دبی فورد

از ویکی‌گفتاورد

دبی فورد (زادهٔ ۱ اکتبر ۱۹۵۵ –درگذشت ۱۷ فوریه ۲۰۱۳) نویسنده و روان‌شناس آمریکایی بود.

گفتاوردها[ویرایش]

سوال‌های درست[ویرایش]

  • «امروز ما بر شالوده انتخاب‌هایی که دیروز، سه روز، سه ماه یا سه سال پیش کرده‌ایم، بنا می‌شود. ما فقط بر مبنای یک انتخاب، بدهی کلانی به بار نمی‌آوریم. ما فقط در نتیجه یک انتخاب نامناسب، پانزده کیلو چاق نمی‌شویم و معمولاً یک تصمیم نادرست به تنهایی و یکشبه روابطمان را به هم نمی‌ریزد. ما در جایی که هستیم قرار داریم، چون هر روز در پی روزی دیگر، انتخاب‌های ناآگاهانه یا ناسالمی را تکرار کرده‌ایم که ما را به واقعیت و موقعیت کنونی رسانده‌است.»[۱]
  • «بسیاری از ما بنا بر عادت، راحت طلبی، ترس یا تنبلی به همان انتخاب‌های پیشین ادامه می‌دهیم و آنگاه شگفت زده می‌شویم که چرا نتایج متفاوتی به دست نمی‌آوریم. در حقیقت، چنان سرگرم تلاش برای گذران زندگی هستیم که حتی نمی‌فهمیم انتخاب‌ها و فعالیت‌هایمان ترجمان امیدها و رویاهای ما نیستند. ما بیش از حد گرفتار «انجام رساندن» زندگی روزانه هستیم. هر روز را افتان و خیزان و در حد امکان خود به شب می‌رسانیم. سپس وقتی بیدار می‌شویم و درمی یابیم که پس از سال‌ها کار کردن در جهت همان اهداف و آرزوها هنوز به جایگاه مورد نظر در زندگی نرسیده‌ایم، یکه می‌خوریم.»
  • «انتخاب‌های تضعیف کننده: تلاش برای خوب بودن؛ تأیید طلبی؛ گفت و گو نکردن؛ دروغ گویی به خودمان؛ بدگویی کردن؛ وقت نشناسی؛ مقایسه خودمان با دیگران؛ بی‌توجهی به احساسات دیگران؛ قضاوت دربارهٔ خودمان؛ قضاوت دربارهٔ دیگران؛ وقت نگذاشتن برای لذت بردن از داشته‌ها؛ این فکر که دیگران بهتر و برتر از ما هستند. ولخرجی؛ پرخوری؛ هدر دادن وقت؛ شکسته نفسی؛ سعی کنیم کسی باشیم که نیستیم؛ تعیین نکردن حد و مرزها؛ دریغ داشتن سپاس و قدردانی از خودمان؛ خستگی مفرط؛ و …»
  • «انتخاب‌های تقویت کننده: همدلی با دیگران؛ وقت گذاشتن برای خودمان؛ وقت صرف کردن با کسانی که به آنها عشق می‌ورزیم؛ توجه به کارهایی که به خوبی انجام داده‌ایم؛ استراحت؛ تفریح و سرگرمی؛ ورزش کردن؛ تغذیه خوب و مناسب؛ خردمندانه خرج کردن پول خود؛ برنامه‌ریزی برای آینده؛ بودن با کسانی که برای ما الهام بخش هستند؛ وقت گذاشتن برای ارتقای خودمان؛ قدرشناسی نسبت به خودمان؛ صداقت با خودمان و دیگران؛ محترم شمردن کلام خودمان؛ پرداخت به موقع صورت حساب‌ها؛ ابراز این مطلب به دیگران که چه اندازه برای ما مهم هستند؛ انجام دادن کارهای مورد علاقه؛ بخشایش؛ مسوولیت پذیری؛ انجام دادن یک کار به درستی؛ گوش دادن به دیگران از صمیم قلب؛ دریافت عشق دیگران؛ توانمند کردن اطرافیان؛ اجازه دادن به دیگران تا به ما کمک کنند؛ توانایی «نه» گفتن.»
  • «اکنون هنگام گفتن حقیقت است. اینک به خودتان اجازه دهید تا زمانی را برای نگریستن صادقانه به زندگی تان صرف کنید و بپرسید: آیا من آن کسی که می‌خواهم باشم، هستم؟»
  • «هنگامی که انتخاب‌هایی ناآگاهانه می‌کنیم، می‌توانیم مطمئن باشیم که در اینجا و لحظه حال، حضور نداریم. ما پشت فرمان خوابمان می‌برد و می‌گذاریم گذشته و ترس‌هایمان آینده ما را تعیین و محدود کند.»
  • «ما به گونه‌ای غیرارادی گذشته را بازآفرینی می‌نماییم و بنده عادت‌ها، خواسته‌ها و نیازهای برآورده نشده خود می‌شویم: «من مقداری بستنی می‌خواهم.» «به نظر می‌رسد این تابلو برای اتاق نشیمن من عالی باشد.» «من از فردا برنامه ورزش خود را شروع خواهم کرد.» «دفعه بعد، قاطعیت بیش تری خواهم داشت.» با تهیه فهرستی از انتخاب‌های گذشته در زمینه‌ای از زندگی تان که به نتایج دلخواه دست نیافته‌اید، بی تردید در می‌یابید که پشت فرمان خواب بوده‌اید. شما ندانسته دکمه هدایت خودکار را که زندگی تان را بدون نیاز به توجه و مراقبت شما پیش می‌برد، فعال کرده‌اید. از یاد برده‌اید که آینده شما بر مبنای انتخاب‌های امروزتان تعیین می‌شود؛ فقط آنچه را در همان موقع آسان‌تر به نظر می‌رسد، انجام می‌دهید.»
  • «شما هر روز می‌توانید بی‌تفاوت باشید و سرنوشتتان را به دست باد بسپارید یا زندگی خود را نیرومندانه در جهت رویاهایتان پیش ببرید. «این یک نمایش موقتی نیست، بلکه زندگی شماست.» یا شما از فرصت زندگی خود نهایت را می‌برید یا با این افسوس که چرا انتخاب‌های متفاوتی انجام ندادید، به خاک سپرده می‌شوید.»
  • «داشتن رؤیا و هدف به ما کمک می‌کند تا بدانیم لازم است چه انتخاب‌هایی داشته باشیم.»
  • «اگر تصویری دقیق و پایدار از آنچه می‌خواهید در ذهنتان داشته باشید، می‌توانید تعیین کنید آیا روشی که پیش گرفته‌اید از شما برای رسیدن به هدفتان پشتیبانی می‌کند یا نه.»
  • «بسیاری از انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما توسط احساساتمان هدایت می‌شوند. موجود سه، شش یا دوازده ساله درون ما می‌خواهد انتخاب کند و گرداننده برنامه‌هایمان شود.»
  • «شاید توجه کرده باشید که احساسات شما مدام در نوسان هستند. بنا بر این خردمندانه نیست که توسط آنها هدایت شوید. اگر می‌خواهید به مقصد دلخواه برسید، پیشنهاد می‌کنم مدتی احساسات خود را فراموش کنید. احساساتتان را برای عشق ورزیدن به فرزندان، مراقبت از مسن ترها، دگرگون کردن دنیا و قدردانی از خویش نگه دارید. آنها را به عنوان جهت‌یاب آینده خودتان به کار نبرید، زیرا احساسات برای این کار به وجود نیامده‌اند. تا زمانی که شما به احساسات به عنوان راهنما نگاه می‌کنید، حق رسیدن به اهدافتان را از دست می‌دهید.»
  • «آیا این انتخاب بر نیروی زندگی من می‌افزاید؟ آیا این انتخاب مرا به آینده دلخواهم نزدیک تر می‌کند؟ آیا این عمل، از عشق ورزی به وجودم برمی‌خیزد؟ هنگامی که پیش از یک انتخاب این سؤال‌ها را می‌پرسیم و پاسخ همه آنها 《نه!》 است، اما به هر حال تصمیم به انجام آن کار می‌گیریم، دست کم در می‌یابیم که ما به دست خود، آینده مان را ویران می‌کنیم.»
  • «بسیاری از ما به کسی برای تنبیه خود نیاز نداریم، زیرا پیوسته خودمان را تنبیه می‌کنیم. راه‌های فراوان و بسیاری برای سرکوب و تنبیه خود وجود دارد. ما با محروم کردن خویش از آنچه به راستی می‌خواهیم یا با شیوه‌های غیرارادی و آسیب زننده، مانند کارِ زیاد یا بیش از اندازه خوردن، خودمان را سرکوب می‌کنیم. ما با پیش‌گیری نکردن از رفتارهایی که در ما احساس شرم به وجود می‌آورند، به سرکوب خودمان می‌پردازیم. هرگاه در قدردانی از خودمان برای دستاوردهایی که داشته‌ایم کوتاهی می‌ورزیم، خودمان را سرکوب می‌کنیم. ما با بررسی همه جوانب یک رویداد در ذهنمان و تجزیه و تحلیل این که چرا آن کار را بهتر انجام ندادیم و چگونه می‌توانستیم آن را به گونه‌ای متفاوت انجام دهیم، به سرکوب خودمان می‌پردازیم. ما با صرف انرژی با ارزشمان برای تلاش در راه سنجیدن این که چگونه می‌توانستیم به کلی از آن موقعیت اجتناب ورزیم، خودمان را سرکوب می‌کنیم. مهم نیست که آیا این موقعیت، یک شغل از دست رفته یا یک تماس تلفنی بدون پاسخ یا رابطه‌ای گسسته باشد، ما همیشه این انتخاب را پیش رو داریم که از هر رویداد برای آموختن و رشد استفاده کنیم یا آن را بر ضد خودمان به کار بگیریم.»
  • «چگونگی احساس ما نسبت به خودمان در زمان حال، نتیجه همه انتخاب‌های گذشته ماست.»
  • «شما تنها کسی هستید که می‌توانید مسیر زندگی تان را تغییر دهید. هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را برای شما انجام دهد. دیگران می‌توانند بارها و بارها به شما بگویند که در مسیری نادرست قرار گرفته‌اید، اما تا زمانی که خودتان آن را نبینید و تا زمانی که از «تکرار مکررات» خسته نشوید، تغییری به وجود نخواهد آمد.»
  • «ما یکشبه شکست نمی‌خوریم. شکست، پیامد ناگزیر انباشتگی تفکر و انتخاب‌های ضعیف ماست. شکست، چیزی بیش از چند تشخیص اشتباه که هر روز آنها را تکرار می‌کنیم نیست.»
  • «با دنبال کردن کاستی‌ها، باریک‌ترین دریچه ممکن را برای نگریستن به زندگی انتخاب می‌کنیم. آنگاه بر جاهایی متمرکز می‌شویم که انتظارات ما برآورده نمی‌شوند، به لحظاتی دقت می‌کنیم که دیگران متوجه نیازهای ما نیستند و زمان‌هایی را جست و جو می‌کنیم که دنیا مطابق با خواسته ما به نظر نمی‌رسد. در تلاش برای یافتن کاستی‌ها، چشمان ما روی ویژگی‌های منفی دیگران متمرکز می‌شود و نقطه ضعف‌ها و بی کفایتی آنها را در نظر می‌گیریم. شاید مشکل در بیرون وجود ندارد، بلکه در دریچه‌ای ست که برای نگریستن به دنیا انتخاب می‌کنیم. می‌توانیم مطمئن باشیم که با دنبال کردن کاستی‌ها آن را در هر شرایطی خواهیم یافت. آنگاه همه تجارب ما نومیدکننده و موجب ناخشنودی خواهند بود. یافتن خطاها آسان می‌باشد. «پیدا کردن اشتباهات دیگران، راهِ گریز انسان‌های تنبل است.» دیگران را بر خطا دانستن، بهانه‌ای می‌شود که ما آن را برای توجیه حالت‌ها و رفتارهای بد خودمان به کار می‌بریم.»
  • «بسیاری از ما به کسی برای تنبیه خود نیاز نداریم، زیرا پیوسته خودمان را تنبیه می‌کنیم. راه‌های فراوان و بسیاری برای سرکوب و تنبیه خود وجود دارد. ما با محروم کردن خویش از آنچه به راستی می‌خواهیم یا با شیوه‌های غیرارادی و آسیب زننده، مانند کارِ زیاد یا بیش از اندازه خوردن، خودمان را سرکوب می‌کنیم. ما با پیش‌گیری نکردن از رفتارهایی که در ما احساس شرم به وجود می‌آورند، به سرکوب خودمان می‌پردازیم. هرگاه در قدردانی از خودمان برای دستاوردهایی که داشته‌ایم کوتاهی می‌ورزیم، خودمان را سرکوب می‌کنیم. ما با بررسی همه جوانب یک رویداد در ذهنمان و تجزیه و تحلیل این که چرا آن کار را بهتر انجام ندادیم و چگونه می‌توانستیم آن را به گونه‌ای متفاوت انجام دهیم، به سرکوب خودمان می‌پردازیم. ما با صرف انرژی با ارزشمان برای تلاش در راه سنجیدن این که چگونه می‌توانستیم به کلی از آن موقعیت اجتناب ورزیم، خودمان را سرکوب می‌کنیم. مهم نیست که آیا این موقعیت، یک شغل از دست رفته یا یک تماس تلفنی بدون پاسخ یا رابطه‌ای گسسته باشد، ما همیشه این انتخاب را پیش رو داریم که از هر رویداد برای آموختن و رشد استفاده کنیم یا آن را بر ضد خودمان به کار بگیریم.»
  • «چگونگی احساس ما نسبت به خودمان در زمان حال، نتیجه همه انتخاب‌های گذشته ماست.»
  • «شما تنها کسی هستید که می‌توانید مسیر زندگی تان را تغییر دهید. هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را برای شما انجام دهد. دیگران می‌توانند بارها و بارها به شما بگویند که در مسیری نادرست قرار گرفته‌اید، اما تا زمانی که خودتان آن را نبینید و تا زمانی که از «تکرار مکررات» خسته نشوید، تغییری به وجود نخواهد آمد.»

سوالهای درست، ده پرس و جوی قدرتمند را در بر می‌گیرد که برای آشکارسازی انگیزه فعالیت‌های شما طراحی شده‌اند. این پرسش‌ها به شما کمک می‌کنند تا از انتخاب‌ها و پیامدهای آن آگاه شوید:
۱. آیا این انتخاب مرا به سوی آینده‌ای الهام بخش پیش می‌راند یا در بند گذشته نگه می‌دارد؟
۲. آیا این انتخاب برای من خشنودی درازمدت به بار می‌آورد یا لذتی آنی دربردارد؟
۳. آیا من در جایگاه قدرتم ایستاده‌ام یا برای خشنودی دیگران تلاش می‌کنم؟
۴. آیا من خوبی‌ها را جست و جو می‌کنم یا در پی کاستی‌ها هستم؟
۵. آیا این انتخاب بر نیروی زندگی من می‌افزاید یا انرژی ام را از من می‌رباید؟
۶. آیا من از این موقعیت به عنوان یک شتاب‌دهنده برای رشد و تکامل استفاده می‌کنم یا آن را برای سرکوب خودم به کار می‌گیرم؟
۷. آیا این انتخاب به من توانمندی می‌بخشد یا ناتوانم می‌کند؟
۸. آیا این کار از روی عشق ورزی به خویش است یا یک عمل خودویرانگرانه؟
۹. آیا این کار از روی ایمان است یا ترس؟
۱۰. آیا من از بخش الهی وجودم انتخاب می‌کنم یا از انسان بودنم؟

راز سایه[ویرایش]

  • «برای زندگی کردن در خارج از داستانمان باید با شجاعت از زندگی داستانی خود عبور کنیم و تمامی آنچه را که هستیم و نیستیم پذیرا شویم و دوست بداریم باید وقت بگذاریم و یکایک بخش‌های زندگی خود را مرور کنیم و نقاط گرفتاری، آزردگی و کامل نبودنمان را آشکار نماییم. باید رنجش‌ها و نفرت‌هایمان را متعهدانه رها کنیم و از مقصر شمردن دیگران برای وضعیت زندگی خود دست بکشیم. باید آماده پذیرش مسوولیت وضعیت کنونی خود باشیم و باری را که هنوز از گذشته بر دوش داریم، به زمین بگذاریم. باید متعهد به گذر کردن از نمایش نامه خود شویم و سرانجام با داستانمان آشتی کنیم.»[۲]
  • «میلیون‌ها نفر بیلیون‌ها دلار خرج کرده‌اند تا بلکه به سطوح عمیق‌تر آرامش درونی برسند. برخی توانسته‌اند تا حدودی افکار، روابط و کمدهای لباس خود را مرتب کنند و بعضی به شدت می‌کوشند تا به پاسخ مناسب دست یابند؛ پاسخی که آنها را از درد و رنج رها کند. اما هیچ راه فراری وجود ندارد. با فرار کردن از درد، نمایش نامه مان را تداوم می‌بخشیم و هر روز گذشته مان را به دنبال خود می‌کشیم. در حالی که گذشته درست زیر لایه رویی آگاهی ماست و بر هر حرکتمان سایه می‌اندازد و شکست‌ها و دردهای پیشین را به یادمان می‌آورد، نمی‌توانیم قدر جایی که هستیم و کاری را که می‌کنیم بدانیم. برای آشتی کردن با داستان خود باید متعهد شویم رفتاری را که درد ما را بی‌حس می‌کند، کنار بگذاریم. برای التیام یافتن باید دست از تعقیب «لحظات خوش» بکشیم. من فکر نمی‌کنم راه ساده ای وجود داشته باشد. اما قول می‌دهم که راه مستقیم به آرامش و رضایت پایدار به مراتب ساده‌تر از راه پر پیچ و خم جست و جو، سعی کردن و شکست خوردن‌های پیاپی است.»
  • «هنگامی که در اعماق وجود خود احساس می‌کنیم نقصی داریم - به اندازه کافی خوب نیستیم یا برای کسی اهمیت نداریم - زندگی ما طاقت فرسا می‌شود؛ ناامیدی، نارضایتی و درد عاطفی پایان ناپذیر، ما را از درون شگف انگیزمان دور نگه می‌دارد. هیچ چیزی برای روح انسان از این بدتر نیست. هیچ چیزی به این اندازه نیروی حیاتی مان را از ما نمی‌گیرد که باور داشته باشیم، ناکافی یا ناقص یا عمیقاً اصلاح ناپذیر هستیم.
  • «وقتی بخشی از ترکیب خود را دوست نداریم، بی تردید رویدادهای دردناکی را به زندگی خود فرا می‌خوانیم. بیزاری از خود و آزردگی‌های بررسی نشده درون، انسان‌ها و رویدادهایی را به زندگی ما دعوت می‌کنند که بازتاب احساس خودمان نسبت به خودمان هستند. این موارد به شکل تصادف، روابط خشونتبار، شکست مالی یا شغل نامناسب برایمان پیش می‌آیند و به این ترتیب پیوسته این امکان را می‌یابیم که خود را عذاب دهیم، چرا که عمیقاً باور داریم که وجود و وضعیت ما دارای نقص است. دردها، ناامیدی‌ها، آزردگی‌ها و ناراحتی‌هایمان با هدایایی به سراغ ما آمده‌اند. اما تا آن‌ها را نپذیریم و خرد نهفته در این هدایا را کشف نکنیم، به شکلی دردناک در وجودمان باقی می‌مانند.»
  • «رویدادهای دردناک گذشته بخشی از وجود ما را تشکیل می‌دهند و هر کاری بکنیم و هر چه بکوشیم، نمی‌توانیم از آنها رها شویم. تنها انتخابی که داریم این است که آیا می‌خواهیم ما از آنها استفاده کنیم یا آنها از ما استفاده کنند؟»

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
دبی فورد
دارد.
  1. دبی فورد، سوال‌های درست، ریحانه فرهنگی، انتشارات کلک آزادگان، ۱۳۸۷.
  2. دبی فورد، راز سایه، ترجمهٔ فرناز فرود، انتشارات حمیدا، ۱۳۹۳.