رضا مرادی غیاثآبادی
ظاهر
رضا مرادی غیاثآبادی ۱۳۴۲ ـ وفات ۱۴ دی ۱۴۰۲؛ پژوهشگر باستان-اخترشناس و دورهٔ پسا-استعماری ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]- فقط این مهم نیست که از گذشتگان چه به ما رسیده است، مهمتر اینست که ما برای آیندگان چه بر جای مینهیم.
- ارزش یک کشور به قدمت یا پهناوریاش نیست، به اینست که مردمش چقدر احساس خوشبختی میکنند.
- افتخارآفرینان جوامع بشری، مردم رنجکشیده و سازندگان اصلی فرهنگ و تمدن آن هستند و نه سلطهگرانی که با نامها و شعارهای زیبا برای آنان رنج و شکنج به ارمغان آوردند.
- از تاریخ بیاموزیم و نگذاریم هیچ چیزی و هیچ شخصی به سرای مقدسین نوظهور راه یابد و غیر قابل نقد شود که فردا هر نقد و نظری را توهین به مقدسات قلمداد میکنند و با چوبههای دار پاسخ میدهند.
- نسلهای آینده چه سرنوشتی خواهند داشت و در چگونه کشوری زندگی خواهند کرد؟ ما برای آنان چه کردهایم؟ آنان در باره ما چه خواهند گفت؟
- جامعه زنده که بتوان آیندهای برای او متصور شد، جامعهای است که توانایی تشخیص دروغهایی را داشته باشد که هویت جمعی او را نشانه گرفته است و بخواهد و بتواند در برابر آنها ایستادگی کند.
- مبارزه برای آزادی و رهایی انسان، بیان رنجهای تاریخی انسان و آنچه او را به زنجیر کشیده، اینست آن بهترینِ زندگی.
- آنچه از روزگار دلانگیز و آرمانی اعصار باستانی گفته میشود، تا چه اندازه واقعیت دارد؟ آیا دوره هخامنشی عصر طلایی زندگی انسان بوده است؟ آیا انسان در دوران باستان احساس خوشبختی میکرده است؟ یا آنکه چنین ادعاهایی ناشی از تقلب در تاریخ و القائات تبلیغاتی برای مقاصد دیگر بوده است؟ منابع دست اول تاریخی و بخصوص منابعی که مبلغان و سفیدگران و تحریفگران تاریخ بدانها استناد میکنند، چه میگویند و چه تصویری تحریفنشدهای از آن روزگاران پیش چشم انسان جویای واقعیت مینهند؟ سرنوشت انسان در ایران چگونه خواهد بود اگر با طناب باستانگرایی به چاه آینده رود؟ [۱]
- «کوروش دو شخصیت واقعی و افسانهای دارد. شخصیت واقعی آنست که محققان در پی دستیابی به آن هستند و با موفقیت چندانی نیز روبرو نمیشوند. شخصیت افسانهای آنست که داستانسرایان و سلطهگران آنقدر در پیرامون آن گفته و تکرار کردهاند که شبیه به واقعیت شده است.»
- «کوروش یک شخصیت مبهم تاریخی است که مجموع اطلاعات قطعی تاریخی در پیرامون او از چند سطر فراتر نمیرود.»
- «آنچه که فعالان سیاسی از کوروش بیان میکنند و خود را به او میچسبانند، چیزی بیش از نیرنگبازی و سوءاستفاده از تعلق خاطر مردم به قهرمانسازی نیست.»
- «افکار عمومی ذاتاً به قهرمان و پهلوان و شخصیت برجسته علاقه دارد تا بتواند ناتوانیها، عقدهها و کمبودهای عاطفی خود را با آن جبران کند. میل دارد که اگر بخاطر کوتاهی و سهلانگاری چیزی برای افتخار کردن در جهان امروز ندارد، بتواند با چنگ انداختن به گذشتهای که در خیال خود آنرا میسازد و پرورش میدهد، جبران این شکست را بنماید.»
- «احیای نام کوروش و یا هر شخصیت دیگری نمیتواند منجر به ارتقای جایگاه ایران [ ِ امروز] شود. اصولاً جایگاه کشورها را وضعیت تاریخی آنان نمیسازد، بلکه تواناییهای علمی، فنی و اقتصادی امروزین آنان میسازد.»
- «جایگاه کشورها بر اساس نیازمندیهای دیگران به آن کشور و نیز تأثیر سازنده و مفیدی که در جهان امروز دارد، سنجیده میشود.»
- «کشوری که کالایی فکری یا مادی برای عرضه به دنیای امروز نداشته باشد و صرفاً گیرندهٔ همه چیز باشد، کمترین جایگاهی در جهان نخواهد داشت، حتی اگر هزاران کوروش واقعی با همان توصفهای تخیلی داشته باشد.»
- «کوروش مانند هر پدیده تاریخی دیگر نیازمند شناختن است، شناختی واقعگرایانه و نقادانه.»
- «برای شناخت گذشتههای دور هیچ شخصیت یا واقعهای اولویت ندارد و همگی از جایگاهی یکسان برخوردار هستند.»
- «به شناخت کوروش همانقدر نیازمندیم که به شناخت تمامی دیگر شخصیتهای تاریخی.»
- «شناخت تاریخ میتواند ما را به «درسهای تاریخی» و «تجربه تاریخی» رهنمون سازد. اما خیالپردازی نه تنها ما را از شناخت دور میکند که موجب آسیبهای بیشتر و تکرار رویدادهای ناگوار گذشته میشود.»
- «ملتی که تاریخ خود را آنچنان که بوده است، بشناسد و از آن درس بگیرد، چشماندازی روشن در پیش رو دارد. اما ملتی که به تاریخ نه آنچنان که بوده، بلکه آنچنان که دوست دارد بوده باشد، نگاه کند؛ محکوم به روزگار و سرنوشتی تیره و تار و تکرار چرخهای عبث از وقایع ناگوار و رنجهای بیشمار است.»
- ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲/ ۱۱ دی ۱۳۹۳ [۲]
منابع
[ویرایش]- ↑ مرادی غیاثآبادی، رضا، باستانشناسی تقلب و رنجهای بشری، پژوهشهای ایرانی، ۱۳۹۴، صص ۷ تا ۲۰.
- ↑ «مرادی غیاثآبادی در گفتوگو با تاریخ ایرانی: کوروش برای برخی یک ابزار است». تاریخ ایرانی. ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰.