برونو لاتور
ظاهر
برونو لاتور (به فرانسوی: Bruno Latour) (زادهٔ ۲۲ ژوئن ۱۹۴۷ در بون، کوت دور) نظریهپرداز فرانسوی در زمینه علم، فناوری، و سیاست، در خط مقدم توسعه و بسط نظریه شبکه کنش و ظهور مطالعات علم و فناوری در اروپا است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «مردم هرگز واقعاً نفهمیدند من چه میگویم. من فقط استدلال میکردم که اکنون انسانها و غیرانسانها دارند با شدت بیشتر و بیشتری در هم میآمیزند. مسائل مربوط به مسئولیت و اخلاق زیستمحیطی بهواسطهٔ مفهوم آنتروپوسین بهدلیل مقیاس مداخلهٔ انسان در علوم سیستمهای زمین بهطور کامل دگرگون میشود.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «من به حوزهای تعلق دارم که تمایزی عمیق بین علم و بقیهٔ فرهنگ قائل نیست. فهم چیستی انسان بسیار دشوار است. ما نمیدانیم که بخش انسانی آنتروپوسین چیست. اما این مسئله با توجه به پیچیدگی عظیم علوم سیستمهای زمین نیز مسئلهٔ علمی بزرگی است. شمار چیزهایی که باید یاد بگیریم بینهایت است و ما صرفاً در آغاز راه هستیم. منظورم این است که ماجرا مثل کشف آمریکا است. ما در زمان کلمب به سر میبریم و تمام دیگر چیزها هنوز باید کشف شود. در عین حال، آنتروپوسین مسئلهٔ اخلاقی عظیمی است. مسئولیت ثروتمندان و بهویژه همنسلهای من چیست؟ دانشمندانی که با آنها کار میکنم همیشه دربارهٔ مسئولیت عمیقشان در قبال نوههایشان صحبت میکنند. بهعلاوه، آنتروپوسین مسئلهٔ فلسفی بزرگی است، زیرا گزارههای علمی مدام زیر سؤال میروند و به موضوع مناقشه بدل میشوند؛ بنابراین، تحمل این امر برای دانشمندان دشوار است.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «من اکنون به جامعهشناسی علمی بازگشتهام، کاری که ۴۰ سال پیش انجام میدادم. اما زمانه کاملاً عوض شدهاست. بهنحوی که هنگامی که من زندگی آزمایشگاهی: ساخت واقعیتهای علمی را در ۱۹۷۹ منتشر کردم، داشتم تمام چیزهای ضروری برای مشارکت فعالانه در علم را نشان میدادم، و برخی دانشمندان بسیار شوکه شدند زیرا میگفتند من با نشاندادن چیزهایی که علم بهمنزلهٔ نهادی اجتماعی نیاز دارد، دارم علم را بیاعتبار میکنم.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «من داشتم نشان میدادم که علم برای آنکه وجود داشته باشد و عینی باشد به حمایت فراوان نیاز دارد، که دقیقاً همان چیزی است که اکنون له آن استدلال میکنم. این مسئله تغییر نکردهاست. اما ۴۰ سال پیش، وقتی که گفتم علم بهجز خودِ واقعیتها به چیزهای بسیار دیگری نیاز دارد، میگفتند دارم علم را بیاعتبار میکنم.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «حمایتِ دانشمندان، نهادها، دانشگاهها، نشریهها، همتایان، ابزارها، پول، بهتعبیری، تمام این اکوسیستمهای جهان واقعی که برای تولید واقعیتهای عینی ضروری هستند. علم به آنها وابسته است درست همانطور که شما به اکسیژنِ داخل این اتاق وابستهاید. موضوع بسیار ساده است؛ و موضوع ۴۰ سال پیش هم بسیار ساده بود، اما در آن زمان تصور میکردند که علم صرفاً فینفسه درست است. علم چیز رازآمیزی بود، چیزی مثلِ مفهوم لقاح پاک.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «شکاکیت کنونی دربارهٔ تغییر اقلیم شباهتی با روند عادی رخدادها در تاریخ علم ندارد. این است که دانشمندان را کاملاً شگفتزده کردهاست. آنها ناگهان از سوی دانشمندان دیگری مورد حمله قرار گرفتهاند که صنعتی بسیار قدرتمند به آنها حقوق میدهد، نه بدان دلیل که رهنمودهای سیاسی آنها نادرست بوده، بلکه بدان دلیل که علیالظاهر علم مورد نظر نادرست بودهاست؛ بنابراین، دفاع آنها از علم بهمنزلهٔ چیزی شبیه به لقاح پاک دیگر کار نمیکند. آنها ناگهان دور و برِ خود را نگاه میکنند و میگویند، ما به نهادها و داوریِ همتا نیاز داریم، یعنی تمام آن فرآیندهای اجتماعیای که من بر آنها بهمثابهٔ عناصر ضروری پروژههای علمی تمرکز داشتهام.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «ما داریم نشان میدهیم که علم تماماً بخشی از فرهنگ است و اینکه اکنون فرهنگ ما تقریباً درگیر جنگی علیهِ خودِ علم است. حالا که آمریکا از توافقنامهٔ آبوهوایی پاریس خارج شدهاست، آشکارا با مسئلهٔ جنگ و صلح سر و کار داریم. آقای ترامپ با گفتن اینکه، «ما در آمریکا تغییر اقلیم نداریم. شما تغییر اقلیم دارید، اما ما نه»، اساساً با اروپا و بقیهٔ جهان اعلام جنگ کردهاست. این جنگی ژئوپولیتیک است، چیزی تراژیک، اما در واقع بر ما روشن میسازد که امروزه ژئوپولیتیک با همین مسئلهٔ تغییر اقلیم سازماندهی شدهاست. شما چه کار میکنید وقتی متحدتان میگوید «برو به جهنم!»، ما با وضعیتی کاملاً جدید روبهروییم. قبلاً چیزی بهنام اتحاد غرب وجود داشت و فرانسویها و اروپاییان به آمریکا همچون یک متحد نگاه میکردند.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «فکر میکنم خیلی پایبند به رشتهٔ خاصی نیستم. من اساساً فیلسوفم، اما از سوی انسانشناسان در مقام انسانشناس پذیرفته شدهام، زیرا روی مدرنیته کار میکنم، و اکنون مدرنیته دارد به مسئلهٔ آنتروپوسین تبدیل میشود؛ بنابراین، کاری که من سالها قبل انجام داده بودم، اینکه گفتم ما هرگز مدرن نبودهایم، اکنون دارد تأیید میشود. همه قبول دارند که ما هرگز سیارهٔ زمین را مدرنیزه نخواهیم کرد. چیزی متفاوت دارد رخ میدهد. نام آن آنتروپوسین است؛ و بهرغم این حقیقت که هیچ جامعهشناسی واقعاً مرا یکی از همکارانش بهشمار نیاورده است، جامعهشناسام.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «من کاتولیکام، که جنبهای بسیار مهم از علاقهٔ من به متون است. همچنین نسبت به استفادهٔ نادرست از دین بسیار حساسم. بهخوبی درمییابم چه موقع دیدگاههای دینی وارد سیاست میشود؛ بنابراین، مراقبم که سیاست و دین را با هم درنیامیزم.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «دین حتی از علم هم کمتر فهمیده شدهاست، و باید بگویم که این نومیدکننده است. مردم دین را به ایدئولوژیها، به باورها تبدیل میکنند، و دین واقعاً هیچ ربطی به باور ندارد. من به باور بهمثابهٔ یک مقوله باور ندارم. باور به خدا مقولهٔ درستی نیست. من در سنت تفسیری [رودلف] بولتمان پرورش یافتهام، و باورْ خوانشی نادرست از چگونگی تأثیر متن بر شما است. منظورم این است که آیا شما به لقاح پاک مریم مقدس باور دارید؟ اگر از من بپرسید، میگویم حتی یک دقیقه هم باور ندارم. اما اگر بپرسید که چه چیزی این باور را پدیدآورده است، آنگاه میتوانم به لحظهای از تاریخ کلیسا اشاره کنم که در آن تولید این تفسیر اهمیت داشتهاست.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «محتوای کتاب مقدس، از لحاظ اطلاعات، بسیار محدود است. اما شما باید تعریفی خاص از دین را کنار بگذارید که متأسفانه امروز تقریباً در همه جا غالب است. همین اتفاق دارد در حوزهٔ سیاست نیز رخ میدهد، که با مسائل هویت یعنی باز هم با باور جایگزین شدهاست. «من به این باور دارم و نمیخواهم این را زیر سؤال ببرم. این بیچونوچرا است». بنابراین، اکنون کشوری نظیر آمریکا باور سیاسی و باور دینی را با هم پیوند میدهد. با این احساسات نمیتوان کار سیاسی کرد.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «از آنجا که هیچکس گایا را نمیفهمد، تصمیم گرفتم که به مفهومی دیگر روی بیاورم، مفهوم «منطقهٔ حیاتی». اکنون به دانشمندانی پیوستهام که در ژئوشیمی، آبشناسی، و خاکشناسی به مطالعهٔ علم مناطق حیاتی میپردازند. این حوزه انباشتی از انواع مختلف علوم است که با یکدیگر کار میکنند تا پیچیدگی این لایههای نازک را فهم کنند. من میکوشم تا راهی بیابم تا از پس پیچیدگی این منطقهٔ حیاتی برآیم.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]
- «من بههمان دلیل به هنر علاقهمندم که به علم علاقه دارم، هنر راهی برای مواجهه با این واقعیت است که ما در جهانی کاملاً متفاوت از آن چیزی به سر میبریم که فکر میکردیم بهسوی آن در حال حرکتیم. ما اکنون بههمان دلیل به هنر نیاز داریم که در قرن شانزدهم به هنر نیاز داشتیم، هنگامی که از کشف آمریکا آگاه شدیم، کشفی که همه چیز را دگرگون ساخت، موسیقی، تئاتر، شعر، ادبیات. امروز ما تجهیزات ذهنی، تجهیزات حسی لازم برای مواجهه با جهش بومشناختی جاری را نداریم. نمیشود از علوم اجتماعی انتظار داشته باشید که بیاموزد چگونه از پس بحران بومشناختی برآید. چگونه با این واقعیت مواجه میشوید که به نوههایتان بگویید در ۱۹۴۷ زاده شدهاید و زمانهٔ بسیار خوبی داشتهاید، اینکه از جهانیسازی و فرآیندی سود بردهاید که به انقراض ششم منجر شدهاست. چگونه این را به نوههایتان میگویید؟ اگر بگویید، «خب، من زندگی خوبی داشتم، چقدر برای شما بد شد»، از نظر اخلاقی مردودید؛ بنابراین، چگونه از پس این وضعیت بر میآیید؟ این دستمایهٔ هنر است.»
- گفتگو، ۲۰۱۸.[۱]