سفر شگفتانگیز گریگور
ظاهر
سفر شگفتانگیز گریگور (به انگلیسی: Gregor the Overlander) رمانی از سوزان کالینز که در سال ۲۰۰۳ منتشر شدهاست. این رمان برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب نوجوان پنسیلوانیا سال ۲۰۰۶–۲۰۰۵ شدهاست.
گفتاوردها
[ویرایش]- «گریگور پیشانی اش را برای مدتی طولانی به توری پنجره تکیه داده بود و حالا میتوانست رد چهارخانههای کوچکی را بالای ابروهایش حس کند. انگشتانش را روی برآمدگیها کشید و جلوی خودش را گرفت تا مثل انسانهای غارنشین داد نکشد. در سینه اش فریادی جمع شده بود، فریادی طولانی و از عمق وجود که به درد مواقع واقعاً ضروری میخورد، مثل وقتی که بدون سلاح به ببری تیزدندان برخورده باشید یا در عصر یخبندان، آتشتان خاموش شده باشد. او حتی دهانش را هم باز کرد و پیش از آن که سرش را دوباره و همراه با آه کوتاهی از سر ناامیدی به توری پنجره بکوبد، نفسی عمیق کشید…»[۱]
- «گریگور تکه ای یخ از فریزر برداشت، آن را روی صورتش کشید و زل زد به حیاط؛ سگ ولگردی دوروبر سطل زباله ای که تا کله پر بود، بو میکشید. سگ پنجههایش را روی لبهٔ سطل گذاشته و کجش کرده بود و زبالهها را وسط پیادهرو میریخت. نگاه گریگور به چند شکل سایه مانند افتاد که با سرعت کنار دیوار وول میخوردند و این طرف و آن طرف میرفتند؛ موشها. او هیچ وقت درست و حسابی به شان عادت نکرده بود. برخلاف همیشه، این بار هیچکس در حیاط نبود. بیشتر وقتها آن جا پر بود از بچههایی که توپ بازی میکردند، از روی طناب میپریدند، یا روی میلههای بازی کهنه تاب میخوردند؛ اما امروز صبح، همهٔ بچههای چهار تا چهارده ساله با اتوبوسی به اردو رفته بودند، همه به جز یک نفر.»
- «احساس عجیبی به او میگفت که اگر دربارهٔ اتفاقات واقعی خیال پردازی کند، آنها هرگز اتفاق نمیافتند.»
منابع
[ویرایش]- ↑ سوزان کالینز، سفر شگفتانگیز گریگور، ترجمهٔ عاطفه احمدی، نشر ویدا، ۱۳۹۵.