انسان در جستجوی معنا
ظاهر
انسان در جستجوی معنا (انگلیسی: Man's Search for Meaning) اثر ویکتور فرانکل، روانپزشک، عصبشناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد.
گفتاورد
[ویرایش]- «هزار و پانصد نفر چندین شبانه روز سفر میکردند. در هر واگن هشتاد نفر را جا داده بودند. همه مسافرین بایستی روی بار خود که تنها پس مانده اموالشان بود دراز میکشیدند. واگنها آنقدر پر بود که تنها در قسمت بالای پنجرهها روزنهای برای تابش نور گرگ و میش سپیده دم به چشم میخورد. همه انتظار داشتند قطار سر از کارخانه اسلحهسازی درآورد و اینجایی بود که ما را به بیگاری میکشیدند و ما نمیدانستیم که هنوز در سیلسیا هستیم یا به لهستان رسیدهایم. سوت قطار مانند ضجه کسی بود که التماسکنان به سوی نیستی سقوط میکرد. سپس قطار به خط دیگری تغییر مسیر داد و پیدا بود که به ایستگاه بزرگی نزدیک میشویم. ناگهان از میان مسافران مضطرب، فریادی به گوش رسید، «تابلو آشویتس!» بله آشویتس نامی که مو بر تن همه راست میکرد: اتاقهای گاز، کورههای آدمسوزی، کشتارهای جمعی. قطار آن چنان آهسته و با تانی مرگباری در حرکت بود که گویی میخواست لحظههای وحشت ناشی از نزدیک شدن به آشویتس را کشدارتر از آنچه هست بگرداند:آش… ویتس!»[۱]
- «برای هر زندانی از بند رستهای روزی فرا میرسد که وقتی به دوران اسارت خود مینگرد و تجارب اردوگاهی را زیر و رو میکند، باور نخواهد کرد که چنان روزگار دشواری را تحمل و سپری کردهاست. همچنان که سرانجام روز آزادیش فرا رسید و همه چیز در نظرش چون رؤیای زیبایی بود، روزی هم فرا خواهد رسید که تجربههای اردوگاهیاش چون کابوس رنجش خواهد داد.»[۲]
- «اصلاً اگر زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد. رنج، بخش غیرقابل ریشه کن شدن زندگی است، گرچه ب شکل سرنوشت و مرگ باشد؛ زندگی بشر بدون رنج کامل نخواهد شد، بشیوهای که انسان سرنوشت و همه رنجهایش را میپذیرد (بشیوهای ک صلیب خود را بدوش میکشد). فرصتی مییابد که حتی در دشوارترین شرایط معنای ژرفتر به زندگی بخشد.»[۳]
- «کسی که چرایی برای زیستن داشته باشد، از پس هر چگونهای بر میآید.»
- «ما رنج بسیار باید میبردیم، از اینرو میبایست با این رنجها روبرو میشدیم و میکوشیدیم لحظات ضعف و اشکهای پنهانی را به حداقل برسانیم. اما نیازی نبود از اشکهای خود شرمنده باشیم، که این اشکها خود شاهدی برآنست که انسان دلاورانه و برافراشته قامت رنجها را تحمل میکند.»
- «آنچه موجب مرگ من نشود، مرا نیرومندتر میسازد.»
- «ما سرافراشته رنج میبریم، نه با بدبختی و خفت من تنها از یک چیز میترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم.»
- « رهایی بشر از راه عشق و در راه عشق است.»
منابع
[ویرایش]- ↑ فرانکل، انسان در جستجوی معنا، ۲۰.
- ↑ فرانکل، انسان در جستجوی معنا، ۱۳۴.
- ↑ ویکتور فرانکل، انسان در جست وجوی معنا، ترجمهٔ امیر لاهوتی، انتشارات جامی، ۱۳۹۴.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |