آتش‌سوزی سینما رکس آبادان

از ویکی‌گفتاورد
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در شب هنگام ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در حین نمایش فیلم گوزن‌ها دچار آتش‌سوزی گردید و قریب به اتفاق حاضران در سینما زنده در آتش سوختند.


گفتاوردها[ویرایش]

  • در اواسط اوت حادثهٔ سینما رکس آبادان به مرگ ۳۸۰ نفر زن و مرد و کودک بی‌گناه در میان شعله‌های آتش انجامید. ناگهانی بودن حادثه مانع از این شد که آتش‌نشانی پالایشگاه به موقع در محل حضور پیدا کند. می‌گویند که درها را از خارج قفل کرده بودند… آتش‌سوزی بدون شک عامداً ایجاد شده بود، عاملان آن هم ملایان بودند. این مطلب را من قویاً تأکید می‌کنم. مردی که پس از ماجرا دستگیر شد و به جنایت اعتراف نمود، بعد چه بر سرش آمد؟ در آغاز به عراق پناهنده شد و بعد به ایران بازش گرداندند و کسی نمی‌داند حالا کجاست. بارگاه عدل خمینی، چنان‌که در میان گلهٔ گرگان رسم است، به جای او دو پلیس را اعدام کرد.
  • «مقصر واقعی به عراق گریخت و در آنجا دستگیر شد. اعترافات او ثبت شد؛ ولی قضاتی که مرعوب شده و یا جبون بودند بر این قضیه سرپوش گذاشتند.»
  • «بازجویی از آشور و فشار به او برای اعترافات ساختگی نشان می‌داد ساواک در این واقعه دست دارد... اینکه کدام سینما و فیلم انتخاب شود که جمعیت زیادی داشته باشد، کجا مواد آتش‌زا بریزند که مردم کشته شوند از قبل برنامه‌ریزی شده بود.
  • «تو میدونی این کتاب چیه؟ یه نگا به خودت کردی؟ بابا دورو برتو یه نگاهی بکن... بخدا تو از همهٔ ما آدم‌تر بودی نگات ارزش داشت بگو اسم اونی که تورو عملی کرده چیه؟ شیش دفه واسه خودت بگو، تو دلت بگو ببین دلت نمی‌خواد خونشو بریزی؟ تو میری به اون کسی که بدبختت کرده التماس می‌کنی گریه می‌کنی که بیشتر بدبختت کنه... د کجاس اون چاقوی دسته سفید خوش دست کار زنجونت؟
خداییش خیلی مردی٬ صدات در نمیاد٬ وقتی می‌بردی همه دورت بودن وقتی باختی همه تنهات گذاشتن٬ صدات در نیومد٬ هنوزم همینه سخاوتت رو شکر بابا٬ همه باغای اطراف رو با آب چاهت آباد کردن تو موندیو آب شور٬ صدات در نمیاد.
  • رفیق قدیمیا سال به سال میان بغلت عکس یادگاری میندازن و یا علی مدد تا سال دیگه٬ غمشون نیس که چی می‌کشی و بچه‌هات چی سرشون میاد٬ معرفتت رو شکر.
بخدا تو از همهٔ ما آدم تر بودی٬ چی شد که اینجوری شد؟ ولی خدا رو داری غمت نباشه نگات به اون باشه نه بنده‌های بی‌معرفت نارفیقش سرتو بگیر بالا تو هنوز مبصر همه‌ای٬ با معرفتی با حالی با مرامی هنوز «بریم» و «باوردت» (محله‌هایی در آبادان) میرزه به صدتا فرشته و نیاورون٬ سرتو بگیر بالا ٬ همیشه هستی همیشه میمونی سینما رکست همیشه هست خودش نباشه داغش که هست!»[۴]

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۱۲۷. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳. 
  2. پاسخ به تاریخ. محمدرضا پهلوی. حسین ابوترابیان. صفحات ۳۳۴ و ۳۳۵
  3. http://www.tabnak.ir/fa/news/427008/چه-کسانی-سینما-رکس-را-به-آتش-کشیدند
  4. http://www.khabaronline.ir/(X(1)S(vrm2lj1iajjob3ohn0hnfsys))/detail/448309/culture/cinema