محمدعلی سپانلو
ظاهر
محمدعلی سپانلو (۱۳۱۹ / ۱۹۴۰م -۱۳۹۴/ ۲۰۱۵م)، شاعر و مترجم ایرانی بود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «به نظر من خلق شعر یک امر شخصی است و درک من از شعر نمیتواند اهمیت همگانی داشته باشد.»[۱]
- «هر شاعری به شرط اینکه سعادت این را داشته باشد که در شعر قرار بگیرد برخورد خاص خودش را با کلام خواهد داشت.»[۲]
- «کهکشانهای بسیاری وجود دارند که اصلاً نمیدانیم چه تعدادند و امکان دارد به خاطر حساب و احتمالات، دهها و شاید صدها زندگی شبیه به زمین در آن کهکشانها وجود داشته باشد. شعر هم دقیقاً همینطور است.شعر وجود دارد و مثل همان کهکشانهای خیالی است.»[۳]
- « شعر در اندیشه و ذهن همه آدمهایی که بیماری شعر دارند وجود دارد و به این خاطر امکان پیداکردن شعری که اضافه شود بر آنچه قبلاً پیدا شده، هست. هر شعری مقتضی یک نوع بیان است و بنابراین حتی میشود یک موضوع واحد را با دو جور بیان مطرح کرد و دوجور شعر آفرید. پس بینهایت امکان برای خلق شعر وجود دارد و هر کسی به یک صورت به آن تقرب پیدا میکند. شعر برای من یکجور کشف است در خاطره و تاریخ.»[۴]
- «دلیلی ندارد آدم اندوه خودش را برای دیگران روایت کند چون اندوه یک امر کاملاً شخصی است. به خصوص اگر شما تسلیم یک احساس یا عاطفه ویژهای مثل اندوه یا خوشحالی یا عشق شده باشید، اثر هنری کامل درنمیآید و نقصی پیدا میکند. بهخاطر اینکه آن حس بر شما غلبه پیدا میکند. آن برداشت و آن عاطفه فقط مقدمه است که آدم به سوی کشفی برود.»[۵]
- «شما در زندگی هی به کوچههای بنبست میرسید و بالاخره یک روز شاهراه را پیدا میکنید. آن وقت ناشناختهها است. لذت ناشناختهها حتی اگر به قیمت لطمهزدن به سلامت و نیروی خود انسان باشد.»[۶]
- «شاعر باید یکجوری هم از حوادث رنجور باشد. «بنشینم و شعرم را بگویم» نمیشود. شعر به آدم وارد میشود. حتی به شکل دملی که یکدفعه سر باز کند، ممکن است از قدیم مانده باشد و حالا سر باز کند. نمیشود آدم روی شعر بیتعصب و بیتاثیر باشد.»[۷]
- «موسیقی سمفونیک همانقدر برایم جذاب است که آهنگهای کوچه و بازار. همانقدر که زبان ادبی یا به قول نیما، آرکاییک برایم جذاب است زبان آرگو هم جذابیت دارد.»[۸]
- «وزارت ارشاد طی هشت سال گذشته [دولت احمدینژاد] به معنای واقعی کلمه گشت ارشاد بود و فقط به تخریب حوزه ادبیات و فرهنگ مشغول بود... این تخریب البته هیچ ملاک و معیاری نداشت و افراد تنها بر اساس کلمات ممنوعهای که برایشان فهرست شده بود، دست به ممیزی آثار میزدند بیآنکه برایشان مهم باشد آن کلمات در کجا و با چه معنا و مفهومی به کار برده میشود.»[۹]
- کلمه «ارشاد» به تنهایی مخرب نیست، این «انسداد» است که باعث ویرانی فرهنگ میشود و باید جلوی آن را گرفت.»[۱۰]
- «من در آبان به دنیا آمدم - نوزده سال پس از آغاز قرن خورشیدی ما - آبان، فرشته آب و فراوانی، اما حداقل دو کتاب از پانزده کتاب شعر، و بسیاری از سطرهای من، از نام و فضای بیابان غبارآلود شده است. در جستوجوی رابطهای میان روح و خاک، تا شاید شورهزار شکوفا شود، از کویر ستایشها نوشتم و بارها از خود پرسیدم: آیا کسی که زاده آبان است/ آیینهدار عکس بیابان است؟»[۱۱]
- «به نگاه من، آبانماه همان جوان خوشبرخوردی آمد که گل سرخی به یقه بارانیاش زده از کویر میگذشت. در آن کویر شاعران بسیاری گردش میکردند، و سیاحت میکردند تابلوهایی را که روی پایهها قد افراشته بود؛ تصویرهایی جذاب از شهرهای آینده و از زنان زیبا که لابهلای بادهای غبارانگیز لبخند میزدند. شگفتآور بود که همه، در مرحلهای از سفر خود، به این نمایشگاه بیابانی رسیده باشند.»[۱۲]
- «کودکی من، همان دورانی که میگویند نطفههای شخصیت شکل میگیرد، عرصه نوعی هرج و مرج ناشی از جنگ بینالمللی دوم بود؛ با جشن آب محله و بوی گلاب شکر، چرخدستیها که قند و شکر کوپنی میبردند، قشون متفقین و دلبران لهستانی... آنها سایههای نیاکان خود را بر سنگفرشهای تهران قدیم میلغزاندند؛ و من نیز... که شاید دو سایه داشتم. گرچه همزادها سایه ندارند.»[۱۳]
- «ما باید در مقابل ضعف و ابتذال فراگیر انتشار کتاب نمونه بهتری برای ارائه داشته باشیم تا جلو ابتذال را بگیریم، اما امکان انتشار آن نمونه بهتر وجود ندارد. این است بنبستی که امروز در نشر کتاب به وجود آمده و ملت هم ترجیح داده که اساساً خرید کتاب را از فهرستش خارج کند. صحنهای حیرتانگیز است وقتی که به اتاق پزشک یا سلمانی میروم، روی میزها مجله هست ولی افراد مثل آدمهای بهتزده و طلسمشده فقط همدیگر را نگاه میکنند. در همهجای دنیا مردم در هر مکانی کتاب و روزنامه میخوانند، اما اینجا همه همدیگر را نگاه میکنند؛ نگاههایی خشک و مبهوت. این است آن داستان وحشتناک.»[۱۴]
- «امروز صاحب کتاب پولی به نشر میدهد و ناشر کتاب را چاپ میکند و تعداد عناوین سالانه کتاب هم افزایش مییابد، از آنسو روزبهروز تیراژ کتابها کاهش مییابد. این بخشی از داستان امروز انتشار کتاب در ایران است. اما با این داستان چه باید کرد؟ ما نمیتوانیم جلو این ماجرا را بگیریم چون بههرحال این افزایش کمیت کتاب وجود دارد و به افراد نمیتوان گفت ننویسند.»[۱۵]
- «برخی مواقع فردی که چندان کتاب نخوانده، مینشیند پای دستگاه کامپیوتر و کلماتی خاص را جستوجو میکند و میگوید اینها باید حذف شوند. در این شرایط است که وضعیت انتشار کتاب حادتر میشود. تنها با رفع این مسئله تمام مشکل حل نمیشود، اما حداقل زخمی روی زخم هم گذاشته نمیشود.»
- «تیراژ اندک کتاب و کتابنخواندن مردم مشکلی اساسی است که حل آن به امور مختلفی وابسته است. امروز جاذبه کتاب برای مردم ما از بین رفته است و ناشران همدیگر نمیدانند چه کتابهایی چاپ میکنند. امروز ناشری بزرگ پنجمین ترجمه از کتاب آگاتا کریستی را درمیآورد و خیلی هم خوشحال و راضی است، اما باید از این ناشران که این پول و امتیاز را در دست دارند پرسید که چه نیازی به ترجمه و انتشار چندباره یک رمان پلیسی هست؟ پس در اینکه دیگر جاذبهای در کار نیست و حادثهای روی نمیدهد، هم ناشر مقصر است و هم ضابطان.»[۱۶]
- «در پیشآمدن وضعیت کنونی نشر و کاهش تیراژ کتابها عوامل مختلفی در کار بوده است. یکی اینکه کتابها دیگر آن جاذبه خاص را ندارند که تبدیل به حادثهای در بازار کتاب شوند و اگر این حادثه اتفاق هم بیفتد، در این بحران به چشم نمیآید. تیراژ۵۰۰ نسخهای کتاب برای جمعیتی ۷۰ میلیونی واقعاً مضحک است. شاید رانتهایی در کار است که من از آنها بیخبرم، اما چرا ناشران کتابها را با این تیراژهای اندک منتشر میکنند؟»[۱۷]
منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/News/48267/هرگز-تسلیم-اندوه--و-سرخوردگی-نشدهام
- ↑ http://www.khabaronline.ir/detail/352228/culture/literature
- ↑ http://www.khabaronline.ir/detail/352228/culture/literature
- ↑ http://isna.ir/fa/news/94022212941/محمدعلی-سپانلو-از-زندگی-تا-مرگ
- ↑ http://isna.ir/fa/news/94022212941/محمدعلی-سپانلو-از-زندگی-تا-مرگ
- ↑ http://isna.ir/fa/news/94022212941/محمدعلی-سپانلو-از-زندگی-تا-مرگ
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
- ↑ http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/4823/این-است-آن-داستان-وحشتناک
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |