پرش به محتوا

مشرق نوری

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از قلی نوری)

حاج میرزا قلی نوری مازندرانی با تخلُّص مشرق (۱۸۲۲- نور - ۱۱ سپتامبر ۱۸۹۳، تهران؛ دفن‌شده در ری) مستوفی قاجاری و شاعر ایرانی بود. [۱]

گفتاوردها

[ویرایش]
بت ساده آه آن بت باده ده      که آذر فروز دل روزبه
از آن می که از خجلتش جاودان      به ظلمت بود آب حیوان نهان
گر آورد جام سکندر به لب      پی خصر نسپرد پای طلب
صداع سر از وی نماد وداع      از آن می که در سر نیارد صداع
بریزد چو یک قطره در چشم کور      دو چشمش شود چشمهٔ ماه و هور
دمادم بنوشان از آن جام می      نه از بادهٔ جام جمشید و کی
ز خظر فرودینه تا خطر جور       ورانداز جام از تسلسل به دور
از آن می که نوشاند رامین به ویس      ز جام جهان‌بین سلطان اویس
رباب از وفا ریخت در کام رعد      بنوشید ازو رعد بی‌بیم وعد
ز جامی که لیلی به مجنون چشاند      ز آبش سراپا در آتش نشاند
کُسِّره ز عَروه از آن جام می      بزد پای بر تخت و دیهیم کی
بنوش و بنوشان می وحدتم      نما عور از کثرت کسوتم
از آن می که پرورد دهقان پیر      جوانبخت در خم خم غدیر
شوم مست و بی‌خود ز نوک قلم      به مستی نمایم حدیثی رقم
سر خامه اندر بنان آورم      بدیع معانی بیان آورم[۱]
* * *
آنکه شد در کوی او از خاک ره کمتر منم      آنکه همچون شعله آتش زد به خشک و تر منم
آنکه در دریای عشقش از سر و از جان گذشت      آنکه چون پروانه خود را سوخت پا تا سر منم
آنکه جام بی‌نصیبی نوش کردی در جهان      آنکه اندر بازی تقدیر شد ششدر منم
آنکه عمری غیرناکامی نبردی بهره‌ای      آنکه ظاهر می‌نشد در طالعش اختر منم
آنکه با سودای عشقشش روز خود را تیره کرد      آنکه اندر آذر غم سوخت بال و پیر منم
آنکه چون مشرق نوای بی‌نصیبی ساز کرد      نغمه‌اش خاموش و اشکش بوده چون آذر منم[۱]
* * *
ساقی ار باده بریزد در جام      زاهدان را همهٔ عمر شود شرب مدام
دانهٔ خال لب لعلش اگر جلوه کند      ای بسا مرغ دل اهل دل افتد در دام
در حدیث است که هندو نرود سوی بهشت      خال هندوش به جنت ز چه رو کرد مقام
نی غلط گفت که هندوست به آتش سوزان      هان طمع کرد ز کوثر رسدش جرعه به کام
گر خرامان سوی گلزار رود سرو قدش      عارفان را به نظر جلوه دهد شور قیام
مشرق آن ماه گر از پرده عیان ساز روی      از مه نیم‌شبش تیره شود خود چون شام[۱]
* * *
مرا تا کام در دست دل افتاد      همه کارم ز دستش مشکل افتاد
بگفتم مقصدم دیدار یارست      ندانستم دل از وی غافل افتاد[۱]

منابع

[ویرایش]
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ نوری کوتنایی، نظام‌الدین. تاریخ ادبیات مازندران. ساری: نشر زهره، زمستان ۱۳۷۸. ۹۷۷. شابک ‎۹۶۴۵۷۰۴۱۵۴.