میکا والتاری
ظاهر
میکا تویمی والتاری (به فنلاندی: Mika Toimi Waltari) (زادهٔ ۱۹ سپتامبر ۱۹۰۸-درگذشت ۱۹۷۹) نویسندهٔ فنلاندی است.
گفتاوردها
[ویرایش]سینوهه: پزشک مخصوص فرعون
[ویرایش]- «من این کتاب را برای مدح خدایان نمینویسم زیرا از خدایان خسته شدهام. من این کتاب را برای مدح فراعنه نمینویسم زیرا از فراعنه هم به تنگ آمدهام؛ من این کتاب را فقط برای خودم مینویسم بدون اینکه در انتظار پاداش باشم یا اینکه بخواهم نام خود را در جهان باقی بگذارم. آنقدر در زندگی زجر کشیدهام که از همه چیز حتی امیدواری تحصیل نام جاوید، سیرم؛ من این کتاب را فقط برای این مینویسم که خود را راضی کنم. هرچه تا امروز نوشته شده، یا برای این بوده که به خدایان خوشامد بگویند یا برای اینکه انسان را راضی کنند. من فرعونها را جزو انسان میدانم زیرا آنها با ما فرقی ندارند و من این موضوع را از روی ایمان میگویم. هرکس که چیزی مینویسد امیدوار است که دیگران بعد از وی کتابش را بخوانند و تمجیدش کنند و نامش را فراموش ننمایند به همین جهت ایمان خود را زیر پای میگذارد و همرنگ جماعت میشود و مهملترین و سخیفترین گفتهها را که خود بدان معتقد نیست مینویسد.»[۱]
- «من در مدت عمر خود چیزها دیدهام، مشاهده کردم که پسری مقابل چشم من پدر خود خود را کشت. دیدهام که فقرا علیه اغنیا حتی طبقه خدایان قیام کردهاند، دیدم کسانی را که در ظروف زرین شراب میآشامیدند، کنار رودخانه با کف دست آب مینوشیدند، دیدم کسانی که زر خود با قپان وزن میکردند، زن خود را برای یک دستبند مسی به سیاهپوستان فروختند تا اینکه بتوانند برای اطفال همان زن، نان خریداری کنند. من در زندگی همه چیز داشتم، میخواستم چیزی به دست بیاورم که لازمه بدست آوردن آن این است که انسان همه چیز را از دست بدهد. من میخواستم حقیقت حکم فرما باشد و ریا و دروغ و ظاهرسازی از بین برود و نمیدانستم که حکمفرمایی حقیقت در زندگی انسان امری محال است و هرکس که راستگو باشد و با راستگویی زندگی کند باید همه چیز را از دست بدهد و من باید خیلی خوشوقت باشم که هنوز ثروت خویش را حفظ کردهام.»
- «من به هورم هب گفتم نطقی که او در اورشلیم خطاب به سربازان خود ایراد کرد به عقیده من بهتر از نطقی بود که امروز خطاب به ملت مصر ایراد نمود. هورم هب گفت: نطقی که در میدان جنگ برای سربازان ایراد میشود غیر از نطقی است که باید برای ملت ایراد کنند. زیرا سرباز را نمیتوان بوسیله جمله پردازی وبکار بردن عبارات برجسته و میان خالی و پوک فریب داد. در صورتی که ملت احمق است و خاصیت فطری هر ملت حماقت میباشد؛ و به جملات و کلمات برجسته که هزارها از آن بقدر پر کاه ارزش ندارد اهمیت میدهد وتصور میکند که با آن کلمات میتوان دنیا را دگرگون کرد.»
- «برای اینکه بدانی که ملت چقدر احمق است شاهدی برای تو میآورم و دلیل من همین نطق است که امروز ایراد کردم. این نطق شبیه به نطقی است که از آغاز جهان تا امروز تمام سرداران جنگی و خطبا در آغاز یک جنگ ایراد کردهاند و هیچ چیز تازهای در آن نبود ولی به تو اطمینان میدهم که نطق مرا روی سنگ خواهند نوشت وبرای نسلهای آینده باقی خواهند گذاشت چون ملت مصر تصور مینمایند که من چیزهایی گفتهام که هرگز گفته نشده است.»
- «من در نطق خود گفتم که این جنگ یک جهاد مقدس برای عقب راندن مهاجمین است واز آغاز جهان تا امروز هر کس خواسته مبادرت به جنگ کند همین حرف را زده است وهیچ جنگی در دنیا شروع نشده که جنبه تقدس نداشته باشد.»
- «من گفتم که هدف ما باید این باشد که مهاجمین را برانیم و نگذاریم اراضی سیاه بدست آنها بیفتد و برای این که ملت را بترسانم خطرها کشور هاتی را بزرگتر از آنچه هست جلوه دادم.»
- «من نمیگویم که قصد عقب راندن هاتی را ندارم و آنچه گفتم راست بود؛ ولی عقب راندن هاتی هدف نهایی من نیست بلکه وسیله ایست برای رسیدن به مقصود.»
- «مقصود من این است که تحصیل پیروزی وافتخار کنم تا بتوانم فرمانروایی خود را بر کرسی بنشانم و شاهزاده خانم باکتامون را در آغوش بگیرم.»
- «هدف اصلی من این است که بوسیله کشته شدن هزارها سرباز هاتی و مصری دارای افتخار و عظمت شوم وملت مرا به چشم یکی از خدایان بنگرد وهیچ شاهزاده خانمی از همسری با من اکراه نداشته باشد بلکه بر عکس مباهات نماید که من برادر او میشوم.»
- «من گفتم این جنگ یک جنگ مقدس و تدافعی برای راندن خصم از مصر است؛ ولی بعد از اینکه هاتی را عقب راندم سوریه را تصرف خواهم کرد و پس از تصرف سوریه هر گاه بتوانم تمام کشورهای جهان را به تصرف در خواهم آورد وحتی در آن موقع نام آن جنگ را جنگ مقدس میگذارم وملت هم به مناسبت حماقت فطری باور میکند.»
- «به کمک خدایان در جنگ عقیده ندارم زیرا خدایان نمیتوانند خود را حفظ کنند تا چه رسد به این که در پیکار به ما کمک نمایند؛ ولی امروز در نطق خود مقابل ملت برای تحصیل پیروزی در جنگ از خدایان کمک خواستم زیرا میدانم که ملت چون ساده لوح است از شنیدن این حرف خشنود میشود و تصور مینماید که خدایان به ما کمک خواهند کردو کمک آنها اثری در جنگ خواهد داشت و به ویژه از من راضی و خشنود میگردد زیرا تصور مینماید که من هم به قدر او ساده و احمق هستم که به مساعدت خدایان امیدوار باشم.»
- «من امروز در نطق خود راجع به مشکلات آینده که در این جنگ در انتظار سربازان است چیزی نگفتم زیرا مشکلات جنگ مانند طلوع و غروب خورشید در موقع خود به طور حتم خواهد آمد و لزومی ندارد که قبل از وقت مردم را که باید سرباز شوند بترسانم.»
- «امروز من عدهای از آشنایان را وسط جمعیت قرار دادم تا وقتی نطق من تمام میشود فریاد شادی برآورم و برای من هلهله کنند. این کاری است که تمام کسانی که برای مردم در گذشته نطق کردهاند به انجام میرسانیدند زیرا سادگی ملت به قدری است که شعور ندارد بفهمد آیا آیا آنچه شنیده قابل تحسین هست یا نه؟ وباید کسانی باشند که فریاد شادی برآورند تا اینکه دیگران بدون ادراک خوبی و بدی از آن تقلید نمایند و آنوقت تو سینوهه که یکی از مستمعین هستی تصور میکنی تمام آنهایی که نطق مرا شنیدهاند طرفدار و فداکار من میباشند.»
- «گفتم هورم هب تو که میگویی به قدرت خدایان عقیده نداری… تو که میگویی عنوان جنگ مقدس عنوانی است که پیوسته به کار بردهاند و تازگی ندارد… تو که میگویی یک ملت احمق و بیشعور است… آیا در جهان چیزی وجود دارد کهتو به ان عقیده داشته باشی؟ هورم هب خندید وگفت تو مردی ساده هستی و گر نه این پرسش را از من نمیکردی زیرا خود میدانستی که من به چه عقیده دارم. سینوهه این حقیقت را که از آغاز جهان وجود داشته و تا پایان جهان وجود خواهد داشت بدان که یک فرعون… یا یک هورم هب… یا یک آمی… یا یک هری بور و به طور کلی هر کس که دارای قدرت و افتخار و ثروت میباشد فقط به یک چیز عقیده دارد و آنهم اعتقاد به قدرت و افتخار و ثروت است. یک فرعون یا آمی که دارای مقام و ثروت است اگر به تو بگوید که خدایان عقیده دارد بدان که دروغ میگوید و اگر بگوید که به ملت معتقد است بدان که قصد دارد تو را فریب بدهد و اگر بگوید که به کشور و خاک سیاه معتقد میباشد بدان که منظور او این است که از سادگی و بلاهت تو به منظور ازدیاد قدرت و ثروت خود استفاده نماید.»
- «یک فرعون یا یک هورم هب نمیتواند جز به قدرت و افتخار و ثروت خود به چیزی عقیده داشته باشد. آمی وهری بور نیز چنین هستند و هر چه بگویند و بکنند برای حفظ قدرت و افتخار و ثروت یا ازدیاد آنها میباشد؛ ولی یک فرعون یا آمی مجبورند که برای حفظ قدرت و ثروت خود اینطور جلوه دهند که به خدایان عقیده دارند و به ملت مصر معتقد هستند و خاک سیاه در نظر آنها مقدسترین کشورهاست آنها مجبورند که این طور جلوه دهند که تمام سال برای ملت وکشور رنج میبرند و هرگز نمیخوابند ودر خوردن ونان وشربت و آبجو صرفه جویی مینمایند که مبادا یکی از افراد ملت گرسنه بماند.»
- «شاید در آغاز جوانی که هنوز لذت قدرت و ثروت آنطور که باید در نظر صاحبان قدرت و ثروت آشکار نشده کسانی در بین آنها یافت شوند که غیر از خودشان به چیز دیگری عقیده داشته باشند، ولی همینکه قدری از عمر آنها گذشت و دانستند که قدرت و ثروت چه لذتهایی به وجود میآورد و چگونه غرور و شهوات انسان را تسکین میدهد از همه چیز جز خودشان سلب عقیده خواهند کرد.»
منابع
[ویرایش]- ↑ میکا والتاری، سینوهه: پزشک مخصوص فرعون، ترجمه ذبیحالله منصوری، انتشارات گارستان کتاب، سال ۱۳۸۹.