حسن حاتمی (۱۹۳۵، کازرون - ۸ مه ۲۰۱۶، کازرون) آموزگار، پژوهشگر ادبی و فرهنگ عامه، شاعر و مؤلف ایرانی بود.[۱]
نصیب تلخ
لب تهی از خنده، دل پُردرد | |
تا ندانند از چه میسوزم |
در فرو بستم، دریغا غم | |
شد چراغ مجلس فروزم |
*
پارهپاره رشتههای اشک | |
سینهریز لحظههایم گشت |
عقدهها در سینهام جوشید | |
دردم اما بر زبان نگذشت |
*
دشت غم را آهویی مانم | |
زخمدار و لنگ و بیهمپا |
بیامید و خسته و تنها | |
میروم در خلوت صحرا |
*
کاشکی با کس نبودی بخت | |
گر نصیب این است و بخت این است |
تلخ، تلخ آن سان که پنداری | |
شوکران باغ نفرین است |
*
عاقبت ترسم که بشکافد | |
سینهٔ پردردم از اندوه |
خود چه پنداری مرا ای غم | |
شوربختی، سوتهدل با کوه؟[۱] |