شیوا ارسطویی
ظاهر
شیوا ارسطویی (آوریل ۱۹۶۱، تهران) داستاننویس، مترجم و شاعر ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]- مهمترین حرفها در روزمرّهترین حرفها نهفتهاست.
- ۳۰ اوت ۲۰۰۵/ ۸ شهریور ۱۳۸۴، مصاحبه با «دویچه وله» [۱]
- «به عنوان نویسندههای زن که جدی و حرفهای کار میکنیم، نباید فریب جریانهای روز و مد شدن آثار زنها را بخوریم.»
- «عادیترین اتفاقی که ممکن است در نوشتن داستان بیفتد، این است که اگر زن باشی، زنانه بنویسی و اگر مرد باشی، با ویژگیهای مردانه؛ غیرعادی این است که یکسری از خانمها سوءتفاهمی از به دست آوردن حقوق خودشان از مردها دارند و این باعث میشود ادای آنها را درآوردند؛ یا برعکس.»
- «اگر کسی به عنوان یک زن آشپزخانهاش را دوست دارد، چرا آن را انکار کند؟ چرا ویژگی درونیام را انکار کنم، بلکه برعکس بر آن تأکید و به یک فضیلت و متن تبدیلش میکنم؛ البته معنایش این نیست که فقط از این موضوع بنویسم، ولی انکار اینکه آشپزخانه محیطی است زنانه، احمقانه است. میتوان اینها را به جهانبینیهای بالاتری تعالی داد.»
- «تعهد مثل هر مفهوم دیگری، نه فقط برای من، میتواند کاملاً شخصی باشد. تعهد همان شیوهٔ زندگی است که هر فردی آگاهانه برای خود انتخاب میکند. وقتی بدیهیترین کارهایی که انجام میدهی و شیوهای که زندگی میکنی باعث میشود دیگران با تعجب نگاهت کنند، باید جایی سر شیوههایت بایستی؛ مثلاً نماز، روزه، زیارت و دخیل بستن چرا باید عجیب باشد؟!»
- «من با سوء تفاهمها و نگاههای سیاسی به مذهب رابطهای ندارم، ولی به یکسری چیزهایی که لذتشان را کشف کردهام، متعهدم.»
- ۸ اوت ۲۰۰۵/ ۱۷ مرداد ۱۳۸۴؛ «در گفتوگویی با بخش ادب، ایسنا»[۲]
- «پسر سرهنگ هر سه تا سگش را برد ته باغ، سرشان را گذاشت لب استخر و گوش تا گوش برید و برگشت یک کیسه موش خالی کرد توی سوئیت و رفت. به شمردن موش پنجم نرسیده بودم که نُهُمی پرید نشست روی شانهام و از آنجا افتاد روی میز آشپزخانه و بعد دوید زیر میز و افتاد توی کیسه خالی برنج؛ ولی حمله هراس و آسیمهگی من از صدای خس و خس موشها، از زندان انفرادی شروع شده بود. حمله هراس از تنها ماندن. حمله هراس از فضاهای بسته و کوچک. از نام و نام خانوادگیام. هراس از عکس شاه. از به هم خوردن درهای آهنی به هم. اسم و فامیلم با هم و پشت سرش یک دختر زندانی که وسط بند خودش را رساند بهم و بیخ گوشم گفت، مبادا در انفرادی از موش بترسم. گفت که یکی از بدترین شکنجههایی که به دخترهای زندانی میدهند، ریختن موش در سلول انفرادی آنهاست. گفت که دخترها باید این نقطه ضعفشان را تبدیل کنند به قدرت. گفت باید یاد بگیریم کاری کنیم که در انفرادی موشها از ما بترسند…»
- از «خوف»
منابع
[ویرایش]- ↑ بهزاد کشمیریپور. «انسان بودن مشکل است، زن بودن مشکلتر». دویچه وله، ۳۰ اوت ۲۰۰۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۶ مارس ۲۰۲۰.
- ↑ «گفتوگو با شیوا ارسطویی؛ «کسی که دید وسیعی داشته باشد، انگ ”ادبیات آشپزخانهای“ به متن نمیزند» «نماز، روزه، زیارت و دخیل بستن برای ما چرا باید عجیب باشد؟!»». ایسنا. ۱۷ مرداد ۱۳۸۴.