بیژن صیفوری
ظاهر
بیژن صیفوری (۱۳۴۷ /۱۹۶۸م) طرّاحِ گرافیک، عکّاس، نویسنده و استاد دانشگاه ایرانی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «هر کار برایم معنایی درونی و خودی در جهان شخصیام دارد. هر پروژهای را که شروع میکنم برایم واریاسونی است از یک اندیشهٔ اصلی. این کلیت است که هر خروجی مشخص را شکل میدهد و بههنجار میکند. دست آخر انگار همهٔ آنها برای نمایشگاهی ساخته شدهاند که کنار هم بودنشان قرار است چیزی را به نمایش بگذارد به نام هماهنگی و سبک شخصی.»[۱]
- «کشورم ایران، برای من حاصل جمع اندیشهٔ ناب و بیزمان بزرگان آن است با موقعیت امروزهٔ آن. به نوعی حاصل جمع نگاهی ایدهآلیستی و اسطورهای به فرهنگ و تمدن ایرانی از سویی و موقعیت کشورم در جهان مدرن. همه میدانیم که این نگاه تا چه پایه میتواند متضاد، چالش انگیز و گاه پارادوکسیکال باشد. اما همینهاست که موتور محرکهٔ کارهای خلاق است.»[۲]
- «آیا تاحالا به این فکر کردهاید که کاری که به نظر ما میراثی است در زمان خودش چگونه بوده است؟ این نوی و تازگی که از برخی کارهای صدها و هزاران سال پیش میتراود حاصل خلاقیت بیزمان هنرمند است. بدون شک تاکنون به کارهایی برخورد کردهاید که آدم را به فکر فرو میبرد که چگونه در تاریخی که پای کار است اتفاق افتاده. حتی من یک قدم فراتر میگذارم و میگویم بعضی از آثار هنری قدیم از برخی کارهای امروز تازهترند! به نظرم به جایی در کار هنری میرسیم که زمان مفهومش عوض میشود. یک نوع بیزمانی در بعضی آثار هست. نگاه من به میراث همین است. به نظرم باید به این بیزمانی دست یافت. این یعنی حاصل جمع میراث و نوآوری. یعنی آشتی زمان و مکان.»[۳]
- «من تصویری میاندیشم. مثلا” برای بهیادسپاریِ هر چیز، نسبتهای دیداری آنرا بهیاد میسپارم. شماره تلفن، یا هر عدد دیگری را با چند بار نوشتن و کشف نسبت فرمها، ریتم و حرکت دیداری بهخاطر میسپارم. مفاهیم برایم ترجمهی مستقیم دیداری دارند. میگویم “دیداری” چون به نظرم “هنر دیداری” واژهی درستتری است. ما بیشتر به ترکیب “هنر تجسمی” عادت کردهایم که به نظرم ترجمهی غلطی است. اصل واژه در واقع visual arts است که ترجمه شده. تجسم، بیشتر مرا به یاد imagination میاندازد و نه visual. به هر حال من واژه هنر دیداری را استفاده میکنم. بله، داشتم میگفتم، مفاهیم برایم مستقیما” دیداری میشوند. این است که فرم و شکل جایگاه ویژهای دارد در کارهایم. چون مفهوم و معنا در عالم دیداری، بیواسطه میتواند که به فرم و شکل بدل شود.