پوشاک ایرانی
ظاهر
(تغییرمسیر از جامه وطنی ایرانی)
پوشاک ایرانی موضوع این صفحه است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «لباس به دلیل بار نمادینش، به مناقشهای بیپایان در پهنهٔ فکری ما تبدیل شد؛ بحثی به ظاهر ساده و بیاهمیت به گواه تاریخ اما در حقیقت بسیار بنیادین.»
- ناصر فکوهی ۱ ژانویه ۲۰۱۳/ ۱۲ دی ۱۳۹۱ [۱]
- «متأسفانه بر اثر غلبه فرهنگ غرب جامعه ما در لباس پوشیدن دچار مشکلات بسیاری شده است.»
- «برخی از لباسها تصاویر نامناسبی دارد و یا خطوط لاتین در آن وجود دارد که نشان تهاجم فرهنگ بیگانه است و پوشیدن این لباسها در شأن جوانان عزیز ما نیست.»
- «بعضی از لباسها نیز رنگهای ناجور و زنندهای دارند و لباسهای رنگ باخته و احیاناً پاره که در میان بعضی معمول شده یکی دیگر از انحرافات فرهنگی پوشش اسلامی است.»
- «برخی از لباسها نیز به قدری تنگ است که فردی که آن را پوشیده قادر نیست به راحتی بنشیند، اینها لباس نیست، بلکه نوعی زندان است.»
- «برخی از لباسها نیز به گونهای است که به صورت کامل بدن انسان را نمیپوشاند و مثلاً هنگامی که در مجلسی برای پذیرایی از مهمان کمی خم میشود بخش زیادی از بدن آنها نمایان میگردد و اسباب سخریه حاضران میشود.»
- «بسیاری از این لباسها از خارج میآید و تولیدکنندگان داخلی نیز از آن تقلید میکنند، آنها تهاجم کردهاند و متأسفانه ما هم پذیرفتهایم.»
- «چرا باید جوان عزیز ما پوشیدن لباس پاره و رنگ و رو رفته را برای خود افتخار و شخصیت بداند؟»
- ناصر مکارم شیرازی ۷ مه ۲۰۱۴/ ۱۷ اردیبشهت ۱۳۹۳ [۲]
- «هیچکس حق ندارد به من بگوید چه لباسی بپوش. حداقل تا زمانی که لباس من به نگاه عمومی جامعه آسیب نرساند.»
از مادر وطن بشنیدم که میسرود | این پند جانفزا که بِه از دُرُّ و گوهر است | |
آن تن یافت که زیب و فر از جامهٔ وطن | در چشم من تنی است که با جان برابر است |
محمدهاشم میرزا افسر [۴] |
منابع
[ویرایش]- ↑ «کت و شلوار: «باب همایون» در اوج». شرق. ۱۲ دی ۱۳۹۱.
- ↑ «انتقاد حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی از پوششهای زننده در جامعه». پایگاه اطلاعرسانی دفتر حضرت آیةالله العظمی مکارم شیرازی مُدَّ ظِلهُ العالی. ۱۷ اردیبشهت ۱۳۹۳.
- ↑ «روایت عبدالله موحد از ترک استودیوی تلویزیون برای اینکه گفته بودند کراواتش را باز کند». khabaronline.ir. ۴ دی ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۰۴-۰۲-۲۰۱۷.
- ↑ >پارسا تویسرکانی، عبدالرحمان. دیوان شیخ الرئیس افسر. نشر پارت، سلسله نشریات «ما»، چاپ دوم ۱۳۶۲.