خاطرات
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
گفتاوردها[ویرایش]
- «خاطرات در زیرِ پوشش روزگار دراز میکشند، مانند اخگر زیر خاکستر، تا دستی بجنبد یا گذرِ بادی، خاکسترها را پراکنده کند...»
- خاطرات چه شیرین و چه تلخ، همیشه منبعِ عذاب هستند. امّا حتّی این عذاب هم شیرین است. وقتهایی که دل آدم پُر است، بیمار است، در رنج است، و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازهاش میکنند، انگار که یک قطرهٔ شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت میافتد و گل بیچارهٔ پژمرده را که آفتاب تند بعد از ظهر تفتهاش کرده شاداب میکند.