بیبیخانم استرآبادی
ظاهر
بیبیخانم استرآبادی از نویسندگان انقلاب مشروطه|دوران مشروطه است. او در در روزنامههای حبل المتین، تمدن و نشریه مجلس مقاله مینوشت. بیشتر فعالیت او در دفاع از آموزش دختران بوده است. او نخستین دبستان دختران را بنیان گذاشت. بیشتر شهرت بیبیخانم استرآبادی به خاطر کتاب «معایب الرجال» است که به طنز و در پاسخ به «تادیبالنسوان» نوشتهاست.
از رساله معایب الرجال
[ویرایش]- «نه هر مردی از هر زنی فزون تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر»[۱]
- «انواع واقسام از خواص و عوام زن ومرد خوب و بد هر دو میباشند، صفات حمیده و رذیله از همه قسم مشاهده میشود. اگر باید تربیت بشوند باید همه را بنمایند. و تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن و تدین ملیه و دولتیه و شرعیه و عرفیه کشوریه و لشکریه میباشد.»[۲]
- فصل اول مصنف گفته «اگر مردی دست زن خود را بگیرد و بخواهد در آتش اندازد و آن ضعیفه باید مطیعه باشد ساکت و خاموش باشد ابا و امتناع ننماید.» بهبه مولانا تو با این فهم و ذکا اگر کتابی نمینوشتی چه میشد!» [۳]
- فصل دوم در حفظ زبان گفته که «زخم زبان بدتر از زخم سنان است. حق است این سخن، حق نشاید نهفت»... «آنچه زخم زبان کند با مرد // هیچ شمشیر جان ستان نکند»
اما از روی انصاف در هیچ عهد و زمانی و در هیچ زمین و مکانی به کسی مثلاً شده است که گفته باشد قربانت بگردم او در جواب بگوید زهرمار؟ تا مرد خود صد مرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نکند، زن یک مرتبه جواب زشت ندهد.
«جواب هر جفنگی یک جفنگ است // کلوخ انداز را پاداش سنگ است! [۳] - «خواهران گوش به پند و اندرزهای نویسندگان تأدیب النسوان و افرادی از این قبیل ندهید. این مربیان زنان که خود را نادرهٔ دوران میدانند بهتر است که به اصلاح صفات رذیلهٔ خود برآیند، آنان میدانند که این نصایح برای تأدیب ما نیست و برای اثبات ظالم بر مظلوم است، این مربیان نهتنها برای ما کاری انجام ندادهاند که مملکت را هم به نیستی کشاندهاند، ما که در حرم اندرون و کنج مطبخ بودیم، پس این همه فساد را اینان برپا کردند.»
- «فصل اول مصنف گفته اگر مردی دست زن خود را بگیرد و بخواهد در آتش اندازد و آن ضعیفه باید مطیعه باشد ساکت و خاموش باشد ابا و امتناع ننماید. بهبه مولانا تو با این فهم و ذکا اگر کتابی نمینوشتی چه میشد!»[۴]
- «در راهرفتن زنان گفته که زن باید قدمها را آهسته بردارد و سخن را نرم و ضعیف بگوید، مثل کسی که از ناخوشی برخاسته باشد. بلی، این زن از برای مردی خوب است که امیرکبیر باشد یا خونخوار و شریر، مردمآزار و نکتهگیر و کارخانه همه مردانه و بیرون خانه و زن هم عقیم نه کارخانه و نه اولاد و نه شغل شبانه و روزانه، قطعاً مواظبت مرد نماید و مرد هم یا اهل عیش نباشد یا اگر هم باشد بیرون خانه عیش نماید. والا زن بیچاره مردم رعیت با این همه کارهای بسیار مشکل و دشوار باید طرف میل مرد هم باشد، چگونه میتواند این قسم رفتار و مواظبت کند؟ چون عبد ذلیل در خدمت رب جلیل.»
- «چنین گفته که باید زن در سر خوان و در زبر سفره نان دوزانو نشیند و سه انگشتی غذا بخورد و حرف نزند و صدا نکند و جواب کسی را نگوید؛ یعنی لالبازی دربیاورد. از روی مروت و انصاف بنگرید زمانی که با چندین طفل کوچک و بزرگ بر سر خوان و سفرهٔ نان این قسم رفتار عیان نمایند دیگر آن اطفال بر سر سفره ظرفی باقی میگذارند یا فرصت به کسی در غذاخوردن میدهند؟ اگر زن ساکت باشد، آن بچهگان کاسه خورش را در افشره میریزند یا افشره را بر سر پلو نثار میکنند، زن هیچ نگوید یا برود پیش، سر بگذارد در گوش بچه بگوید بابایت بقربانت، آرام بگیر و بنشین و حرف مزن. اطفال زندگانی را بر او و مرد حرام و طعام را تمام میکنند، باید زن و مرد با بعضی اطفال خرد گرسنه بمانند و ظروف شکسته. بلی، اگر یک مرد با یک زن برسم فرنگ بروند در مهمانخانه شاید بتوانند به دستورالعمل او رفتار نمایند. اما فرنگ از قرار جغرافیای تاریخی و سیاحتنامههای امم مختلفه تمام زنهای نجیب تربیتشده عالم به چندین علم در سر میز با مردان اجنبی مینشینند، و وقت رقص دست مردان اجنبی را گرفته میرقصند. اما آداب اسلام دیگر است. زنهای ایران تمام گرفتار خانهداری و خدمتگذاری میباشند، علیالخصوص زنهای رعیت. مصنف سلیقهٔ شخصی خود را دستورالعمل قرار داده، چنانچه گفته زن باید از شوهر دور بنشیند. این هم همان فرض خدمتکاریست که پیش خود خیال کرده سابقاً کمینه عرض نمود، والا الفت و محبت و عاشقی و معشوقی با این رسم و این قسم اختلاف کلیه دارد که به هیچ قسم تصور نمیتوان نمود. خداوند هوش کرامت فرماید.»[۵]
- مجلس دوم مجلس قماربازیست:... یاران چون صاحبخانه را مشفق و مهربان و مردی چربزبان دیدند و مرفهالحال و فارغالبال داخل خانه گردیدند، بعد از نشستن میگویند: برادرجان! دوشین چنین بلائی بر سر ما آمدهاست. از شما متوقعیم که یکی را مستحفظ در قرار بدهید تا آسوده باشیم. صاحبخانه میگوید هیچکس حق ندارد بدون اذن و اجازه داخل خانهٔ من بشود. شما آسوده باشید و خاطرجمع مشغول بازی شوید، از اسباب و آلت قمار هرچه بخواهید از قبیل شطرنج و تخته نرد، آس و ترن و گنجفه و غیره حاضر است. چون شطرنج بازی مشکلی است، دو حریف دانا و اتاق تنها میخواهد، تخته نرد هم مشکلست، چون برد حریف به آمدن طاس است. چنانکه گفتهاند طاس اگر نیک نشیند همهکس نراد است. پس آن گروه نسناس میشوند مایل آس ناس. دستهای سرگرم ترن زدن، جمعی مشغول گنجفه بازی کردن، به قسمی که تا بعد از زوال فرصت بول کردن و غذاخوردن نمیکنند. هرگاه از خانهٔ یکی از ایشان خبر بیاورند که پدرت به رحمت ایزدی پیوست، گوید که در خانه امانتش بگذارید. اگر گویند که رئیست تو را خواسته میگوید بگو بیمار و مردنیست. اگر گویند طلبکار بر در است گوید خیلی خر است که این زمان پول میخواهد. امروز صبر کند انشاء الله فردا تمام طلبش را میدهم، اگر نقشم بیاورد. و گر گویند ضعیفهٔ شما اکنون فارغ شده یک پسر آورده و کره ندارد، گوید خدا قدمش را مبارک گرداند تا فردا پستان مادرش شیر میآید. القصه معایب ایشان زیاد است…
منابع
[ویرایش]- ↑ رساله تادیب النسوان در: رویارویی زن و مرد در عصر قاجار دو رساله تادیب النسوان و معایب الرجال. به کوشش حسن جوادی، منیژه مرعشی ، سیمین شکرلو.. کانون پژوهش تاریخ زنان ایران و شرکت جهان کتاب، ۱۳۷۱، ص. ۴۲ و ۴۳.
- ↑ رساله تادیب النسوان در: رویارویی زن و مرد در عصر قاجار دو رساله تادیب النسوان و معایب الرجال. به کوشش حسن جوادی، منیژه مرعشی ، سیمین شکرلو.. کانون پژوهش تاریخ زنان ایران و شرکت جهان کتاب، ۱۳۷۱، ص. ۴۲ و ۴۳.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ زنان طناز! و نخستین زن طنزنویس ایرانی عمران صلاحی، گلآقا
- ↑ صلاحی، عمران. «زنان طناز! و نخستین زن طنزنویس ایرانی». مؤسسه گلآقا. بازبینیشده در ۱۱ اوت ۲۰۱۳.
- ↑ نبوی، ابراهیم. «بی بی خانم و شاهزاده گمنام». بیبیسی فارسی، ۲۶ ژوئیه ۲۰۰۶. بازبینیشده در ۱۱ اوت ۲۰۱۳.