جنگ انقلاب آمریکا
ظاهر
جنگ انقلاب آمریکا یا جنگ استقلال آمریکا (۱۷۸۳–۱۷۷۵) در ابتدا با درگیری بین پادشاهی بریتانیای کبیر و مستعمرات سیزدهگانه بریتانیا در آمریکای شمالی آغاز شد و سرانجام به یک جنگ سراسری بین چندین قدرت بزرگ اروپایی تبدیل شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- «صلاح بریتانیا در قرن هیجدهم در مورد امپراتوری خود در قارهٔ آمریکا، به جمیع دلایل از نظر بازرگانی و آرامش و جلب منافع، بدون شک آن بود که حاکمیت خود را در سایهٔ حسن تفاهم و تمایل آزادی مهاجرنشینان محفوظ نگه دارد. با این حال، در طول پانزده سالی که روابط وخیم و وخیمتر میشد و عاقبت به شلیک گلولهای انجامید که صدایش به گوش جهانیان رسید، دولتهای پی در پی بریتانیا، به رغم هشدارهای مداوم افراد و پندی که میبایست از رویدادها بگیرند، مکرر دست به اقداماتی زدند که به این مناسبات گزند رسانید. این اقدامها، هر چه قدر هم اصولاً توجیهپذیر، از آن جا که رفته رفته حسن تفاهم و پیوندی ارادی را از میان میبرد، در عمل مسلماً ناعاقلانه بود؛ وانگهی اجرای آنها به زور ممکن نبود، و چون معنای زور دشمنی است، بهای این تلاش، حتی اگر نتیجهای هم میداد، آشکارا بیشتر بود تا سود احتمالی آن؛ و بالأخره هم مردمی سر به راه را به بریتانیا یاغی کرد.»
- باربارا تاکمن در کتاب تاریخ بیخردی[۱]
- «سیاست جاری بازنگری نشد چون افراد گروه حاکم به شور و مشورت هدفمند عادت نداشتند، سایهٔ شاه بر سرشان سنگینی میکرد و همه با هم در ستیز بودند. به عقلشان نرسید که شاید بهتر باشد مدتی از اقدامهای تحریکآمیز خودداری ورزند تا مهاجرنشینها دریابند که بریتانیا حقوق آنها را محترم میشمرد و در ضمن بهانه به دست آشوبگران ندهند. واکنش عصیانآمیز آمریکا به قانون تمبر این باور را در بریتانیا محکمتر کرد که مهاجرنشینها به سرکردگی «افراد پلید و مکار»، تعبیر به کار رفته در قطعنامهٔ مجلس لردها، عزم به شورش جزم کردهاند. حکومتها در مقابله با خطر، یا آنچه خطر میپندارند، معمولاً میکوشند آن را بکوبند و کمتر درصدد بررسی و فهم و تبیین آن برآیند.»
- باربارا تاکمن در کتاب تاریخ بیخردی[۱]
- «بحران، نظام را ضرورتاً از نابخردی دور نمیدارد؛ عادتها و رویکردهای کهن به سختی از میان میروند. دولت انگلستان در ادارهٔ جنگ سست و مسامحه کار بود، مشاوران حکومت نظرهای متغایر میدادند و حریف را فاجعه بار بد قضاوت میکردند. مدیریت بیقیدوبند در امور کشور به سپهسالاری بیقیدوبند در میدان جنگ مبدل شد. ژنرالها و ژنرال برگوین از ابتدا به این لشگرکشی بیاعتقاد بودند؛ و تنبلی و بیحالی سربازها در زمان سرفرماندهی او ورد زبانها بود. سران دیگر ارتش نیز دودل بودند که بتوان با نیروی زمینی بر آمریکا غلبه کرد. ژنرال ادوارد هاروی، آجودان کل ارتش، سراپای ماجرا را چنین خواند: ناهنجارترین اندیشهای که هرگز با عقل سلیم درافتاده است.»
- باربارا تاکمن در کتاب تاریخ بیخردی[۱]
منابع
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |