پرش به محتوا

لو آندرئاس سالومه

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از لو آندرآس سالومه)

لو آندرئاس سالومه (زادهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۶۱ در سن پترزبورگ – درگذشتهٔ ۵ فوریه ۱۹۳۷ در گوتینگن) روانکاو و نویسنده روس‌تبار آلمانی بود. لو سالومه را بیشتر به دلیل عشق نیچه به او می‌شناسند.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «هرگز آن ساعت‌هایی را فراموش نخواهم کرد که نیچه برای نخستین بار مرا با رمز و رازهای اندیشه خود آشنا کرد. آوایش بسیار آرام بود و می‌شد احساس سرخوردگی ژرف را در آن باز شناخت… اگر کسی این حرف‌ها را می‌شنید، فکر می‌کرد که دو ابلیس با هم سخن می‌گویند… برای نخستین بار که در باب مازوخیسم سخن گفتم، با نیچه (این سادومازوخیست) بود. یادم می‌آید که هنگام این گفتگوها نمی‌توانستیم به هم نگاه کنیم.»[۱]
  • «پیوسته مسحور اندیشه‌های نیچه می‌شدم، ولی ناگزیر به آن‌ها شک می‌ورزیدم تا اسیر آن‌ها نگردم و تصویری واضح از آن‌ها را در ذهن خود پدیدآورم. این اندیشه‌ها مسحورکننده است، ولی هم‌زمان آدمی را از خود می‌راند.»[۱]

اشعار

[ویرایش]
بی شک عشق به دوست چنین است
چون منی که تو را دوست می‌دارم…
زندگی معماگونه است
و من نمی‌دانم که در وجود تو غریو شادی سر می‌دهم و می گِریم،
یا تو نیک‌بختی و رنجی را برایم به ارمغان آورده‌ای.

***

تو را با تمامیِ اندوهِ نهفته در وجودت دوست دارم
اگر چاره‌ای جز نابودی من نداشته باشی،
خود را از دستان تو نخواهم راند
چون دوستی که از آغوشِ دیگری جدا نمی‌شود.

***

با تمامِ توان تو را در آغوش خواهم فشرد!
بگذار تا شعله‌هایت مرا بسوزاند،
بگذار تا در آتشِ این نبرد
معمای وجودِ تو را ژرف‌تر دریابم.

***

هزاران سال چنین خواهم بود! چنین خواهم اندیشید!
مرا در آغوشِ خود گیر!
آیا از هدیه دادن به من نیکبخت نمی‌شوی؟
به راستی که هنوز دردی نهفته در وجودِ توست…
  • شعری که لو سالومه اندک زمانی پس از ترک روسیه سرود و نیچه را بسیار تحت تأثیر قرار داد.[۱]
هرگز آن ساعت‌هایی را فراموش نخواهم کرد که نیچه برای نخستین بار مرا با رمز و رازهای اندیشه خود آشنا کرد. آوایش بسیار آرام بود و می‌شد احساس سرخوردگی ژرف را در آن باز شناخت… اگر کسی این حرف‌ها را می‌شنید، فکر می‌کرد که دو ابلیس با هم سخن می‌گویند… برای نخستین بار که در باب مازوخیسم سخن گفتم، با نیچه (این سادومازوخیست) بود. یادم می‌آید که هنگام این گفتگوها نمی‌توانستیم به هم نگاه کنیم.

دربارهٔ او

[ویرایش]
  • «این دختر پیوند استوار دوستی با من بسته است: استوارتر از هر آنچه بر روی زمین یافت می‌شود. مدت‌هاست که بخت این چنین به من روی نیاورده است. امیدوارم شاگرد واقعی‌ام را یافته باشم و اگر عمرم کفاف ندهد، لو ادامه‌دهندهٔ راه من و تفکرم باشد.»
  • «آن وقت‌ها در ارتا تصمیم گرفته بودم تا گام به گام او را با آخرین دستاوردهای فلسفه خود آشنا سازم، زیرا او را نخستین کسی می‌دانستم که شایسته این کار است.»
  • «با ارزش‌ترین و پرفایده‌ترین دوستی من تاکنون با لو سالومه بوده است. تازه از زمان همین آشنایی من برای نگارش زرتشت پخته شدم. این دوستی را به خاطر تو [خواهرش] از دست دادم… لو با استعدادترین و خوش فکرترین مخلوقی است که در ذهن آدمی می‌گنجد.»
  • «لو، غرق در اندیشه‌های تاریخ ادیان، نابغه‌ای است که حضور گاه و بی گاه و یاری او به من بسی نیک‌بختی است.»
  • «از نظر من وجود لو واقعاً نیک‌بختی است، او تمامی انتظارهای مرا برمی‌آورد، امکان ندارد که دو انسان چنین به هم نزدیک باشند… لو اکنون آماده درک پنهان‌ترین بخش‌های فلسفه من است.»
  • «لو بسیار زرنگ و مسلط بر خویشتن در رابطه با مردان و در عشق ناتوان است… به ظاهر پیوسته بیمار و در مرز جنون است، بدون سپاس، بدون شرم از نیک خواهان، بی وفا در دوستی با دیگران، ناتوان در احترام قلبی، متنفر از پاکی روح و بدون شرم از بیان اندیشه‌های علیه خویش، غیرقابل اعتماد و خشن.»
  • «ولی، ای دوست بسیار عزیز، فکر کردم شاید هر دو خوشحال شوید که مدتی از شر من راحت باشید! … ای دوست عزیز، فکر بدی نکن و از لو هم چنین درخواست کن. من به هر دو شما صمیمانه علاقه دارم و می‌خواهم با دوری از شما این نکته را اثبات کنم. بالاخره باز هم یکدیگر را خواهیم دید، این طور نیست؟ … با عشق و علاقه بی پایان. ف. نیچه»
  • «از دیوانگی‌ها یا خودپسندی جریحه دار شده من ناراحت نشوید و اگر روزی من دست به خودکشی زدم، نباید چندان ناراحت شد. این رویاپردازی‌های من ربطی به شما ندارد! (حتی حقیقت وجود من نیز تاکنون ربطی به شما نداشته است) ولی هر دو مرا نیمه دیوانه‌ای تنها و پریشان در نظر می‌آورید… ای دوست عزیز، ره، لطفاً به لو بگویید که همه سخنان مرا ببخشد و این چنین به من نیز فرصت می‌دهد تا او را ببخشم. زیرا تاکنون او را نبخشیده‌ام. بخشش دوستان دشوارتر از دشمنان است.»

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ نقل از این است انسان: چگونه آن می‌شویم که هستیم؟، فریدریش ویلهلم نیچه، ترجمهٔ سید سعید فیروزآبادی، انتشارات جامی، ۱۳۸۶.
  2. نقل از ماریو لایس، زنان در زندگی نیچه، ترجمهٔ ماریا ناصر، نشر قله، ۱۳۸۰.