فروشنده (فیلم ۱۳۹۴)
فروشنده فیلمی به کارگردانی و نویسندگی اصغر فرهادی است.
گفتگوها
[ویرایش]- دانش آموز: «آدم چه جوری گاو میشه؟»
- معلم (شهاب حسینی): «به مرور…»
- معلم: «به پدرت بگو بیاد تا ببینه تو گوشیت چه عکساییه (مبتذل) ـ»
- یکی از دانش آموزها: «آقا پدرش مرده»
- [معلم سکوت میکند و گوشی دانش آموز را پس میدهد.]
در چشم دیگران
[ویرایش]- بهرام بیضایی در پیامی صوتی پس از جایزه اسکار چنین گفت:
جشن شما را بهانه میکنم و پیش از هر سخنی، گرچه دیرم برای بسیاری و زودم برای بسیاری دیگر، به هر ایرانی که هر کجای جهان، از گذشته تا آینده، جایزهای در فیلمسازی گرفته یا خواهد گرفت تبریک میگویم. نه به خاطر جایزهای که گرفته یا میگیرد، به خاطر آن که توانسته موانع ساختگی جهان فیلمسازی هر کجا را به سود ساختن کاری فرهنگی جا به جا کند و آن را حتی سر سوزنی تغییر دهد. در کشور ما این هنر بزرگتر از خود فیلمسازی است و به ویژه در مورد مظنونین همیشگی از اصل و نسب تا دین و آیین جد اندر جد و سلوک شخصی تا فروشگاهی که از آن خرید میکنید تا کسانی که با آنها معاشرت دارید یا ندارید و میزان سازگاری یا ناسازگاریتان با مقررات و تبعیضات مندرآوردی را در بر میگیرد، و همین جا همچنین به هر کسی در هر جای دنیا تبریک میگویم که فیلم خوبی ساخته و جایزه نگرفته است. چه جایزه برایش مهم بوده یا نبوده باشد. بسیارند نامهای بزرگ و ساختههای بزرگ سپاسنادیده که تاریخ سینمای جهان را ساختهاند و احترام من به هر فیلم خوبی که رنگ پخش و پرده ندیده است و به تدبیر اولیای با کفایت امور در هر جا دیدن آن از بینندگان احتمالیش دریغ شده است و فیلم و سازندهاش به لطف ابنای زمان به فراموشی سپرده شدهاند. و اما پس از این ادای دین واجب، جداگانه و اکنون به اصغر فرهادی شادباش میگویم، نه تنها برای این جایزه که برای همه جایزههای پیش از اینش و بیش از همه برای فضای گفت و گوی فرهنگی که گرد ساختههایش برپاست. و بیشتر از آن به خاطر نامهٔ خودداری از سفرش و اعتراضش به همه تندروانی که در رقابتهای قدرتپرستانه و سودجویانهٔ سیاسی، چهره فرهنگی ایران را مخدوش میکنند و هویت بخشی از مردم جهان را در تردستیهای خود به بازی میگیرند. هیچ جایزهای ساختهای را بهتر یا بدتر از آن که هست نمیکند، و به وام از بیهقی است که میگویم جایزهها به اثر بزرگ شوند، نه اثر به جایزهها. برای من فروشنده مثل هر فیلم دیگر فرهادی به خاطر ساخت دقیق و پالایش فرهنگی درونی آن سزاوار ستایش بود حتی اگر جایزهای هم نبرده بود.
- علیرضا داوودنژاد در نامهای به فرهادی چنین نوشت:
اینک که ابعاد پیروزیهایت قلمرو سینما، هنر و فرهنگ را پشت سر گذاشته و از تو یک قهرمان ملی ساخته است و از آنجا که روح بزرگ و قدرشناس تو بارها این پیروزیها را در ادامه راهی ممکن دانسته که هنرمندان بزرگ تاریخ سینمای ایران آن را باز و هموار کردهاند و بالاخره با توجه به جوهره پیام تو که از ضرورت مبرم "همدردی " سخن میگوید، به عنوان یک همکار درد آشنا از تو میخواهم و یادآور میشوم، وقت آن است که برای حل معضلات طاقتفرسایی که علیرغم موفقیتهای سالیان اخیر همچنان گریبانگیر سینمای ایران است، کمر همت ببندی و به یاری کسانی بیایی که میخواهند راه زندگی واقعی ایرانی را به سینمای ایرانی باز کنند،به تاراج داراییهاو مخاطبان این سینما در بازاری آکنده از ناامنی پایان دهند، نهاد صنفی را به کار مبارزه با انحصار و حل مشکلات واقعی زنجیره تهیه و توزیع و نمایش بگیرند، پژوهش و آموزش و تربیت نیروی انسانی را در مسیری گرهگشا برای رونق در بازار کار و اعتلاء سینمای حرفهای قرار دهند و بالاخره سینمای ایران را از حالت مزرعه دیم که هرساله اکثریت تولیدات آن با شکست مواجه میشود، خارج کنند.
درد ناامنی، تبعیض، زد، بند و ویژهخواری دردی مزمن است که کلیت سینمای ایران را از دریافت سفارش و سرمایه از انبوه دهها میلیونی مخاطبان خود عاجز میکند و آن را در چنبره سلایق کهنه و بازتولید کلیشههای مستعمل اسیر میسازد.
بیتردید همدردی و همراهی و همکاری تو با دلسوزان و خیرخواهان سینمای ایران میتواند در ایجاد فرصتهای برابر برای امواج استعدادهای شگفتانگیز اما مهجور این سرزمین پهناور راهگشا باشد و در تغییر قاعدهبازی این سینما از وابستگی به شایستگی تاثیر تعین کننده بگذارد.
بار دیگر پیروزیهای کم نظیرت را که در خور شایستگیهای بینظیر توست تبریک میگویم و از ذوق، تدبیر و درایت و جایگاه رفیع تو برای حل معضلات سینمای وطن عزیزمان یاری میطلبم.
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
|