مارک هادون
ظاهر
مارک هَدِن (به انگلیسی: Mark Haddon؛ زادهٔ ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲) نویسنده و شاعر بریتانیایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]ماجرای عجیب سگی در شب
[ویرایش]- «اعدادِ اول اعدادی هستند که پس از بیرون کشیدن همهٔ آن، اعداد به دست میآیند و من فکر میکنم اعداد اول درست مثلِ زندگی هستند. آنها خیلی منطقی هستند اما هیچوقت نمیتوانید فرمولشان را کشف کنید حتی اگر وقت خود را با فکر کردن به آنها سپری کنید.»[۱]
- «آدمها گیجم میکنند. دوتا دلیل دارد. دلیل اول آن که مردم میتوانند بدون اینکه حتی یک کلمه بر زبان بیاورند؛ حرفهای زیادی بزنند. سیوبان میگوید اگر یک ابرویت را بالا بیندازی این کار میتواند چند معنی مختلف بدهد. میتواند به این معنی باشد که میخواهم با تو رابطه جنسی داشته باشم و همینطور میتواند به این معنی باشد که حرفی که زدی خیلی احمقانه است. سیوبان همچنین میگوید که اگر دهانت را ببندی و از بینی ات نفس عمیقی بیرون بدهی معنایش این است که خیلی احساس آرامش و آسودگی میکنی و یا حوصله ات سر رفته و یا عصبانی هستی و همه این معناها بستگی به این دارد که چقدر هوا از بینی ات خارج شود و با چه سرعتی خارج شود و وقتی این کار را میکنی لبهایت چه شکلی شده باشد و یا در چه وضعیتی نشسته باشی و هزاران چیز دیگر که فهمیدن آنها ظرف چند ثانیه واقعن مشکل است. دلیل دوم این است که مردم بیش تر اوقات موقع حرف زدن از استعاره میکنند… من فکر میکنم استعاره، همان دروغ است.»
- «مردم به این دلیل به بهشت اعتقاد دارند چون از تصور مرگ خوششان نمیآید و چون دوست دارند زنده بمانند.»
- «مردم میگویند باید همیشه راست گفت اما واقعن چنین منظوری ندارند چون هیچ وقت اجازه نداری به آدمهای پیر بگویی پیر هستند یا نباید به آدمهایی که بوی بدی میدهند بگویی تن شان بو میدهد یا همینطور نباید وقتی یک آدم بزرگ گوزید به روی خودت بیاوری و این مسئله را به او بگویی. هم چنین اجازه نداری به کسی بگویی «ازت نفرت دارم» مگر آنکه نتوانی آن شخص را تحمل کنی.»
- «بهترین حالت این است که آدم از اتفاقات خوبی که قرار است بیفتد با خبر شود، درست مثل موقعی که مردم میدانند قرار است در یک روز به خصوص خسوف اتفاق بیفتد یا کسی بداند که قرار است برای کریسمس به او میکروسکوپ هدیه بدهند؛ و از طرفی بدترین حالت هم این است که آدم از اتفاق بدی که قرار است بیفتد با خبر باشد، درست مثل موقعی که آدم میداند قرار است در یک روز به خصوص برای پر کردن دندانش به دندان پزشکی برود یا قرار است برای تعطیلات به فرانسه برود. اما من فکر میکنم از همه بدتر این حالت است که آدم نداند اتفاقی که قرار است بیفتد خوب است یا بد…»
- «مردم به این دلیل به خدا اعتقاد دارند، که دنیا خیلی پیچیدهاست و به نظر آنها بعید است که چیزهایی به پیچیدگی سنجاب بالدار یا چشم آدمی یا مغز به طور اتفاقی به وجود آمده باشد. اما باید منطقی بود و اگر مردم منطقی فکر کنند متوجه میشوند که فقط به این دلیل میتوانند بگویند خدا هست که این چیزها در جهان اتفاق افتادهاست و وجود دارد. در حالی که میلیاردها سیاره وجود دارند که در آنها حیات جریان ندارد اما کسی در آن سیارهها زندگی نمیکند که مغز داشته باشد و به این موضوع توجه کند؛ و این درست مثل این است که همه آدمهای دنیا با سکه شیر یا خط بیاندازند و ممکن است کسی پیدا شود که ۵۶۹۸ بار پشت سر هم شیر بیاورد و با خودش فکر کند که آدمی استثنایی است در صورتی که واقعاً اینطور نیست چون از طرف دیگر میلیونها آدم دیگر هستند که ۵۶۹۸ بار شیر نیاورده اند.»
منابع
[ویرایش]- ↑ مارک هادون، ماجرای عجیب سگی در شب، ترجمهٔ شیلا ساسانینیا، انتشارات افق، ۱۳۹۵.