علی صلحجو
ظاهر
علی صلحجو (زادهٔ ۳ تیر ۱۳۲۳ در قزوین) ویراستار و مترجم ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]اصول شکسته نویسی
[ویرایش]- «اگر نویسنده یا مترجم بتواند نحو گفتار را تشخیص دهد و آن را در نوشته خود بیاورد، خواننده، به هنگام خواندن دیالوگها، مشکل چندانی در شکسته خواندن کلمات ندارد. مثال: «برای ثبت نام، که در حکم رد شدن از هفت خوان رستم بود، باید به خیلیها التماس میکردیم.» این جمله، در زبان نوشتاری، یک توصیف معمولی است و هیچ اشکالی ندارد. اما اگر بخواهیم آن را شفاهی بیان کنیم، ناگزیر به تغییراتی در آنیم. منظور فقط تغییرات واژگانی، مثلاً تبدیل «ثبت نام» به «اسمنویسی» نیست، بلکه تغییرات نحوی است. نحو گفتار، برخلاف محو نوشتار، تحمل پذیرش عبارات یا جملههای معترضه توضیحی را ندارد؛ بنابراین، جمله بالا، به احتمال قوی، در گفتار به صورت زیر در میآید: «برای ثبت نام باید التماس خیلیها را میکردیم؛ باید از هفت خوان رستم رد میشدیم.» همانطور که مشاهده میشود، حرف اضافه «به» حذف شده، جای «التماس» و «خیلیها» عوض شده و جمله معترضه (در حکم رد شدن از هفت خوان رستم بود) از شکم جمله اصلی خارج شده و بصورت جمله مستقل آمدهاست.»[۱]
- «فک، چقد، یه، امرو، نودون، نع، ظر، توئون، مث، وخ. اینها صورت شکسته واژههایی است که ممکن است برخی از خوانندگان آنها را در نوشتههای گفت و گویی دیده باشند. به نظر من، هیچیک از این واژهها، با این هیئت، در حافظه بصری ما وجود ندارد، و، به همین علت، بعید است کسی بتواند، در نگاه اول، حتی با در نظر گرفتن بافت کلام، آنها را تشخیص دهد. فکر، چقدر، یک، امروز، چند، ناودان، نه (با تأکید)، ظهر، تاوان، مثل و وقت صورت ناشکسته این کلمه هاست. واژههای عاب، خدنویص، عبرو، آطش و هرکط نیز همان آب، خودنویس، ابرو، آتش و حرکت اند. این املاها را میتوان خواند، اما نه به راحتی. موضوع این است که ما، علاوه بر حافظه صوتی، حافظه تصویری از واژهها داریم و اگر کسی این حافظه را دستکاری کند، در خواندن دچار مشکل میشویم. کسانی که صورت ظاهر واژهها را، به قصد کمک به خواننده در خواندن، تغییر میدهند باید به این نکته واقف باشند.»
- «هنگامی که میکوشیم خطی باستانی یا رمزی را در کتیبه ای کهن بازشناسیم، تحمل این شکنجه طبیعی است، اما در خواندن گفت و گوهای شخصیتهای داستان تحمل ناپذیر است. زمانی که صرف میکنیم تا واژه ای دگرگون شده را بازشناسی کنیم لذت خواندن مطلب را کم میکند و گاه آزار دهنده میشود.»
- «واژههای ران، لانه و میدان، چه در نوشتار و چه در گفتار، تعداد بخشهاشان تغییر نمیکند؛ بنابراین، نباید آنها را به صورت رون، لونه و میدون نوشت. ران/ رون، لانه/ لونه و میدان/ میدون، از نظر تعدا بخش، فرقی با هم ندارند. اما واژه خندوانه با واژههای بالا فرق دارد. صورت نوشتاری این واژه دارای چهار بخش و صورت گفتاری آن دارای سه بخش است. بنابر مدلی که من در این نوشته عرضه کردهام، اینگونه واژهها را در گفت و گوها باید شکسته نوشت. به این ترتیب، نوشتن واژههای هندونه و می خوام، و هر واژه دیگری که یک بخش از تلفظ خود را در نوشتار از دست بدهد، مجاز است. واژه میخواهم از سه بخش و واژه می خوام از دو بخش تشکیل شدهاست.»
- «دستور زبان گفتار و نوشتار با هم فرق دارند. اگر این نکته در متنهای گفت و گویی رعایت شود، خواننده به آسانی آن را گفتاری خواهد خواند، درست مانند زمانی که خودش حرف میزند. مسئله برخی از متنهای گفت و گویی، از نظر شکسته خوانی، در درجه اول نحو نوشتاری آن هاست نه نبود واژههای شکسته. دو جمله زیر را در نظر بگیرید: - اگر تا دو ساعت دیگر نیاید، راه میافتم میروم خانه اش. این جمله را به آسانی میتوان به صورت زیر خواند و حالت طبیعی گفت و گو را در آن احساس کرد. -اگه تا دو ساعت دیگه نیاد، راه میافتم می رم خونش. اما اگر جمله مذکور را به صورت زیر بنویسیم: - چنانچه تاخیرش به دو ساعت بینجامد، به سوی منزلش عزیمت خواهم کرد.»
- «فعلهای فارسی را، از نظر شکسته نویسی، به دو گروه میتوان تقسیم کرد. گروه اول فعلهایی است که تعداد هجاهای آنها، غالباً در حالت مضارع، در نوشتار و گفتار متفاوت است، و گروه دوم آنهایی که تعداد هجاهاشان در این دو نمود زبانی (گفتار و نوشتار) ثابت میماند. فعلهایی مانند میروم، میآیم، میگویم، میشوم، بیایم، بینداز، همراه با بقیه صورتهای صرفی آنها (میرود، میروی و …؛ بیایی، بیاید و …)، که معمولاً سه هجایی یا بیشترند، در حالت گفتاری یک هجای خود را از دست میدهند. مثال: میروم/ می رم؛ میآیم/ می آم؛ میگویم/ می گم؛ میشوم/ می شم؛ بیایم/ بیام؛ بینداز/ بنداز؛ صورت اصلی این فعلها سه و شکل گفتاری آنها دو هجا (بخش) دارد. اینگونه فعلها را میتوان شکسته نوشت. البته در حالت ماضی، تعداد هجای آنها تغییر نمیکند و نباید صورت شکسته به کار رود: رفتم، آمدم، ...»
- «فعلهایی هستند که تعداد هجاهای آنها در گفتار و نوشتار فرقی با هم ندارند. مثال: -میخوابم، میخوابی، میخوابد، … -بخوابم، بخوابی، بخوابد، … -خوابیدم، خوبیدی، خوابید، … فعلهای بالا، همچون مقوله قبلی، سه هجایی اند، اما در گفتار تعداد هجاهایشان تغییر نمیکند. به عبارت دیگر، فعل میخوابد، هنگامی که در گفتار به می خوابه تغییر مییابد، سه هجای خود را نگه میدارد. تبدیل می خوابدبه می خوابهدر خواندن برای خواننده مشکل نیست. فعلهایی چون خوردن، زدن، نوشتن، خواندن، گرفتن، فهمیدن و بسیاری دیگر از این مقوله اند. این فعلها را نباید شکست، زیرا خواننده به آسانی در ضمن خواندن، گاه حتی بدون توجه، آنها را شکسته میخواند. املای کامل اینگونه فعلها (میخورند، میخوابند) هیچ گونه مشکل تلفظی ندارد و شکستن شان جایز نیست.»
منابع
[ویرایش]- ↑ علی صلحجو، اصول شکسته نویسی (راهنمای شکستن واژهها در گفت و گوهای داستان)، انتشارات مرکز، ۱۳۹۱.