امیرعباس هویدا

از ویکی‌گفتاورد
امیرعباس هویدا

امیر عباس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷–۱۸ فروردین ۱۳۵۸ در تهران) یکی از نخست‌وزیران ایران در زمان حکومت محمد رضا پهلوی بود. وی ۱۳ سال نخست‌وزیر بود و ریاست دولت در ایران را بر عهده داشت که این طولانی‌ترین ریاست بر دولت در طول تاریخ ایران بوده‌است.[۱]

دارای منبع[ویرایش]

  • من خیال می‌کنم که مردم، آن‌هایی که اسمشان هم در تاریخ ثبت نشده، آن‌ها قهرمانان مهم مملکت هستند.[۲]
  • زمانی که من آمدم خودکار بیک پنج هزار بوده، در سیزده سال پنج هزار نگه داشتم.[۳]
  • به عقیده من دو نفری که در دنیا بیشتر از همه ضرر رساندند اولی فرویده، دومی کارل مارکسه. برای خاطری که یک چیزهایی نوشتند و گفتند همینه و همینه. هیچ چیزی همین و همین نیست.[۴]
  • بین اون زمانی که شاه سلطان حسین شکست خورد و نادر دهلی را گرفت ۱۶ سال گذشت. نسل عوض نشده بود. همان افرادی بودند که با شاه سلطان حسین شکست خورده بودند، همان افراد با نادر دهلی را گرفتند. پس نشان میده افراد عوض نشدند، رهبری درست بود. پس در مملکت اون چیزی که مهمه اون رهبری است.[۵]
  • من تعجب می‌کنم ایشان صحبت از اربابان من کردند و منظورشان در موقع ادای این کلمه آمریکایی‌ها بودند. اگر آمریکایی‌ها اربابان من بودند، جناب آقای رئیس، من اینجا چیکار می‌کردم الان؟ بنده الان خدمتتان نبودم.[۶] (در دادگاه)
  • به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشد.

دربارهٔ او[ویرایش]

  • … امیر عباس هویدا… من او را زمانی که ساکن بیروت بودم، شناختم. از من جوانتر بود و شاگرد همان دبیرستان لائیکی که من در آن درس می‌خواندم. چنین در ذهنم مانده‌است که پدرش کنسول ایران در دمشق بود. پسری بود چاق و چله، جسور و با ابتکار. با این که در کلاس دیگری بود غالباً به کلاس ما می‌آمد و برای بیرون رفتن یا شیطنت دسته‌جمعی پیشنهادهایی می‌داد. .. وقتی برای دیدارش به شرکت نفت و دفتر او رفتم، مختصری خصوصیات اخلاقیش را شناختم. چنین حس کردم که او فقط بر سطح مسائل می‌لغزد و به عمق مطالب هم کاری ندارد. تصمیمی که می‌گیرد متکی بر اصول نیست و برایش کافی است که از جذابیتش، که قابل انکار نبود، استفاده کند. هویدا تا آنجا که من اطلاع دارم به هیچ‌کس آزاری نرسانده‌است ولی سوای خدماتی که به «دوستان» کرده، نیکی خاصی هم در حق کسی نکرده‌است… هیچ‌کس از دفتر او ناراضی بیرون نمی‌رفت. من فکر می‌کنم که ریشهٔ خوشروئی و خندانی او از نوعی بی‌مسئولیتی آب می‌خورد. نخستوزیری بود مطیع، بدون خم به ابرو آوردن پذیرفت که قانون اساسی فقط نقش کاغذ باشد و پادشاه با خیال فارغ تمام مراحل انقلاب سفیدش را عملی سازد، با هم بسیار خوب کنار می‌آمدند.
  • در مورد هویدا به سختی بتوان از «اعدام» صحبت کرد، او را در واقع به قتل رساندند و این جنایت، مثل دیگر جنایات جمهوری اسلامی، مایهٔ انزجار است. اعمال هویدا قابل دفاع نبود. خود او گفته‌است: «من تقصیری نداشتم، سیستم بود که خراب بود.» حتی باحُسن‌ترین قضات در مقابل چنین حرفی می‌گفت: «سیستم خود شما بودید آقا. شمایی که نخستوزیری را قبول کردید، قبل از آن وزیر دارائی بودید و پس از آن وزارت دربار را گرفتید. شما جز بله قربان گویی کاری بلد نبودید.» هویدا تقاضای یک ماه فرصت کرده بود تا دفاعیه‌اش را تنظیم کند و کتابی بنویسد. نوشتن کتاب لزومی نداشت، ۳۰ صفحه هم کفایت می‌کرد. کتاب را برادرش فریدون به جای او نوشت. به نقل از گروهی که داعیهٔ شاهپرستی دارند، این شخص بی‌اخلاق و ریزه‌خوار خوان اشرف، شاهدخت را تهدید کرد که اگر صد هزار دلار به او ندهد کتابی منتشر خواهد کرد و نشان خواهد داد که برادرش بی‌گناه است و شاه به او خیانت کرده‌است. عذر سهل‌تر از گناه!

منابع[ویرایش]

  1. مسعود بهنود. «ششم بهمن و ۲۲ بهمن»(فارسی)‎. وبگاه روزآنلاین. 
  2. https://www.youtube.com/watch?v=PH5uCsRXkIw
  3. [۱]، ( در دادگاه به نقل از هادی غفاری).
  4. https://www.youtube.com/watch?v=PH5uCsRXkIw
  5. https://www.youtube.com/watch?v=PH5uCsRXkIw
  6. https://www.aparat.com/v/oRa89/دادگاه_جنجالی_هویدا،این_تصاویر_برای_اولین_بار_منتشر_میشود
  7. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۱۱۴ و ۱۱۸. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳.