پرش به محتوا

خودارضایی

از ویکی‌گفتاورد

خودارضایی[۱] یا جَلق زدن[۲] یا اِستِمنا یکی از روش‌های ارضای میل جنسی است.[۳]

ادبیات فارسی

[ویرایش]

در ادبیات فارسی در ادبیات فارسی، استمنا دستمایهٔ هزل‌گویی شده است، چنان‌که عبید زاکانی ترجیع‌بندی در هفت‌بند با بیت ترجیع:[۴]

جلق می‌زن که جلق خوش باشد      جلق در زیر دلق خوش باشد

سروده است. خود او در رسالهٔ تعریفات، جلق را «دستگیر مفلسان» خوانده است و در پند سی‌وسوم رسالهٔ صد پند گفته است: «جلق‌زنی را به از غُرزنی دانید.»[۴] گاه در هزل‌های شاعران استمنا به عنوان گزینهٔ سوم —دو گزینهٔ دیگر جماع از پس و جماع از پیش است — مطرح است. زمانی بهترین گزینه دانسته می‌شود:[۵]

جوانا برو جلق زن گوش دار      سخن‌های پیران مشکین نفَس
کُس و کون مگا کان و این هر زمان      بگندد ز پیش و ببوید ز پس

و گاه از روی ناچاری‌است:[۶]

کس و کون چون به دست مِی‌ناید      جلق بر هر دو اختیار کنیم

گاه نیز در مطلوبی گزینهٔ دوم است. چنان‌که ایرج میرزا در عارف‌نامه در مذمّت لواط می‌گوید:[۷]

بوَد کون‌کردن اندر رأی کُس‌کُن      چو جلقی لیک جلقِ با تَعَفّن

سعدی نیز ضمن حکایتی در هزلیات از قول مردکی که آب پشت (منی) به دشت می‌ریخت گفته است:

باری چو گناهکار می‌باید بود      هم در کف پاک، به که در کون پلشت

از مفاهیم تکرارشونده در ادبیات هزلی، جلق‌زدن به یاد یار است. عبید در رسالهٔ تعریفات در تعریف نعم‌الجنه چنین گفته است «آنکه چشم به هم گذارد و به یاد پسر یا دختری جلق زند».[۸] سوزنی سمرقندی در نقیضه‌ای با مطلع:

منم که سر حمدان عقیق در یمنم      به سرخ‌کیری کس نیست همچنان که منم

به جلق زدن با یاد یار از شب تا صبح اشاره می‌کند و می‌گوید:[۹]

جمال و مفتخر بلخ بامی آنکه ز شام      به یاد او همه شب تا به صبح جلق زنم

در رسالهٔ دلگشا نیز حکایتی طیبت‌آلود دربارهٔ عرب کوری که به یاد دختری سکینه نام استمنا می‌کرد آمده است.[۴] در ادبیات هزلی فارسی به استفاده از آب دهان برای تسهیل استمنا اشاره شده است. سوزنی در مطلع شعری چنین می‌گوید:[۹]

امروز منم کیر و خدو کرده به کف بر      چونان زده‌ام جلق چو چخماق نجف بر

[خدو به معنی آب دهان است] ذبیح بهروز در فصلی به نام «گندستان» از رسالهٔ طنزآلود معراج‌نامه، که با نام مستعار نویسنده (ابن دیلاق) در زمان رضاشاه به‌طور زیرزمینی انتشار یافت، نقیضه‌ای بر گلستان نوشته است. گندستان در جماع و استمناست. از جمله در دیباچه به استفاده از آب دهان برای استمنا اشاره کرده است:[۱۰]

بنده همان به که به آب دهان      کار کند روز و شب و سال و ماه

از اصطلاحاتی که در هزل‌های فارسی در معنای استمنا به کار می‌رود «مشت زدن» است. در معراج‌نامهٔ ابن دیلاق که ذکر آن رفت، آمده است:[۱۱]

ای کریمی که در بسیط زمین      همه‌جا عبد مشت‌زن داری
یا تو هم مشت می‌زنی چون ما      یا که چون دیگران تو زن داری

در فرهنگ دهخدا برای واژه جلق از قول فرهنگ نظام نقل شده است که این لفظ در عربی بمعنی سر تراشیدن و سنگ پراندن با منجنیق است و در فارسی به‌طور مجاز و تشبیه به سر تراشیدن و استمناء استعمال شده چه در سر تراشیدن هم سر را باید تر کرد و مالید تا مو بخیسد.[۱۲]

منابع

[ویرایش]
  1. الگو:یادکرد فرهنگستان[۱]
  2. «ترجمة و معنی استمناء بالفارسی». قاموس المعانی. قاموس عربی - فارسی مصطلحات صفحة 1. بازبینی‌شده در 2019-04-22. 
  3. الگو:Cite journal
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ عبید زاکانی، کلیات
  5. عبید زاکانی، «قطعات»، کلیات
  6. عبید زاکانی، «ترجیعات»، کلیات
  7. ایرج میرزا، «عارف‌نامه»، کلیات
  8. عبید زاکانی «رسالهٔ تعریفات»، کلیات
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ سوزنی سمرقندی، دیوان هزلیات
  10. . نقیضهٔ بیت سعدی‌است که «بنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدای آورد»
  11. این نقیضهٔ قطعهٔ معروف سعدی در گلستان است که «ای کریمی که از خزانهٔ غیب/ گبر و ترسا وظیفه‌خور داری / دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظر داری»
  12. «معنی جلق | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. بازبینی‌شده در ۲۰۱۹-۰۱-۱۵.