پرش به محتوا

اسکندر ختلانی

از ویکی‌گفتاورد

اسکندر ختلانی شاعر و روزنامه‌نگار برجسته فارسی زبان از کشور تاجیکستان.

آشکار بیا

[ویرایش]
سحرگهی به سراغم به این دیار بیا      شبی بسان نسیم ستاره زار بیا
اگر نیایی خوشدل، صفای خنده به لب      به داغ و درد بیا، زار و سوگوار بیا
گیاه خشک کویرم، نشسته بر سر سنگ      به گام‌های سپیدت چو رودبار بیا
به راه آمدنت هر کجاست خانهٔ من      یکی دو بار نیا، صد هزار بار بیا
چو راز عشق سر انجام آشکار شود      بخیز و پرده برانداز و آشکار بیا

هزار خراسان

[ویرایش]
در خون من غرور نیاکان نهفته است      خشم و ستیز رستم دستان نهفته است
در تنگنای سینهٔ حسرت کشیده‌ام      گهوارهٔ بصیرت مردان نهفته است
خاک مرا جزیرهٔ خشکی کمان مبر      دریای بی کران و خروشان نهفته است
خالی دل مرا تو ز تاب و توان مدان      شیر ژیان میان نیستان نهفته است
پنداشتی که ریشهٔ پیوند من گسست      در سینه‌ام هزار خراسان نهفته‌است.

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ