علیرضا میراسدالله
ظاهر
علیرضا میراسدالله (زاده ۲۰ خرداد ۱۳۵۲ در تهران) نویسنده، نقاش، روزنامهنگار، مترجم و فیلمساز ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]ویزای کوه قاف
[ویرایش]- «من از همون بچگی فهمیدم که اگه توی این دنیا حق یک نفر رو بخوری یک دشمن پیدا میکنی، اگه حق پنج نفر رو بخوری پنج تا دشمن پیدا میکنی ولی اگه حق همه رو بهطور مساوی بخوری هیچ دشمنی پیدا نمیکنی و همه با احترام ازت یاد میکنند.»[۱]
سقط جنین
[ویرایش]- آزادی تعریف مشخصی نداره؛ اگه در توالت رو به روی آدم قفل کنن، معنای آزادی میشه اتاق نشیمن.[۲]
- در کودکی، کنار همون فرشته زیبایی که درونمون داریم و همه بهش توجه دارن، دیو پلیدی هم داریم که هیچکس دوستنداره حرفش رو بزنه. عمر فرشته معلومه؛ به اندازه دندونهای شیری. دیوه که قراره بمونه.[۳]
- هنرمندا، نویسندهها، سیاستمدارا و اینجور آدما، قوطیهای خالیان؛ بستهبندیهای زیبا دور چیزهای بیارزش. معمولیترین آدما، پیچیدهترین قصهها رو دارن. من بهترین هدایا رو از دل بدترکیبترین بستهبندیها بیرون کشیدم.[۴]
- آدمها یه مشت کلمهان و یه مشت تصویر؛ نه بیشتر و نه کمتر. همینطور هم در خاطر همدیگه ثبت میشن. هرچی زمان بیشتر میگذره، کلمات و تصاویر بیشتر از هم فاصله میگیرن تا روزی که از یه آدم دو متر و هشتاد سانتی وراج هیچی باقی نمیمونه جز کمی برفک و کمی آوای نامفهوم.[۵]
- من تا حالا نمردم که بدونم مردن سخته یا راحت ولی مدتیه که زندگی میکنم و میتونم بگم که زندگی کردن کار راحتی نیست.[۶]
- من خیلی خوشحالم از اینکه نصف عمرم رو خوابیدم. چون نصف دیگه رو واقعاً حروم کردم.[۷]
- مهم نیست که برای رسیدن به خوشبختی از چند تا پل گذر کردی؛ همیشه یکی دیگه هست که باید از اون هم بگذری.[۸]
- تو تجربه خودت رو میکنی و من تجربه خودم رو. مهم نیست که این تجربیات چقدر به هم شبیه هستن؛ تجربه تو به درد من نمیخوره و تجربه من به درد تو.[۹]
- اگه خالق بهشت، هنرمند با استعدادیه، خالق جهنم، قطعاً نابغهای بیهمتاس.[۱۰]