حمیدرضا شاهآبادی
ظاهر
حمیدرضا شاهآبادی (زادهٔ ۱۳۴۶، تهران) پژوهشگر تاریخ، داستاننویس و نمایشنامهنویس ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]کافه خیابان گوته
[ویرایش]- «اختلاف وقتی به وجود میآید که گفت و گو دو طرفه باشد، یگی بگویی و یکی بشنوی، اما تک گویی بدون هیچ عکس العملی از طرف مقابل هیچ مشکلی ایجاد نمیکند.»[۱]
- «این خوش شانسیه بزرگیه که ادم شغل خودشو دوست داشته باشه.»
دیلماج
[ویرایش]- «اگر علم طب و ساخت ادویه خوانده بودم بیشتر به کار این نفوس فلک زده میآمد. مردم گرسنه را که با هر شیوع وبا و ابله چون حشرات الارض دسته دسته جان میدهند فلسفه به هیچ کار نمیآید.»[۲]
- «نمی دانی من هم نمیدانم. اما باید اندیشه کنیم. تو هم اندیشه کن اگر امروز من نتوانستم، فردا تو خواهی توانست. تقدیر را میتوان شکست.»
- «عشق تنها در فراق معنی میگیرد و سوزها و نالهها جملگی پس از وصال خاموش میشوند.»
لالایی برای دختر مرده
[ویرایش]- «گاهی قرار گرفتن اتفاقی بعضی چیزها در کنار هم زندگی ما را تغییر میدهد. اگر آن روز من فقط چند ثانیه زودتر کتابم را توی کیفم گذاشته بودم، کارم به طبقه پنجم بلوک سیزده نمیکشید.»[۳]