جرج برنارد شاو

از ویکی‌گفتاورد

این نوشتار یا بخش نیازمند ویکی‌سازی است.
لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه‌نامه آن را ویکی‌سازی کنید و در پایان این الگو را بردارید.

شما همه چیزها را آنگونه که هست می‌بینید و می‌پرسید که «چرا» و من چیزها را آنگونه که هیچوقت نبوده‌اند، تصور می‌کنم و می‌پرسم «چرا که نه».

جرج برنارد شاو (۱۸۵۶–۱۹۵۰) نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرلندی بود.

نوشتار[ویرایش]

  • «مرد هرچه باشرم‌تر، محترم‌تر.»
    • Man and Superman/ پرده اول، ۱۹۳۱
  • «هرگاه قصد شوخی دارم، حقیقت را بیان می‌کنم. این بزرگترین شوخی جهان است.»
    • John Bull's Other Island/ پرده دوم، ۱۹۰۷

گفتاوردها[ویرایش]

  • «کلیهٔ حقایق بزرگ جهان در ابتدا کفر محسوب می‌شدند.»
    • آناجانسکا (۱۹۱۹)
  • «آزادی یعنی مسؤولیت پذیری، برای همین اکثر آدم‌ها از آن وحشت دارند.»
  • «تمام حقایق بزرگ در ابتدا توهین به مقدسات تلقی می‌شوند، سپس به سخره گرفته می‌شوند و در نهایت به‌عنوان امری بدیهی پذیرفته می‌شوند.»
  • «حسب و نسب زن و شوهر از رفتاری که موقع پرخاش و جدال باهم می‌کنند، معلوم می‌شود.»
  • «عدهٔ بسیار کمی از مردم در طول سال بیش از دو یا سه بار فکر می‌کنند. من به شهرتی بین‌المللی دست یافتم چون یک یا دو بار در هفته فکر می‌کنم.»
  • «علم تنها زمانی خطرناک می‌شود که خیال کند به هدف خود رسیده‌است.»
  • «سکوت بهترین شکل بروز تمسخر است.»
  • «اولین وظیفهٔ ما این است که فقیر نباشیم.»
  • «وقتی یک احمق کاری را انجام می‌دهد که از آن شرمسار است، مرتب تکرار می‌کند که دارد به وظیفه‌اش عمل می‌کند.»
  • «ازدواج از این جهت محبوبیت دارد که حداکثر وسوسه را با حداکثر شانس درمی‌آمیزد.»
  • «در زندگی دو تراژدی وجود دارد. اولی این‌که به مراد قلبت نرسی و دومی این‌که به آن برسی.»
  • «حواست باشد چیزی را که دوست داری، به دست آوری. در غیر این صورت مجبور می‌شوی چیزی را که به دست می‌آوری، دوست بداری.»
  • «ترور شدیدترین نوع سانسور است.»
  • «هیچ عشق خالصانه‌ایی وجود ندارد مگر عشق به غذا.»
  • «در هنگام آتش کدام نقاشی را در موزهٔ ملی نجات خواهم داد؟ البته آنی که به در نزدیک‌تر است.»
  • «موفقیت هرگز اشتباه نکردن نیست، بلکه هرگز یک اشتباه را دوباره انجام ندادن است.»
  • «اگر شما یک سیب داشته باشید و من هم یک سیب و سیبها را با هم عوض کنیم، همچنان هر دویمان یک سیب داریم؛ اما اگر شما یک ایده داشته باشید و من هم یک ایده و اگر ایده‌هایمان را عوض کنیم، آنگاه هر کدام از ما دو ایده دارد.»
  • «بیس بال یک مزیت بزرگ نسبت به کریکت دارد و آن این است که زود تمام می‌شود.»
  • «اولین عشق فقط یک حماقت کوچک با کنجکاوی بسیار است.»
  • «افراد کمی بیش از دو یا سه بار در سال فکر می‌کنند. من شهرت فرامرزی خود را از آن جهت بدست آوردم که بیش از یک یا دوبار در هفته به تفکر می‌پردازم.»
  • «بی ریا بودن خطرناک است مگر احمق هم باشید.»
  • «هیچ چیز بهتر و آسان‌تر از طرفداری از فقرا، یک نویسنده را ثروتمند نمی‌سازد.»
  • «کلیهٔ ادیان با شورش علیه اخلاق به‌دنیا می‌آیند و با غلبهٔ اخلاق بر آنها، از بین خواهند رفت.»
  • «هیچ انسانی تابه‌حال باور نداشته‌است که انجیل آنچه را که او می‌گوید، گفته‌است؛ او همیشه معتقد بوده‌است انجیل آنچه را که او بدان معتقد است، گفته‌است.»
  • «کنفرانس محل اجتماع افرادی است که به تنهایی نمی‌توانند مشکلی را حل کنند، بنابراین گرد هم جمع می‌شوند تا به اتفاق به این نتیجه برسند که کاری نمی‌شود کرد.»
  • «وقتی پلنگی انسانی را می‌کشد به این می‌گویند وحشی‌گری اما وقتی انسانی پلنگی را می‌کشد به آن می‌گویند شکار.»
  • «عشق اشتباه فاحش فرد در تمیز دادن یک آدم معمولی از بقیهٔ آدم‌های معمولی است.»
  • «یک مرد تا زمانی که صحبت‌هایش را انکار نکنید، حرفی نمی‌زند!»
  • «اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق می‌افتد.»
  • «وقتی چیزی خنده‌دار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست‌وجو کنید!»
  • «مذهب، تریاک مردم نیست، رادیو تریاک مردم است.»
  • «مجرمان توسط دستان قانون نمی‌میرند، آنان توسط دستان مردانی دیگر می‌میرند.»
  • «تمامی پیشرفت‌ها به‌معنی جنگ با جامعه است.»
  • «زندگی در مورد پیدا کردن خود نیست، زندگی یعنی ساختن خود.»

دربارهٔ زنان[ویرایش]

  • مردها را شجاعت به جلو می‌راند و زن‌ها را حسادت.
  • زنها فقط ۲ روز می‌توانند مردها را خوشبخت کنند؛ روز عروسی و روز مرگ.
  • زن با نگاه خود آتش می‌افروزد و بیهوده می‌کوشد تا با اشک خود آن را خاموش کند.
  • مردها آنچه را که می‌شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می‌سازند، اما زنان از ۲ گوش وارد و از دهان خارج می‌کنند.
  • دختران ۲ دسته‌اند: دستهٔ اول آنهایی که زیبا هستند و فوراً ازدواج می‌کنند و دستهٔ دیگر آنهایی که به دانشگاه می‌روند.
  • انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع می‌کند و بدبین چتر نجات!
  • تنها کسی که با من درست رفتار می‌کند خیاطم است که هر بار که مرا می‌بیند، اندازه‌های جدیدم را می‌گیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده‌اند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
  • مرد خردمند سعی می‌کند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند؛ بنابراین کلیهٔ پیشرفت‌ها بستگی به تلاشهای مرد نابخرد دارد.
  • ما از تجربه کردن می‌آموزیم که انسان هیچگاه از تجربه کردن چیزی نمی‌آموزد.

دربارهٔ گیاهخواری[ویرایش]

  • اوه! بس کنید. انگار ورق برگشته. چرا باید مرا برای پاسخگو بودن دربارهٔ تغذیه نهاد پاکم مؤاخذه کنید؟ اگر با اجساد پلاسیدهٔ حیوانات فربه شوم آنگاه است که باید بپرسید چرا اینکار را می‌کنم.
  • حیوانات دوستان من هستند، من دوستانم را نمی‌خورم.
  • وقتی خود ما گورهای زنده‌ای هستیم برای جانواران مرده، چطور می‌توانیم انتظار شرایط ایده‌آل در زمین را داشته باشیم؟
  • مردی با شور روحی من هرگز جسد نمی‌خورد![۱]

دربارهٔ او[ویرایش]

  • «شاو، علی‌رغم ظاهر شادش، اصلاً این‌طور نیست.»
  • در زندگی هنگامی احساس پیری کردم که به یک خانم چشمک زدم و او در جواب گفت چیزی درون چشمتان رفته‌است.

پیوند به بیرون[ویرایش]

http://en.wikipedia.org/wiki/George_Bernard_Shaw

http://www.quotedb.com/authors/george-bernard-shaw


ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ