زبیده جهانگیری
ظاهر
زبیده جهانگیری با تخلُّص شبنم (۱۹۴۱، تهران - ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۹، تهران) بازیگر، روزنامهنگار، ویراستار، مؤلف و شاعر ایرانی بود که از ۱۹۹۲ بازنشسته شد.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- «خاندانم بختیاری و من روستازادهام.»
- «زندگیام با شعر آغاز شد. کی؟ نمیدانم! در سال ۱۳۳۴ در اوان نوجوانی، ضمن اشتغال به تحصیل، کار در تئاتر را آغاز کردم. در سال ۱۳۳۶ هم در مطبوعات و هم در تئاتر فعالیت داشتم و درس هم میخواندم. با تأسیس تلویزیون ملّی ایران به آنجا رفتم، در حالی که همچنان به کار مطبوعات و نیز همکاری با انجمنهای ادبی معتبر آن روز، ادامه میدادم.»
- «با محمد قاضی اسداللهی ازدواج کردهام. شویم نقاشی هنرمند و بزرگ است و با هم رفیق و یار و یاور؛ و جمعمان از دو نفر تجاوز نمیکند. البته حساب جمع ما با یارانمان جداست.»
گر جهان این همه دونپرور و نامرد نبود | خاطر مردم آزاده، پر از درد نبود | |
در شط خشک خزان روحِ صفا جاری بود | نفس وحشی این باد اگر سرد نبود | |
جامهٔ سبز بر اندام چمن نو میشد | چهرهٔ باغ چنین غمزده و سرد نبود | |
خاطر خستهٔ ما عشق تو میبرد ز یاد | سینهٔ سوخته گر عاطفه پرورد نبود | |
غیر آن یار که جان و تن من زنده به اوست | هیچکس همنفس کولی شبگرد نبود | |
بر زمینی که در آن مرد، خدایی میکرد | هرچه گشتی نشانی ز یکی مرد نبود[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دهم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۲۲۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.