داوید دیوپ
ظاهر
داوید دیوپ (David Diop) متولد ۲۴ فوریه ۱۹۶۶ رماننویس و استاد دانشگاه اهل فرانسه است.
دیوپ اولین رمان خود را در 2012 و در سن 46 سالگی با عنوان 1889، جاذبۀ جهانی منتشر کرد. در سال 2018، دومین رمانش را با نام برادر روحی نوشت که بلافاصله پس از انتشار، از فروش بالایی برخوردار شد و توجه بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرد. این رمان در اوت همان سال موفق به دریافت «جایزۀ گنکور دبیرستانیها» شد و یک سال بعد، «جایزۀ احمدو کوروما» را کسب کرد. در 2021، ترجمۀ انگلیسی این رمان با عنوانِ تغییریافتۀ شبها همۀ خونها سیاه است، برندۀ «جایزۀ بوکر بینالمللی» شد.
گفتاوردها
[ویرایش]برادر روحی: شبها همه خونها سیاه است
[ویرایش]- «بالاخره به سوراخ نسبتاً باز سنگرمان رسیدم. سنگر از دور مانند پاهای از هم باز شدۀ یک آدم به نظرم میرسید. شبیه آدم بزرگسالی که گویی خودش را به جنگ، به گلولههای توپ و به ما سربازها عرضه میکرد. این اولین مطلب غیرقابل بیانی بود که به خودم اجازه دادم فکر کنم.» [۱]
- «به من نگفتند که در میدانهای جنگ نیازی به آدمهای دیوانه ندارند. به خداوندی خدا، دیوانهها از هیچ چیز نمیترسند. سایرین، سربازهای سفیدپوست یا سیاهپوست فقط ادای دیوانهها را در میآورند، صحنههای مضحک جنونآمیز به راه میاندازند تا بتوانند راحتتر خودشان را زیر گلولههای دشمن روبهرو بیندازند. این رفتار به آنها اجازه میدهد بیآنکه زیادی بترسند، به استقبال مرگ بشتابند. وقتی فرمانده آرمان سوت حمله را میزند و میداند که تقریباً هیچکس شانسی ندارد که زنده به سنگرش برگردد، آدم باید پاک دیوانه باشد که از دستوراتش اطاعت کند. به خداوندی خدا، آدم باید دیوانه باشد که مثل وحشیها عربدهکشان از دل زمین بیرون بزند.»
- «به خداوندی خدا، لبخندی که من با لبخندِ همیشه بر لبم خریدم و از آن بیشتر از هر لبخندی خوشم میآید، همانا لبخند مادموازل فرانسوا است. به خداوندی خدا، مادموازل فرانسوا با نگاهش به من گفت که خوشچهره هستم. اما بعدش جوری به میان تنهام نگاه کرد که فهمیدم دارد به چیز دیگری غیر از چهرهام فکر میکند. میدانم، فهمیدم، حدس زدم که میخواهد با من عشقورزی کند... از نگاهش این را فهمیدم. نگاهی همانند نگاه فاری تیام که درست چند ساعت قبل از عزیمتم به جبهه گذاشت در جنگل کوچکی از درختان آبنوس در نزدیکی رودخانه او را از راه به در ببرم. فاری تیام دستم را گرفت، اول مستقیم توی چشمهایم و بعد یواشکی به پایینتر نگاه کرد. بعد، فاری از جمع دوستانی که با هم بودیم، جدا شد. من بلافاصله از همه خداحافظی کردم و پشت سرش راه افتادم و او را از دور تا رودخانه دنبال کردم. اهالی گاندیول از ترس الههای به نام مامه کومبا بانگ ، دوست ندارند شبها برای گردش به کنارههای رود بروند. من و فاری تیام به لطف ترس مردم از الهۀ رودخانه، در طی مسیر با کسی مواجهه نشدیم. من و فاری خیلی خیلی دوست داشتیم بجای ترسیدن با هم عشقورزی کنیم. به خداوندی خدا، فاری حتی یک بار هم به پشت سرش نگاه نینداخت... فاری مرا به سمت خود کشید، حس کردم که لباس به تن ندارد. فاری تیام بوی کندر و آب سبز رودخانه میداد. فاری لباسهایم را در آورد، جلویش را نگرفتم. فاری مرا روی خاک انداخت و کنارم دراز کشید... به خداوندی خدا، بدنش به طور باورنکردنی نرم و گرم و مرطوب بود. مدت زیادی بیحرکت کنار فاری ماندم و نوازشش کردم. ناگهان چرخی زد و روی من نشست و با حرکتهای اول آهسته و بعد تندش کم مانده بود مرا به خنده بیندازد... من هم بیکار ننشستم.... بجای خنده، هر دو ناله میکردیم... صدای ناله از فرط شادی شدت گرفت و یکهو تبدیل به فریاد شد. وضعیت خیلی خوبی بود. فاری تیام هم در آخر فریادی سر داد. خدا را شکر که هیچکس صدایمان را نشنید. وقتی من و فانی از جایمان بلند شدیم، به زحمت روی پاهایمان بند بودیم.»
- «به خداوندی خدا، بدنم با رسیدن به سرحد قدرت طعم لذت را چشید ولی هیچ چیز نتوانست جای لذتِ گرمی و نرمی و دلچسبی آغوش فاری را بگیرد. به خداوندی خدا، فاری زیباترین هدیهای را تقدیم کرد که یک زن میتواند شب قبل از عزیمت به جبهه به مردی بدهد. مردن پیش از آشنایی با خوشیهای زندگی عادلانه نیست. به خداوندی خدا، خوب میدانم که مادمبا هرگز چنین خوشی را تجربه نکرد و ناکام از دنیا رفت. میدانم، او پیش از آنکه مرد کاملی بشود جان سپرد. اگر میتوانست نرمی و رطوبت و دلچسبی آغوش محبوبهای را تجربه کند، مرد تمام عیاری میشد. طفلکی مادمبای ناتمام.» دیوپ، داوید، برادر روحی: شبها همه خونها سیاه است (رمان)، ترجمۀ محمدجواد کمالی، تهران، نشر قطره، 1400؛ ، ص 104.
منابع
[ویرایش]- ↑ دیوپ، داوید، برادر روحی: شبها همه خونها سیاه است (رمان)، ترجمۀ محمدجواد کمالی، تهران، نشر قطره، 1400؛ ص 17.[opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=8474117&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author]،