پرش به محتوا

مارگارت ادسن

از ویکی‌گفتاورد

مارگارت ادسن (به انگلیسی: Margaret "Maggie" Edson) (زادهٔ ۴ ژوئیه ۱۹۶۱) نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی است.

گفتاوردها

[ویرایش]

شگرد شاعری یا زیرکی

[ویرایش]
  • «هیچ چیز مگر یک نفس - یک ویرگول- زنده بودن را از زندگی ابدی جدا نمی‌کند.»[۱]

ویوین [تلاش می‌کند آرام باشد] می‌خوام براتون بگم چه حالی دارم. می‌خوام به قول خودم حالم رو توضیح بدم. مثل اینه که… نمی‌تونم… کلمه مناسبش رو پیدا نمی‌کنم… شده‌ام مثل دانشجویی که سر جلسه امتحان نهایی نشسته و جواب سوال‌هارو نمی‌دونه، سؤال‌ها رو اصلاً درک هم نمی‌کنه، و وقت داره به سرعت می‌گذره.
وقت تصمیم‌گیری نهایی رسیده. درد وحشتناکی دارم. سوزی می‌گه اگر قراره «اون» رو مهار کنم، باید بتونم حسابی از عهده مهار درد بربیام.
«اون» کلمه کوچیکیه. در این مورد خاص، منظور از «اون» همون «مرگ و زندگی» منه.
پیشاپیش بابت بلایی که داروهای آرام‌بخش به سر انسجام صحنه نهایی نمایشم می‌آرن ازتون پوزش می‌خوام. کاریش نمی‌شه کرد. این داروها رو باید بهم می‌دادن. درد وحشتناکی دارم.
واقعاً درد دارم!
سوزی وارد می‌شود.
هاه، خدای من. هاه، خدای من.
سوزی: آروم باش، آروم باش. درست می‌شه. به کلکیان زنگ زده‌ام بیاد بهت سر بزنه. به زودی بهت داروهایی می‌دیم که آرومت کنه.
ویون: هاه، خدای من. چه درد وحشتناکی! خیلی درد دارم. خیلی درد دارم.
سوزی: می‌دونم، می‌دونم؛ ولی تحمل داشته باش. سعی کن به درد فکر نکنی. ناراحت نباش. یه سرم مسکن بهت وصل می‌کنیم و کنترل میزان ورود مسکن به بدنت، با یه پمپ، دست خودت خواهد بود. خیلی ساده‌ست، همه‌چی دست خودت خواهد بود.[۲]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. مارگارت ادسن، نمایشنامهٔ شگرد شاعری، ترجمهٔ مینا بنی‌محمدی، انتشارات قطره، ۱۳۸۸.
  2. مارگارت ادسن، زیرکی، ترجمهٔ رحیم قاسمیان، نشر نیلا، ۱۳۸۶.