سن عقل

سن عقل (به فرانسوی: L'âge de raison) رمانی از ژان پل سارتر، که در سال ۱۹۴۵ منتشر شده‌است.

گفتاوردها

• «اگر به خودم دروغ بگویم احساس می‌کنم که در عین حال به تو دروغ گفته‌ام.»
• «می‌خواهم از هم‌اکنون زندگی کنم، هنوز زندگی ام را آغاز نکرده‌ام، دیگر وقت صبر کردن ندارم.»
• «این بچه ای که متولد می‌شود، نتیجهٔ منطقی موقعیتی است که خود را عمداً در آن قرار داده‌ای و می‌خواهی آن را از بین ببری چون نمی‌خواهی تمام عواقب اعمالت را بپذیری.»
• «خوشم می آید علیه سرمایه داری خشمگین شوم ولی نمی خواهم کسی آن را حذف کند، چون دیگر دلیلی برای خشمگین شدن نخواهم داشت. خوشم می آید که خودم را تحقیر آمیز و گوشه گیر ببینم. خوشم می آید بگویم نه. همیشه نه. از این می ترسم که کسی واقعا بکوشد تا یک دنیای قابل تحمل بسازد، زیرا در آن صورت من ناچارم فقط بله بگویم و مانند دیگران رفتار کنم. از بالا یا پایین، چه کسی تصمیم می گیرد..؟»

جستارهای وابسته

• ژان-پل سارتر
• تهوع
• شیطان و خدا
• دست‌های آلوده