سیروس ذکاء

از ویکی‌گفتاورد

سیروس ذکاء (۱۹۲۶، تبریز) مترجم و روزنامه‌نگار ایرانی است.

گفتاوردها[ویرایش]

  • «من در دبیرستان فیروز بهرام دانش آموز بودم و معلم ادبیات ما آقای دکتر خانلری بود. درست در همان سال‌ها ایشان با دوستان شان مجله سخن را تأسیس کردند. من و چند نفر دیگر بودیم که به ادبیات و کتاب و مجله علاقه داشتیم و روابط خوبی هم با آقای خانلری داشتیم. او هم که علاقه ما را دیده بود به ما گفت بیاییم در مجله و کمک کنیم. آن موقع دفتر مجله در خیابان سعدی، در عمارت شرکت بیمه بود. ما اوایل، کارمان این بود که مجله‌ها را بگذاریم در پاکت و آدرس مشترکین را روی آن بنویسیم و از این قبیل کارها. این شروع تماس من با مجله و به نوعی ادبیات بود.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «وقتی در فرانسه بودم دکتر خانلری هم برای تکمیل رساله اش به فرانسه آمده بود و مدتی در آنجا با هم بودیم. البته ایشان سه سال زودتر از من به ایران برگشتند. وقتی به ایران آمدم، با توجه به دوستی که با او داشتم و علاقه‌ام به ادبیات، به مجله سخن رفتم و همکاری ام به عنوان نویسنده و مترجم با این مجله‌ام آغاز شد. یکی از خاطراتی که از آن زمان به یاد دارم مربوط به نقدی است که دربارهٔ یکی از ترجمه‌های آقایان جلال آل احمد و پرویز داریوش نوشتم. آنها مائده‌های زمینی آندره ژید را ترجمه کرده بودند، ولی یک ترجمه خراب، (مدتی بعد خودم آن را ترجمه کردم). من نقدی در مجله نوشتم مبنی بر اینکه آل احمد فرانسه را درست بلد نیست و داریوش هم که اصلاً مترجم انگلیسی بود. خلاصه با تطبیق ترجمه با متن اصلی، نشان دادم که ترجمه آنها پر از ایراد است.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «آل احمد و داریوش که من را نمی‌شناختند، با توجه به اختلافاتی که از قبل با دکتر خانلری داشتند، می‌گفتند این نقد را خودِ خانلری برای خراب کردن ما نوشته و نام «سیروس ذکاء»، جعلی است که خانلری بالای مقاله گذاشته. از قضا یکی از دوستان من که با آنها در تماس بود، این را شنیده بود و با اعتراض به آنها گفته بود که سیروس ذکاء، دوست من است و تازه از فرانسه آمده و این مطلب را او نوشته و ربطی به خانلری و دشمنی او با شما ندارد و به علاوه، همه چیزهایی هم که نوشته درست است. آل احمد و داریوش از شنیدن این موضوع متعجب شدند. آقای داریوش گفت که من از نسخه انگلیسی ترجمه کردم. در مورد آقای آل احمد هم باید بگویم در اینکه نویسنده خوبی بود و قلم توانایی داشت شکی نیست، ولی فرانسه را آن قدر که بتواند کار ژید را ترجمه کند بلد نبود. البته من بعدها با آنها دوست شدم. خودِ آل احمد من را به مجله اش دعوت کرد، اسمش کیهان ماه بود و قرار بود با همکاری مؤسسه کیهان منتشر شود.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «من مدتی که در فرانسه بودم کتاب وسوسه غرب مالرو را -که خیلی از آن خوشم آمده بود- ترجمه کرده بودم. این را به آل احمد گفتم و او با اشتیاق گفت که آن را به من بده تا به تدریج در مجله‌ام چاپ کنم و در آخر هم به صورت کتاب منتشرش می‌کنیم. من هم با خوشحالی قبول کردم و البته حق‌التحریری در بین نبود، اما کیهان ماه دو شماره بیشتر منتشر نشد! چون آل احمد با مسئولان کیهان دعوا کرد و خلاصه مجله تعطیل شد. بعدها برادر آل احمد سراغ من آمد و اظهار تمایل کرد که وسوسه غرب را چاپ کند که سال ۱۳۴۱ چاپ شد و البته چاپ خوبی از کار در نیامد و به خاطر اینکه کیهان حق کتاب را متعلق به خود می‌دانست مانع پخشش شد، تا اینکه در نهایت در سال ۸۶ تجدید چاپ شد.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «من از اولین کتابی که از مالرو در فرانسه خواندم، متوجه شدم که او علاقه زیادی به شرق دارد، و به خصوص ایران... این شرق‌گرایی و ایران‌دوستی دلیل اولی بود که توجه من را که جوانی ایرانی در فرنگ بودم به او جلب کرد. اما دلیل اصلی این علاقه که بعدها کشف کردم، عمیق بودن کتاب‌های او بود.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «من خودم را در برابر نویسنده مسئول می‌دانم و در نتیجه در ترجمه کاملادر بند متن هستم، و حداکثر سعی ام را می‌کنم که سبک نویسنده حفظ شود؛ گرچه این هیچ وقت به طور کامل ممکن نمی‌شود، اما من تا حد امکان سعی می‌کنم ساختار و چینش جملات را در زبان مقصد حفظ کنم.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]
  • «مالرو آسان نمی‌نویسد. من هم در ترجمه، تا آنجا که ساختار زبان فارسی اجازه می‌دهد، تلاش کردم فرم نثر او را حفظ کنم و چیزی را به خاطر دشواری یا اینکه معادل سرراستی در فارسی ندارد، حذف نکردم و به هیچ وجه هم سعی نکردم خودم متن را ساده و روان کنم. در کار برخی مترجمان دیده‌ام که جمله‌های پیچیده متن اصلی را به جملاتی ساده و با نثر روزنامه‌نگاری به فارسی برمی‌گردانند، ولی من وسواس زیادی دارم که ترجمه‌ام تا آنجا که توانم اجازه می‌دهد به متن اصلی نزدیک باشد. گرچه، باید تأکید کنم که ترجمه کاری است به‌غایت دشوار، و من در این چند دهه‌ای که ترجمه کرده‌ام به این نتیجه قطعی رسیدم که هیچ ترجمه‌ای که صد در صد مترجم را راضی کند و معادل متن اصلی باشد، وجود ندارد و هیچ مترجمی نمی‌تواند به آن سطح برسد؛ ولی باید تا حد ممکن به آن سطح نزدیک شد.»
    • مصاحبه با روزنامه شرق ۱۳۹۴[۱]

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ونداد الوندی‌پور، «فکر می‌کردند سیروس ذکا‍ء جعلی است: گفت و گو با سیروس ذکاء، به مناسبت انتشار رمان راه شاهی مالرو و کتاب‌های دیگرش»، روزنامه شرق، شمارهٔ ۲۴۰۳، ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، صفحهٔ ۱۰.