید محمدحسن حسینی میرزای شیرازی
[ویرایش]- مرجع تقلید شیعه ایرانی وی را علامه زمان و نادره دوران نامید.[۵۳]
- هم چنین در جریان جنبش تنباکو میرزای شیرازی محدث نوری را به ایران اعزام نمود تا وی را به کم و کیف قضایا آگاه نماید و نقش مؤثری را در جهت رهبری نهضت به نمایندگی از وی ایفا کند. مرحوم محدث نوری نیز طی نامه ای تمامی جریاناتی که در رابطه با تحریم تنباکو اتفاق افتاده بود در یک صفحه به صورت خیلی فشرده برای میرزا ارسال می کند. متأسفانه این نامه جزء اسناد تاریخی ثبت نشده ولی به دست آیت الله سید رضی شیرازی از سلالهی پاک مرحوم میرزای شیرازی رسیده است.[۵۴]
- دربارهٔ وی میگوید: «شیخ نوری، یکی از آن نمونههای سلف صالح بود که وجودشان در این روزگار چون کیمیا، کمیاب است، او استاد استناد بلکه بزرگترین استاد اسناد و مدارکی است که تا روز معاد خواهند ماند.»[۵۵]
- مرحوم محدث میرزا حسین نوری؛ عالمی زاهد و فقیهی عابد بود.[۵۶]
- باقدم بزرگي كه ميرزا حسين نوري انجام داد، مراسم راهپيمايي اربعين دوباره برقرار شد و از آن پس بسياري از عاشقان اهل بيت و امام حسين(ع) و نيز برخي علما و حتي مراجع تقليد با پاي پياده به كربلا سفر كرده اند، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي يكي از مراجع عاليقدر جهان تشيع كه خود بارها با پاي پياده از نجف، رهسپار كربلا شده است.[۵۷]
عبدالکریم حائری یزدی دوره تحصیل آیت الله حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ بود که نخست دو تا سه سال درسهای سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزامهدی شیرازی به اتمام رساند.[۵۸] و از میرزا حسین نوری اجازه روایت دریافت کرد.[۵۹]
محدث قمی
[ویرایش]- در شب مرگ استادش -محدث نوری- متنی نگاشت که ترجمه بخشی از آن به شرح زیر است:[۶۰]
... در این شب شکافی در اسلام به وجود آمد و آن شب ۲۷ جمادی الآخر سال ۱۳۲۰ است. شیخ علامه ما درگذشت، ناشر آثار امامان پاک، رئیس فقیهان و محدثان، یگانه دوران و نشانه زمان، الگوی محققان و ریزبینان، نمونهٔ پیشینیان و بازماندگان، پشتیبان مذهب و دین و خادم احادیث ائمه معصومین (ع)، نشانه پاک و ترویج دهنده راه –دین-، محقق علامه حاج میرزا حسین نوری طبرسی،... نوشتهٔ عباس پسر محمدرضا قمی، با اندوه فراوان…
- اگر انسان بر آنچه از کتب گرانسنگ و تالیفات با ارزش که همچون دریایی موّاج از تحقیق و دقت نظر است؛ و همچنین بر وسعت اطلاعات بی نظیر او، کمی تأمل و تفکر نماید؛ بدون شک پی خواهد برد که او به تاییدات روح القدس (از ملائکه مقربین) مویَّد [مورد تأیید] بودهاست.[۶۲]
- به راستی که او نفسش را نذرِ[۶۳] خدمت به علم کرد و هیچ چیز به اندازه بحث، جست و جو و کاوش برایش اهمیت نداشت و … اینها [همه] از فضل خداست و به هرکس که بخواهد اتی میکند و خداوند واسع و علیم است.[۶۴]
- مراسم پیادهروی در عصر مرجعیت شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴–۱۲۹۸ق) نیز با شکوه تمام رواج داشتهاست. در حالی که پس از وی، این عمل، کم ارزش و متعلق به طبقه فقرا و نیازمندان معرفی شد. اما میرزا حسین نوری، این مراسم را در میان مردم رونق بخشیدهاست. مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی که از نزدیک شاهد تلاش استادش بوده، مینویسد: «استاد ما چون وضع را بدین منوال دید، به این شیوه خداپسندانه (پیادهروی) همت گماشت … در سالهای بعد، رغبت مردم و صالحان به این موضوع بیشتر شد و دیگر عار محسوب نمیشد؛ به طوری که در برخی سالها، تعداد چادرها و خیمههای راهپیمایان، به سی عدد میرسید و هر چادر به بیست تا سی نفر تعلق داشت و به این ترتیب، این سنت حسنه، دوباره مرسوم شد و رونق گرفت».[۶۵]
- شاگردش آقا بزرگ تهرانی برنامه زندگی وی در نجف اشرف را این گونه بیان میفرماید: زمان نوشتن وی بعد از نماز عصر تا هنگام غروب بود و زمان مطالعه وی بعد از نماز عشا تا هنگام خواب بود. او همیشه با وضو میخوابید و شبها هم کم میخوابید. دو ساعت قبل از طلوع فجر بیدار میشد و وضو میگرفت. یک ساعت قبل از طلوع فجر به حرم حضرت امیر مؤمنان علی -علیهالسلام- مشرف میشد و این برنامه در زمستان و تابستان ادامه داشت. نماز شب میخواند تا سید داود نائب، کلیددار حرم، میآمد و در را باز میکرد و محدث نوری اولین کسی بود که وارد حرم میشد. او به سید داود در روشن کردن چراغهای حرم کمک میکرد. آنگاه بالای سر ضریح حضرت میایستاد و زیارت میخواند.
بعد از طلوع فجر نماز صبح را به جماعت اقامه میکرد و تا هنگام طلوع خورشید به تعقیبات نماز و دعا میپرداخت. بعد از آن به کتابخانه بزرگ خود میرفت. آن کتابخانه شامل هزاران جلد کتاب نفیس و نسخههای خطی ارزشمند و گرانبها و کمنظیر یا منحصر به فرد بود. او جز به هنگام ضرورت از کتابخانه خارج نمیشد. بعد از ساعتی، برخی از شاگردانش مانند علامه شیخ علی بن ابراهیم قمی و شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان و مولی محمد تقی قمی برای تصحیح و مقابله و نگارش یا نسخه برداری به کمک او میآمدند. بعد از پایان کار کمی غذا میخورد و استراحت میکرد و بعد، نماز ظهر را در اول وقت میخواند و بعد از نماز عصر، دوباره همان برنامه را ادامه میداد. روزهای جمعه برنامه او تغییر میکرد. صبحها بعد از آنکه از حرم بازمیگشت به مطالعه برای منبر میپرداخت و یک ساعت بعد از طلوع خورشید به مجلس عمومی خود میرفت و سخنانی بلیغ و گهربار افاده میکرد. او سعی بر آن داشت تا هر چه بالای منبر میگوید یقینی باشد و مطالب مشکوک را مطرح نمیکرد و هنگام ذکر مصیبت اهل بیت -علیهمالسلام- اشک بر محاسن شریفش جاری میشد.
کیوان سمیعی
[ویرایش]- کیوان سمیعی در خصوص نا درست بودن انتساب آل وحید بهبهانی به شیخ مفید اینگونه مینویسد:
حاجی میرزا حسین نوری که از نظر تتبُّع در حدیث و رجال کمنظیر است، آن [انتساب آل وحید بهبهانی به شیخ مفید] را در کتاب «فیض القدسی» و «خاتمه مستدرک الوسائل» ذکر نکردهاست و این دلیل بر عدم صحت آن است.
سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی
[ویرایش]- انسان در هر راه باشد، باز باید راه باریکی با خدا داشته باشد، آقای حاج سیّد محمّدباقر قزوینی، از مرحوم حاج میرزا حسین نوری نقل کرد، او از کسی که:
من در میان قافله ای بودم. عدهّای از اعراب، جلوی قافله را گرفتند، مشغول لخت نمودن اهالی قافله گردیدند. من وجهی داشتم که تمام امیدواری ام در این سفر، بر آن بود که اگر آن از دست من میرفت، در نهایت اضطرار واقع میشدم. خواستم آن را در یک نقطه ای به خاک بسپارم، دیدم آنها در تحت نظر گرفته، مراقبند. در این اثناء، نظرم به یک شیخ عربی افتاد که سجّادهای پهن کرده، مشغول نماز شب بود. من پول را پیش او برده، به او سپردم تا آنها از غارت قافله فارغ گردیدند. در غارت کردن، جانب انصاف را نیز مراعات مینمودند. آن هائی که خرجی کم داشتند، چیزی از آنها نمیگرفتند و از سایرین نیز، همه ما فی ید آنها را نمیگرفتند. به نسبت، یک چیزی میگرفتند و یک چیزی هم باقی میگذاردند. یکوقت من ملتفت شدم که آن شیخ عرب که من پول به او سپردم، رئیس همین دزدها بوده. با خود گفتم: من عجب کاری کردم، گوسفند را به دست خود به گرگ سپردم. نطقم بسته شد. نفسم به شماره افتاد. نه جرأت مطالبه داشتم و نه امید ردّ نمودن. در میان دریای اندوه غوطه خوردم. در این اثناء دیدم که خود شیخ، مرا صدا زد که بیا امانتت را ببر. رفتم تحویل گرفتم، بی آن که دستی به آن زده باشد. من متحیّر شدم، گفتم: من از این کارهای تو خیلی در عجبم؛ آن نماز شب و امانت داری تو و آن گاه ریاست این جماعت دزدان. این معمّا را برای من حل کن.
گفت: اینها همگی طایفه منند. در ترک این کار منحوس که آنها بر خود شغل گرفتهاند، از من حرفشنوی ندارند؛ ولی در تقلیل آن و رعایت جانب انصاف، یک قدری از من حرف میشنوند. من همیشه به آنها پند میدهم که انسان در همه حال، راهی با خدا داشته باشد؛ حتّی در همین غارتگری و آزار مردم نیز باید آن راه را به روی خود نبندد. مثلاً آنهایی که عاجز و فقیرند، متعرّض حال آنها نشوند و سایرین را هم مضطرّ و لاعلاج ننمایند و راه چاره را به کلّی بر آنها نبندند؛ و برای همین غرض که جلوی بی انصافی آنها را بگیرم، گاه با آنها میآیم که مرا ملاحظه نموده، پا از جاده انصاف کنار نگذارند؛ و الا در اصل مظالم آنها، به هیچ وجه من شرکت ندارم.[۶۶]
- مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک بسیار محقّق و عظیم الشأن بود.[۶۷]
- خاتمة مستدرک ایشان در علم رجال بسیار پرفائده است. نزد اهل تحقیق این کتاب بسیار ارزشمند است. ممکن است منشأ قضاوت مخالفان، کتاب فصل الخطاب ایشان باشد که آن نیز درست فهم نشدهاست.[۶۸]
- استناد فصل الخطاب به حاجی نوری قطعی است.>[۶۹]
- محدث جلیل القدر مرحوم حاجی نوری (قدس سره) با پیادهروی مستمر خود در ایام اربعین از نجف به کربلا، به همراه بزرگان علماء، به این مراسم شکوهی ویژه بخشید، و سر انجام در مسیر بازگشت پیادهروی، به دیار باقی شتافت.[۷۰]
سید محمود مرعشی نجفی
[ویرایش]- محدث نوری (محدث میرزا حسین نوری)، در کتاب تحیه الزائر دعای ندبه را به نقل از مزار کبیر، مزار قدیم، و مصباح الزائر سید بن طاووس روایت کردهاست.[۷۱]
- رؤیای شگفت آیت الله مرعشی دربارهٔ علامه مجلسی: سید عباس کاشانی نقل کردند که آیتالله مرعشی به من فرمود: "من خیلی عاشق علّامه مجلسی بودم. مخصوصاً وقتی که یاد بیانات علامه میافتادم، از اینکه چرا بعضی جرأت میکنند و تعبیرات ناروایی را نسبت به ایشان به کار میبرند، در تعجب بودم.
وی در ادامه افزود: یک شب خیلی به حضرت صدّیقه، فاطمه زهرا «سلام الله علیها» متوسل شدم تا در برزخ، مقام علّامه مجلسی را به من نشان دهند. همان شب در خواب دیدم که به «قبرستان وادیالسلام» رفتم تا برای همه مؤمنین، اساتیدمان و فقهایی که در آنجا هستند فاتحه بخوانم. دیدم وادی السلام یک صحرای بی حّد و حصر است؛ یک بیابان ولکن مملوّ از عمامه! همه اهل علماند و گویا من در عالم خواب همه را میشناسم: «شیخ کلینی»، «شیخ صدوق»، «شیخ مفید»، «سلّار»، «ابن حمزه» [ره]، بزرگانِ مشهد؛ تمام. حاج شیخی هم که من در این جمع میدیدم «حاج میرزا حسین نوری» [صاحب مستدرک الوسائل] بود. من حاج میرزا حسین نوری را درک نکرده بودم اما گویی ایشان را از قبل دیدهام و میشناسم. حاجی نوری فرمودند: ارواح مؤمنینِ شیعه هر جای دنیا که باشند پس از وفات به وادی السلام منتقل میشوند و در اینجا تا روز قیامت متنعّماند. امروز پیغمبر اکرم، ائمه اطهار و حضرت زهراء «سلام الله علیهم اجمعین» اذن عام دادند که با نوّابشان ملاقات کنند. پشت این در باغی است که پیامبر اکرم، ائمه و حضرت زهرا [ع] در آن باغ هستند. آن آقایی هم که دمِ در ایستاده، «علاّمه مجلسی» است. ایشان واسطه بین پیغمبر، ائمه و علمای شیعه است. خودِ پیغمبر صلّ الله علیه و آله و سلم به علّامه مجلسی لقب «بابُ الأئمّه» دادهاند!"
علی رجبی دوانی کازرونی
[ویرایش]- هم چنین دانشمند تازه درگذشته مرحوم علی دوانی در کتاب دانشمندان عامّه و مهدی موعود دربارة کشف الاستار آورده: «محدّث عالی مقام حاج میرزا حسین نوری در کتاب کشف الاستار که آن را در اثبات وجود حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه) و موضوعات آن تألیف کرده با استفاده از دو کتاب ینابیع الموّده و استقصاء الافحام نام ۴۰ تن از علمای عامّه را برده که در خصوص آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه)، داد سخن دادهاند».[۷۲][۷۳]
عبدالحسین طالعی دزفولی
[ویرایش]- نگارندهٔ سطور توفیق آن را یافته که از سال ۱۳۷۸ شمسی/ ۱۴۲۰ قمری به مناسبت یکصدمین سالگرد رحلت علامه محدث میرزا حسین نوری آشنایی مختصری با آثار ایشان بیابد، آشنایی که تا کنون ثمرات و برکات مختلفی داشتهاست.
یکی از این ثمرات، کتابچهای است با عنوان از نور تا نور که در سلسلهٔ کتابهای شناختنامهٔ مازندران (شماره ۶) منتشر شدهاست (دبیر مجموعه: دکتر زینالعابدین درگاهی، تهران: رسانش نوین، ۱۳۹۲، ۴۸ ص). ناگفته نگذارم که توفیق نگارش و نشر این کتاب را مدیون جناب حافظیان هستم که به مصداق «الدالّ علی الخیر» راه نشر آن را هموار کرد.[۷۴]
- هشت نکته درباره محدث نوری، یادداشتهایی پراکنده در مورد محدث نوری است که امید است اهل تحقیق را به کار آید. در واقع، موادّ خام برای کاری گستردهاست که چون به حسب امکانات ظاهری، فعلاً امیدی به سامان یافتن آن ندارم، در اینجا مینویسم، شاید دیگران در همین مرحله، از آن بهره گیرند؛ و لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً.[۷۵]
- جنّةالمأوی فی من فاز بلقاء الحجّة فی الغیبة الکبری به جنّةالمأوی معروف است و اوّلین کتاب حاجی نوری در این موضوع است. این کتاب به زبان عربی میباشد و مؤلّف آن را در تکمیل جلد سیزدهم بحارالانوار علامة مجلسی (ره) نگاشتهاست. در این کتاب ۵۹ داستان دربارة ۵۹ تن از نیک بختان آورده شده که در زمان غیبت کبری به حضور آن بزرگوار شرفیاب شدهاند. این کتاب را نخست «حاج محمدحسن امین الضرّاب» همراه با جلد سیزدهم بحارالانوار، در سال ۱۳۰۵ ق به چاپ رسانیده و بار دیگر به تصحیح «میرزا موسی تهرانی» در سال ۱۳۳۳ ق در تهران به چاپ رسیدهاست. ۹ محدّث نوری در مقدمة نجم الثاقب آن را به منزلة مستدرکی بر باب ۲۳ جلد غیبت بحارالانوار (جلد سیزدهم) میداند.[۷۶]
- کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار (عجل الله تعالی فرجه) (پرده گشایی از رخسار یار غائب از نظر) ظاهراً آخرین تألیف وی در این موضوع است. مؤلّف در مقدمة نجم الثاقب که به مناسبت به جنّةالمأوی اشاراتی دارد از کشف الاستار سخنی به میان نمیآورد لذا میتوان دانست که این کتاب، بعد از آن دو تألیف شدهاست. مرجع معظّم تقلید حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در مقدمة منتخب الاثر آن جا که منابع شیعی را در این حوزه معرفی میکند این کتاب را نیز بدون مشخصات ذکر میکند و گاهی در کتاب خود نیز از آن اقوالی را میآورد.[۷۷]
- نجم الثاقب که نام کامل آن نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب است، دومین کتاب علاّمه در موضوع مهدویت و به زبان فارسی میباشد. این کتاب ـ چنانچه در مقدمه به آن اشاره شده ـ به درخواست میرزای شیرازی نگاشته شدهاست. وی با شناخت از دانش و صلاحیت علمی علاّمه نوری از وی میخواهد که کتابی دربارة آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) به زبان فارسی بنویسد و حاجی نوری در پی اجابت این درخواست در کمتر از سه ماه نجم الثاقب را مینگارند. مؤلف داستان گفت وگوی خود با میرزا را در این ارتباط در مقدّمة نجم الثاقب چنین آوردهاست: چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی کرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت که کتاب کمال الدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد [در پاسخ] من عرضه داشتم که جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامة مجلسی ـ آن را ترجمه کرده … همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمسآبادی اصفهان آن را ترجمه کردهاند و ترجمة دوبارة آن رنج بی فایده ای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا این که در ماه شعبان گذشته (۱۳۰۳ ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف کتابی دربارة آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است که مستقلاً کتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رساله ای به نام جنّة المأوی نوشتم و در آن [شرح احوال] کسانی را که در عصر غیبت کبری خدمت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) رسیدهاند، جمعآوری کردم و این غیر از کسانی است که در جلد سیزدهم بحارالانوار ذکر شده اند، اگر مصحلت میدانید جنة المأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا کتاب خوبی از کار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اکتفا نشود بلکه اندکی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند که به ایجاز و اختصار باشد».[۷۸]
- روز ۲۷ جمادی الثانیه ۱۳۲۰ شاهد رحلت بزرگمردی از جهان علم و دین بود که با تألیف دهها اثر گرانسنگ به ویژه موسوعهٔ مستدرک الوسائل در ضمیر آیندگان جاودانه ماند. بیشتر آثار آن بزرگمرد ترجمه و چاپ و منتشر شدهاست؛ اما منابر فراوانی داشتهاند که متأسفانه تقریر آن منابر به دست ما نرسیدهاست. اخیراً گزارشی از دو منبر محمدث نوری به دست آمده که مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که شاگرد مرحوم نوری بوده به زبان عربی نوشته و کتابخانه حرم مطهر ابی الفضل العباس علیه السلام در کربلا انتشار دادهاست.[۷۹]
مجید معارف شیرازی
[ویرایش]- مرحوم محدث نوری نزدیک ۴۰ اثر در قالب کتاب نوشته که شامل کتابهای مفصل و مختصر است؛ کتابهایی از وی در دست است که حدود سی صفحه بوده و برخی کتابهای وی اکنون سی مجلد است؛ شاید بتوان گفت بزرگترین وموثرترین کتاب محدث نوری «مستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل» است.
این کتاب از این جهت اهمیت دارد که به عنوان تکملهای بر وسائل الشیعه شیخ حر عاملی نوشته شده و در آن ۲۲ هزار روایت از روایات شیعه را از ۶۶ منبع قدیمی که مورد توجه شیخ حر عاملی قرار نگرفتهاست، شناسایی و در ابواب فقهی به سبک وسائل الشیعه تنظیم کرد؛ خاتمهٔ مستدرک الوسائل اکنون در ده جلد چاپ شدهاست که در این بخش میتوان یک دور تاریخ و علوم حدیثی شیعه را از آغاز تا زمان محدث نوری مطالعه کرد.[۸۰]
- محدث نوری کتابی با عنوان «کلمه طیبه» دارد. در مقدمه این کتاب نابسامانیهای اجتماعی که گریبان گیر جوامع اسلامی شدهاست و زمینه بیتوجهی به امر دیانت و در نتیجه منجر به رشد شبهات مذهبی شدهاست، را توضیح میدهد؛ محدث نوری تلاش میکند تا جایی که ممکن است راه حلهایی برای این امر ارائه دهد؛ با مطالعه این کتاب حساسیتهای سیاسی -اجتماعی محدث نوری را درک میکنیم.[۸۱][۸۲]
- در بین همه این شروح یک مسئله برای بنده جای تعجب بود؛ برخی از شروح، فرازهایی را شرح کردهاند که در بین عبارات مشهور زیارت عاشورای مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی وجود ندارد. یک نکته را اینجا عرض کنم و آن این که مفاتیح الجنان اصلاً تألیف مرحوم شیخ عباس قمی نیست و ایشان به دستور استادشان مرحوم میرزا حسین نوری دو کتاب از کتب گذشتگان را تنقیح و تلخیص کردند یکی بحار مرحوم مجلسی دوم بود که به نام سفینه البحار مشهور است و دیگری مفتاح الجنان بودکه تألیف ملا اسدالله صدوق بروجردی است که این کتاب اغلاط بسیاری دارد؛ مرحوم صدوق بروجردی روضه خوان و خطیب توانایی بود.[۸۴]
سید محسن موسوی اصفهانی
[ویرایش]- در مجموعه مکاتباتی که از خاتمة المحدثین مرحوم میرزا حسین نوری قدّس سرّه القدّوسی خطاب به مجاهد ربّانی جناب میر حامد حسین صاحب عبقات رضوان الله تعالی علیه سالها پیش از این توسط جناب عمدة الاعلام و حجة الاسلام مختاری منتشر شده، به مناسبت و در چند مورد از مرحوم شمس العلماء شیخ محمّد مهدی عبد رب آبادی یاد شدهاست. چنانکه میدانیم او، اهمّ ارکان اربعه در تألیف نامه دانشوران ناصری بودهاست. به نظر میرسد واسطه ارتباط مرحوم شمس العلماء با جناب میر حامد حسین، تنها محدّث نوری رحمة الله علیهم بوده و گویا از محدّث نوری برای مساعدت در تصنیف نامه دانشوران نیز دعوتی در کار بودهاست.[۸۵]
آیهای که تفسیر آن نزدیک به سی روز طول کشید
[ویرایش]- روزی در منزل مرحوم ملا فتحعلی سلطانآبادی با گروهی از اعیان و اندیشمندان بزرگ از جمله سید اسماعیل صدر و حاج میرزا حسین نوری طبرسی صاحب مستدرک و سید حسین صدر بودند، حاضر شدیم. مرحوم سلطانآبادی این آیه مبارکه را تلاوت فرمود. مرحوم سلطانآبادی پسازآن شروع به تفسیر نموده و بعد از بیانات طولانی آن را به معنائی تفسیر کرد، هنگامی که بزرگان این معنا را شنیدند، از او توضیح خواستند و پس از بیان مطلب و توضیح مقصود، همه حضار به شگفت آمدند و پیش خود میگفتند، چرا آنان تابهحال متوجه این معنا نشده بودند، روز دوم در محضر مقدس ایشان حاضر شدند مرحوم سلطانآبادی آیه مبارکه را به معنای دیگری غیر از معنای اول، تفسیر کردند و حاضران باز توضیح خواستند و پس از شرح بیان باز تعجب کردند که چرا پیش از بیان ایشان اذهانشان متوجه این مطلب نشده و آن را درک نکردهاند، روز سوم در خدمت ایشان حضور به هم رسانیده و مانند روز اول و دوم به شگفت آمدند و پیوسته چنین بودند، هر روز خدمت ایشان میآمدند، معنای دیگری برای آنان مطرح میکرد، این ماجرا نزدیک به یک ماه ادامه داشت و ایشان برای آیه مبارکه حدود، سی معنا بیان فرمودند و حضار هر وقت معنایی را از او میشنیدند توضیح میخواستند.[۸۶]
- یکوقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصهای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود. آقای منتظری هم در کتاب خاطراتش[۸۸] این قصه را نقل کردهاست. آن آقا از سردار کابلی نقل میکرد که: من نزد حاجی نوری بودم. سید معمّمی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش میزد و آه میکشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد و حاجی به او گفت: چه شدهاست که این قدر آه میکشی؟ آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کردهاست. حاجی گفت: خداوند که ظلم نمیکند، این تعبیر یعنی چه؟ آن سید گفت: نه، ظلم کردهاست. حاجی گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است. سید گفت: نه. حاجی پرسید: علتش چیست که چنین میگویی؟ سید گفت: چرا خداوند اسم جدّ ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سنّیها نشویم؟ حاجی نوری گفت: اتّفاقاً نام حضرت در قرآن هست. سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی از امیرالمؤمنین؟ ع؟ نیست. حاجی گفت: نه، من ادلّهاش را میآورم. چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد. آن سید گفت: آیا باز هم دلیل هست؟ حاجی گفت: باز هم هست؛ و چند وقت بعد جزوهٔ دیگری آورد و به آن سید داد. آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری میگرفت و به چاپخانه میداد. وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت. سردار کابلی میگفت: این قضیه گذشت. یکوقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی به نظرم آشنا بود. از من پرسید: مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الآن تطبیق نمیکنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم! همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل میکرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبودهاست. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است! آشیخ آقابزرگ که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدّتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در الذریعه تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کردهاست.[۸۹] همچنین در الذریعه تاریخ فراغ از تألیف فصل الخطاب، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الآخره ۱۲۹۲ ضبط شدهاست.[۹۰] یعنی حدود شش ماه بعد از تألیف فصل الخطاب سردار کابلی متولّد شدهاست.[۹۱]
رسول جعفریان
[ویرایش]- علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه و صاحب کتاب «مستدرکالوسایل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضهها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس، نادرست بودهاست. ظاهراً وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کردهاست. ایشان این عبارت سیدبن طاووس در لهوف را نقل کردهاست که اسرا در بازگشت از شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداختهاست. (لؤلؤ و مرجان/152)[۹۲]
- در مکتب سامرا، و پس از تلاشهای میرزا حسین نوری، مرحوم سید حسن صدر (م ۱۳۵۴ ق)، از پیشگامان امر فهرست نویسی است. او یک نسل جلوتر از آقابزرگ (م ۱۳ ذی حجه ۱۳۸۹ ق / ۱۹۷۰ م / اول اسفند ۱۳۴۸) بوده و در این زمینه، مقدم بر اوست.[۹۳]
- در واقع باید گفت، شماری دیگر از علمای این دوره، کسانی که بخشی هم از شاگردان میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰ ق) بودند، یک نهضتی را در «کتابشناسی شیعی» آغاز کردند در این باره حکایتی هست که سه نفر، یعنی سید حسن صدر (۱۲۷۲ ۱۳۵۴ ق) (پدر داماد نوری)، آقابزرگ و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به خاطر طعنه جرجی زیدان در اینکه شیعیان میراثی ندارند، دست به کار شدند، و «ذریعه» یکی از آثار آن است.[۹۴]
- شاید مناسب باشد اشاره کنم که در ایران، شیخ فضلالله نوری (م ۱۳۲۷ ق) هم، به مناسبت رشدش در سامرا که این مکتب فهرست نویسی در آنجا نضج گرفته بود، علاقهمند به کتاب بود و کتابخانه بزرگی داشت. او طبعاً داماد میرزای نوری هم بود و از این جهت هم، متأثر از نهضت کتابشناسی بود. بسیاری از آثار وی، در کتابخانه مجلس و برخی از کتابخانههای دیگر، با مهر بزرگ وی موجود است.[۹۵]
- علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه و صاحب کتاب «مستدرکالوسایل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضهها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس، نادرست بودهاست. ظاهراً وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کردهاست.
سید جعفر اشکوری
[ویرایش]جریان کتابشناسی شیعی، با ابتکار سید حسن صدر آغاز شدهاست. این در حوزه نگارشی توسط میرزا حسین نوری تقویت شده و اساس آن هم، با کتاب «ریاض العلماء» و نیز «امل الامل» بوده که محور آنها نیز شرح حال به علاوه فهرست تألیفات است. سید حسن صدر خود تکمله ای مفصل در شش جلد (بیروت، ۱۴۲۹ ق) برای امل الامل نوشت و همان مسیر را ادامه داد.[۹۶]
منابع
[ویرایش]- ↑ شرح حال مبسوط شیخ محمد تقی نوری پدر محدث نوری در مقدمة التحقیق کتاب <ماتمکده> او تحقیق علیرضا اباذری؛ که اخیراً منتشر شدهاست.
- ↑ مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب نجم الثاقب(1) دربارهٔ تاریخچه تأسیس مسجد جمکران میگوید. این کتاب توسط میرزا حسین نوری به رشته تحریر درآمد و میرزای شیرازی در تقریظ خود از آن تمجید کرده و نوشته: «این کتابی است در نهایت تمامیت و متانت...». ر.ک. میرزا حسین طبرسی نوری، نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ نهم، 1384ش، ص5.
- ↑ میرزا حسین نوری، همان، ص383ـ388. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق، ج53، ص230ـ233. و ناصر الشریعه، تاریخ قم، قم، چاپ حکمت، بی تا، ص148ـ152.
- ↑ میرزا حسین نوری، همان، ص387.
- ↑ و لا و حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین. 8 - کهف/23 و 24.9 - مؤمن/51.10 - لؤلؤ و مرجان، ص 37.11 - بحار جدید، ج 44/ص 279 و 280.12 - نفثة المصدور، ص 46، الاغانی، جلد اول، جزء هفتم.
- ↑ اولین زائر مزار اباعبدالله (ع) چه کسی بود؟
- ↑ پیاده تا کربلا نگاهی به تاریخچه پیادهروی اربعین سید سجاد مرتضوی، نجم ثاقب در احوال امام غایب (ع)، نوری حسین بن محمد تقی: ۲۶.
- ↑ اندیشهٔ سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، صص ۳۱–۶۷٫
- ↑ یادی از محدث نوری و گزیدهای از آموزههای او
- ↑ از: اجازهٔ میرزا محمد تهرانی عسکری - kateban.com -هشت نکته دربارهٔ محدث نوری - نگارنده استاد حسین فروغی - کتاب پایاننامه
- ↑ خاتمهٔ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد دوم، ص ۴۴
- ↑ نقل از: اسفندیاری، ص ۴۳
- ↑ دارالسلام، ج ۲، ص ۳۱۴.
- ↑ بغیة الراغبین، صص 195 تا 199.
- ↑ فخر الشریعة، حسن و رضوان شهری، ابوحسن، «نامههایی از محدث نوری به میرحامد حسین»، نور علم، ش 48، ص 87.
- ↑ گفتاری از رسول جعفریان؛ نهضت بازشناسی هویت شیعه با فهرست نویسی آثار امامیه
- ↑ سه نامه از محدث نوری به علامه سید ناصر حسین، طالعی، عبدالحسین؛
- ↑ میرزای نوری صاحب مستدرک در نامه ای که به میر حامد حسین
- ↑ گوهرناب, داستان ها و حکایات پند آموز داستانی شنیدنی از میر حامد حسین تاریخ انتشار : 1399/7/13 بازدید : 24 منبع : کیهان فرهنگی، اردیبهشت 1367 - شماره 50؛ میر شریفی، سید علی
- ↑ همان.
- ↑ سه نامه از محدث نوری به علامه سید ناصر حسین، طالعی، عبدالحسین؛
- ↑ طالعی، عبدالحسین، «سرنامه از محدث نوری به علامه سید ناصرحسین»، مجله مفینه، ش 3، ص 152.
- ↑ همان.
- ↑ همان. ص 153.
- ↑ در محضر بهجت، ج۲، ص۲۷
- ↑ در محضر بهجت، ج۲، ص۱۰۴
- ↑ در محضر بهجت، ج۲، ص۴١٨
- ↑ در محضر بهجت، ج۳، ص۴۸
- ↑ عاملی، سید محسن المین، أعیان الشیعه، بی نا، بی جا، بی تا، ج 6، ص 143.
- ↑ نظر میرزا حسین نوری دربارهٔ شیخ الاسلام قطب الدین لاهیجی دیلمی 14 مهر 1394, 11:47
- ↑ در «تفسیر منسوب به امام حسن عسگری (ع)» در «مستدرک وسایل الشیعة» میرزا حسین نوری
- ↑ مفْتَاحُ أَبْوَابِ الْجِنَانِ وَ مَغَالِیقُ أَبْوَابِ النِّیرَانِ وَ مُسْتَنْزِلُ الْأَرْزَاقِ وَ جَالِبٌ عَلَی عَبِیدِ اللَّهِ وَ إِمَائِهِ رِضَاءَ الْمُهَیْمِنِ الْخَلَّاق»
- ↑ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْر» (شعراء63)
- ↑ اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ لَمَّا فَلَقْتَه»
- ↑ نظر علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء دربارهٔ میرزا حسین نوری (محدث)
- ↑ گفتاری از رسول جعفریان؛ نهضت بازشناسی هویت شیعه با فهرست نویسی آثار امامیه
- ↑ یکتاب مجموعه آثار شهید مطهری جلد ۱۶: صفحه ۱۳۱ و ۱۳۲ و ۱۳۱ و۱۳۴ / سخن حاج میرزا حسین نوری
- ↑ کهف/23.
- ↑ مؤمن 24
- ↑ لؤلؤ و مرجان 51
- ↑ بحار جدید ج 44/ص 279
- ↑ کتاب مجموعه آثار شهید مطهری جلد 16 / سخن حاج میرزا حسین نوری
- ↑ مرحوم استاد مطهری در کتاب ده گفتار دربارهٔ حدیث مشهور (ان الله یبعث لهذه الامه علی راس کل مائهٔ سنهٔ من یجدّد لها دینها)
- ↑ ده گفتار- استاد مطهری، ص: 114
- ↑ ۱۳۷۰/۰۴/۲۰ بیانات در دیدار جمعی از روحانیون
- ↑ ۱۳۶۹/۰۱/۰۴ بیانات در دیدار جمعی از روحانیون
- ↑ بیانات در آغاز درس خارج فقه، ۱۳۷۳/۰۶/۲۰
- ↑ علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی (۱۳۸۹ه.ق - ۱۲۹۳ه.ق)
- ↑ حاج میرزا حسین نوری» از اکابر علما و محدّثین (۱۳۲۰ه.ق - ۱۲۵۴ ه.ق)
- ↑ مُستَدرَکُ الوَسائل و مُستَنبَطُ المَسائل مشهور به مستدرک
- ↑ بیانات در دیدار روحانیون مشهد ۱۳۶۹/۱/۴
- ↑ بیانات در دیدار روحانیون مشهد ۱۳۶۹/۱/۴
- ↑ مختصری از زندگینامه حضرت آیت الله علامه محدث نوری؛ وزرات علوم تحقیقات وفناوری، مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی علامه محدث نوری
- ↑ مجادله:22.
- ↑ عالمی که بعد از مرگش شاگرد خود را برای نماز شب بیدار میکرد؛ منابع: محدث نوری، روایت نور تألیف محمد صحتی سردرودی، فوائد الرضویه تألیف شیخ عباس قمی
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث ج 1، ص 2
- ↑ محدث نوری راهپیمایی اربعین را زنده کرد - مرکز اسناد انقلاب اسلامی تاریخ انتشار: چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴, ۰۴:۳۱ | شناسه مطلب: 58077
- ↑ حائری یزدی، سرّ دلبران، ۱۳۷۷ش، ص۸۰-۸۲.
- ↑ حبیبآبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۴ش، ج۶، ص۲۱۱۸.
- ↑ ترجمه از: انتشار دستخط منتشر نشده از شیخ عباس قمی، منبع: مرکز اسناد مجلس
- ↑ شاگرد وی مرحوم آقابزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر دربارهٔ ایشان میگوید
- ↑ نقباء البشر، ج 2، ص: 549
- ↑ نذر آنست که چیز غیر واجب را بر خویش واجب گردانی … معلّق به شرط آنست که [مثلاً] گوید: اگر از این مرض صحّت یافتم پنج روز برای خدا روزه خواهم گرفت …. قاموس قرآن، ج 8، ص: 41
- ↑ نقباء البشر، ج 2، ص: 545
- ↑ آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج۱، ص۳۴۹؛ رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص
- ↑ سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی، گزیده الکلام…؛ حکایتی از حاج میرزا حسین نوری
- ↑ سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی: مستدرک حاجی نوری: علّامه سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب بغیة الراغبین، استادش محدث نوری را چنین میستاید: «کان (أعلی الله مقامه) وجهة الأعلام من حملة السنن النبویة، و حفظة الآثار المقدّسة، قبلة روّادها، و قدوة الباحثین عن مفادها، غیر مدافع و لامعارض، و کان فی الإیمان بالله (عزّوجلّ) و الثقة به و التوکّل علیه و التسلیم إلیه و الرضی بقضائه و قدره و النصح له و لکتابه و لرسوله و لأئمّة المسلمین و لعامّتهم و الورع عن محارمه و الاجتهاد فی عبادته تعالی فی غآیة لاترام، و شأوِ لایدرک، و کان بحیث لاتدرک آثاره فی مکارم الأخلاق و محامد الصفات و عزّة النفس و تأنّقها و الترفّع بها، مع التواضع للمؤمنین، و العطف علی الیتامیٰ و الأیامیٰ و الفقراء و المساکین، لایجاریٰ فی شرفه، و لایباریٰ فی علوّ قدره، و کان من علمی الفقه و الأصول فی ذروة سامیة، ذا ملکة قدسیة راسخة تبوّأ فیها منازل الفقهاء المسلمین. عرفت منه الإخلاص لوجه الله (عزّوجلّ) فی کلّ ما یصدر عنه من قول أو فعل، فأخذ بمجامع قلبی، و ملک حُبُّه جهداً، و لم یدّخر عنّی وسعاً، و أجازنی إجازة مفصّلة، فکنت مغتبطاً بحسن ظنّه، محبّواً بثنائه، محبوراً بدعائه، حتّی قضیٰ نحبه مبروراً مشکوراً، أعلی الله مقامه و أجزل إکرامه». (موسوعة الإمام السیّد عبدالحسین شرف الدین، ج۷، ص۵۰۹–۵۱۰)
- ↑ سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی: مستدرک حاجی نوری
- ↑ سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی: مستدرک حاجی نوری
- ↑ سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی: آرزو داشتم در پیادهروی اربعین حسینی شرکت کنم.
- ↑ النخبه فی شرح دعاء الندبه از سید محمود مرعشی.
- ↑ محدث نوری، مقدمة نجم الثاقب، ص 9 ـ 8، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
- ↑ آثار محدث نوری در حوزهٔ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی
- ↑ یادی از محدث نوری و گزیدهای از آموزههای او، بخشی از کتاب «از نور تا نور» به مناسبت ۲۷ جمادی الاخری سالگرد رحلت محدث نوری، عبدالحسین طالعی
- ↑ هشت نکته درباره محدث نوری. بسم الله النور، بسم الله نور النور. عبدالحسین طالعی
- ↑ آثار محدث نوری در حوزهٔ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی
- ↑ آثار محدث نوری در حوزهٔ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی
- ↑ آثار محدث نوری در حوزهٔ مهدی پژوهی، معرفی تفصیلی نجم الثاقب - عبدالحسین طالعی
- ↑ گفتاری در تقوا | محدث نوری، ترجمه عبدالحسین طالعی
- ↑ محدث نوری، یکی از رموز پیروزی نهضت تنباکو بود
- ↑ دکتر مجید معارف در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا), اندیشمندان ایران و اسلام (تلألو نور)، به مناسبت فرارسیدن سالروز درگذشت میرزا حسین محدث نوری، دکتر مجید معارف، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که اخیراً کتابی با موضوع زندگی و آثار مرحوم محدث نوری به رشته تحریر درآورده.
- ↑ دکتر مجید معارف (ضو هیئت علمی دانشگاه تهران), مروری بر زندگی و آثار محدث نوری
- ↑ مهمترین اولویت و نکته ای که در شروح زیارت عاشورا
- ↑ میرزا علی سلیمانی بروجردی (از پژوهشگران حوزه دین بیش از 148 کتاب و 34 مقاله در موضوعات مختلف تراجم، فلسفه، عرفان، تاریخ و حدیث در کارنامه علمی) , چه کسی اولین بار زیارت عاشورا را برای مردم خواند؟ / راز سجده آخر زیارت عاشورا
- ↑ صاحب عبقات، محدّث نوری و نامه دانشوران ناصری
- ↑ با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
- ↑ هفدهم جمادی الثانی سالگشت رحلت میرزا حسین نوری (م ۱۳۲۰) , پایگاه اطلاعرسانی کتابشناسی شیعه
- ↑ خاطرات، ج ۱، ص ۸۱.
- ↑ الذریعة، ج ۲، ص ۳۶۶.
- ↑ الذریعة، ج ۱۶، ص ۲۳۲، ش ۹۱۲؛ نیز رک: جمع پریشان، ج ۱، ص ۷۹ _ ۸۲، مقالهٔ «الجواد قد یکبو». در این مقاله شواهد دیگری بر عدم صحّت این نقل ذکر شدهاست.
- ↑ پدر سردار کابلی هم نمیتواند ناقل این قضیه باشد، چون تا سال ۱۳۰۴ در هند و اطراف بوده و آن سال به ایران آمد. (رک: زندگانی سردار کابلی، ص ۲۱)
- ↑ هفتهنامه افقحوزه، اربعین 1 شماره خبر: ٤٠٣٦٧١ ١٥:٢٠ - 1397/08/15 حجةالاسلام والمسلمین رسول جعفریان: دلیل بزرگداشت اربعین چیست؟ نسخه چاپی
- ↑ گفتاری از رسول جعفریان؛ نهضت بازشناسی هویت شیعه با فهرست نویسی آثار امامیه
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان.