حیدرعلی کمالی
ظاهر
حیدرعلی بن محمدمهدی اصفهانی با تخلُّص و شهرت کمالی (دسامبر ۱۸۷۱/ژانویه ۱۸۷۲، ابرقو - اکتبر/نوامبر ۱۹۴۹، تهران) شاعر، داستاننویس، روزنامهنگار و سیاستمدار ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]| بسکه خون در غمت از دیده فرو ریختهایم | خاکی گیتی همه با خون دل آمیختهایم | |
| شبی از فتنهٔ چشمان تو حرفی گفتیم | ای بسا فتنه که زان حرف برانگیختهایم | |
| عاقلان رشک به دیوانگی ما بردند | تا که در سلسلهٔ زلف تو آویختهایم | |
| گر زنی تیغ و گر لطف نمایی شادیم | زانکه پیوند دل از غیر بگسیختهایم | |
| ما نه تسبیح شناسیم نه زنّار پرست | که هم از دیر و هم از صومعه بگریختهایم | |
| اثری نیست به وای جنون از مجنون | خاک آن دشت خطرناک همه بیختهایم | |
| از بد حادثه بردیم به میخانه پناه | تا کمالی چه شود، طرح نوی ریختهایم[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۲۹۵۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.