استان مازندران
ظاهر
(تغییرمسیر از مازندران)
مازَندَران استانی در شمال ایران و در کرانههای جنوبی دریای خزر.
درباره
[ویرایش]- بعد از قبول سلطنت ایران و تأمین انتظامات اولیه که شرح آن را باید در مجلدات عدیده نوشت اولین تصمیمی که به مخیلهام خطور کرد مسافرت به مازندران بود.
- مازندران خانه من است. مسقطالرأس من است. احساسات و عواطف من طبعاً بطرف مازندران صعود میکند، و هزاران احساس و عاطفه هم طبعاً از مازندران بطرف من در پروازست.
- زندگی در شمال، زمین تا آسمان با تهران فرق دارد. آدم وقتی به شمال میرود و اصلاً وقتی از کندوان میگذرد، انگار دوباره متولد میشود.
- محمدرضا داوودنژاد، مصاحبه با روزنامهٔ «جامجم»، ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۷ / ۵ مرداد ۱۳۹۶ [۳]
...بفرمود تا پیش او خواندند | بر رود سازانش بنشاندند | |
به بربط چو بایست بر ساخت رود | برآورد مازندرانی سرود | |
که مازندران شهر ما یاد باد | همیشه بر و بومش آباد باد | |
که در بوستانش همیشه گلست | به کوه اندرون لاله و سنبلست | |
هوا خوشگوار و زمین پرنگار | نه گرم و نه سرد و همیشه بهار | |
نوازنده بلبل به باغ اندرون | گرازنده آهو به راغ اندرون | |
همیشه بیاساید از خفت و خوی | همه ساله هرجای رنگست و بوی | |
گلابست گویی به جویش روان | همی شاد گردد ز بویش روان | |
دی و بهمن و آذر و فرودین | همیشه پر از لاله بینی زمین | |
همه ساله خندان لب جویبار | به هر جای باز شکاری به کار | |
سراسر همه کشور آراسته | ز دیبا و دینار وز خواسته | |
بتان پرستنده با تاج زر | همه نامداران به زرین کمر | |
چو کاووس بشنید از او این سخن | یکی تازه اندیشه افگند بن... | |
فردوسی[۴] |
منابع
[ویرایش]- ↑ از خاطرات معاصران. ایراننامه، شماره 6، صص 366-347. [به نقل از«سفرنامهء مازندران»،نوشتهء رضاشاه پهلوی (مربوط به سفر مهرماه 1305)،چاپ تهران،2535 شاهنشاهی]
- ↑ از خاطرات معاصران. ایراننامه، شماره 6، صص 366-347. [به نقل از«سفرنامهء مازندران»،نوشتهء رضاشاه پهلوی (مربوط به سفر مهرماه 1305)،چاپ تهران،2535 شاهنشاهی]
- ↑ «زندگی در نقش آن را باورپذیر میکند». روزنامهٔ جامجم. ۵ مرداد ۱۳۹۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۵ آوریل ۲۰۲۲.
- ↑ «بخش ۱؛ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران». گنجور.