ابوالعلاء معری
ظاهر
ابوالعلاء معری (۳۶۳ — ۴۴۹ هجری) شاعر و فیلسوف نابینای عرب بود.
با منبع
[ویرایش]- «فرزندانم را در نعمت عدم که بر نعمت دنیا برتری دارد، آسوده گذاشتم؛ چون اگر به دنیا میآمدند، به بدبختی و سختی گرفتار میشدند.»[۱]
بدون منبع
[ویرایش]- «از مردم دور باش و تنها زندگی کن، نه به کسی ظلم کن و نه بگذار کسی به تو ظلم کند.»
دربارهٔ او
[ویرایش]- «در آن شهر مردی بود که وی را ابوالعلاء معری میگفتند، نابینا بود و رئیس شهر او بود، نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگزاران فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود. گلیمی پوشیده و در خانه نشسته، نیم من نان جوین را بند گرده کرده، شبانه روز به گرده قناعت کند و جز آن هیچ نخورد. وی نعمت خویش از هیچکس دریغ ندارد و این مرد در شعر و ادب به درجهای است که افاضل شام و مغرب و عراق به فضل و علم وی مقرند.»[۲]
- «و نیز گفتهاند که روزی ابوالعلاء معری در مسجد خوابیده بود، دو نفر وارد شدند و شروع کردند با هم به صحبت. فردای آنروز ابوالعلاء چون ندیم سلطان بود به دیدار سلطان رفته بود. در این اثناء دید دو نفر وارد شدند و شروع به مخاصمه نمودند. معلوم شد که این دو نفر همان دو نفر دیروزند که در مسجد با هم بگو مگو میکردند. ابوالعلا ناگهان گفت اتفاقاً بنده این دو نفر را دیروز در مسجد دیدم که با هم صحبت میکنند ولی چون به زبان ترکی صحبت میکردند چیزی نفهمیدم ولی میتوانم سخنان آنان را بدون نقیصه و زیاده بگویم. شروع کرد به همان زبان گفتن مکالمات آندو را و مترجم وقتی ترجمه کرد معلوم شد که آنان در مسجد در حال تبانی بودهاند... و این نشان از حافظه عجیب این شخص دارد که در عین حال که زبان آنان را متوجه نمیشده اما سخنان آنانرا مانند ضبط نگهداری کرده است...»
- جاودان یاد و روانشاد معـــری حکیـــم - تیرهچشمی که نهانبین و خردآیین است -
گفت بر سنگ مزارش بنویسند چنین: آن گناهی که پدر کرد و نکردم این است (حسین خدیو جم)
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |