پرش به محتوا

فرانتس کافکا

از ویکی‌گفتاورد
فرانتس کافکا در سال ۱۹۰۶

فرانتس کافکا (۳ ژوئیه ۱۸۸۳–۳ ژوئن ۱۹۲۴ میلادی) نویسنده آلمانی‌زبان اتریشی-چکی بود.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «همیشه چیزها در خانه طور دیگری است. موطنِ کهنهٔ انسان، اگر با آگاهی در آن زندگی کند، با آگاهی کامل نسبت به بستگی‌ها و وظیفه‌هایش در برابر دیگران، همیشه تازه است. انسان در واقع تنها از این راه، از راهِ بستگی هاست که آزاد می‌شود..»
    • گفتگو با کافکا، گوستاو یانوش[۱]

گفتگو با کافکا، گوستاو یانوش

[ویرایش]
  • «تمام لشکرها یک شعار بیشتر ندارند: به پیش به خاطر آنانکه در پس جبهه، پشت میزهای تحریر و باجه‌های پول نشسته‌اند. این لشکرها، نه آرمان حقیقی بشریت را در مقابل، بلکه خیانت به بشریت را پشت سر دارند.»
  • «من در قفس هستم. میله‌ها در درون من‌اند. من در واقع چیزی نیست جز قفس گذشته با میله‌هائی مرکب از رؤیاهای جاودانی آینده.»
  • «از خود نمی‌توان گریخت. این، تقدیر است. تنها امکانی که برایت می‌ماند، نگریستن است، و فراموش کردن اینکه بازیچه شده‌ای.»

تأملاتی چند در باب گناه، بیم و امید و راه صواب، ۱۹۱۹/۱۹۲۷ میلادی

[ویرایش]
  • «از یک نقطه مشخص، دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد؛ به این نقطهٔ مشخص می‌توان دست یافت.»
  • «در جدال با دنیا، یار دنیا باش.»
  • «نیکبخت آن‌که دریافت: زمینی را که برآن ایستاده‌است به وسعت ناچیز کف پای اوست، نه بیشتر.»

از پندهای سورائو[۲]

[ویرایش]
  • «در کشمکش میان خودت و دنیا، دامن دنیا را بگیر.» ص. ۶۳
  • «مردی از سهولت راه ابدیت مبهوت بود؛ چرا که دوان‌دوان مسیر سرازیری را در پیش گرفته بود.» ص. ۴۸
  • «قدر این سعادت را بدان که زمینی که بر آن ایستاده‌ای، نمی‌تواند بزرگ‌تر از دو پایی باشد که بر آن قرار گرفته.» ص. ۳۴
  • «پناهگاه‌ها بی‌شمارند و رستگاری یکی ست، اما راه‌های رسیدن به رستگاری به اندازهٔ پناهگاه‌ها بی‌شمار است.» ص. ۳۶
  • «مقصدی وجود دارد، اما راهی به‌سوی آن نیست؛ آنچه ما راه می‌نامیم، تردید است.» ص. ۳۶

دفتر خاطرات

[ویرایش]
  • «آنچه را آفریده‌ام فقط حاصل تنهایی است.» ۱۹۱۳ میلادی
  • «امکانات برای من وجود دارد، اما در کدام خراب‌آبادی پنهان شده‌اند؟» ۱۹۱۴ میلادی
  • «دوست، پیوندی است پدر و پسر را، او مهمترین نقطهٔ عطف آن‌هاست.» ۱۹۱۳ میلادی
  • «من درد انتظار را حس نمی‌کنم، هم از این‌رو وقت‌شناس نیستم و مانند یک گوساله منتظر می‌مانم.» ۱۹۱۱ میلادی
  • «از آدم‌ها پرهیز می‌کنم. اما نه به خاطر این که آرام زندگی کنم، بلکه به آن خاطر که آرام بمیرم.»

نامه‌ها

[ویرایش]
  • «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.» ۲۷ ژانویه ۱۹۰۴ میلادی
  • «من فکر می‌کنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتاب‌هایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش می‌کنند.» نامه به اسکار پولاک/ ۲۷ ژانویه ۱۹۰۴
  • «راستی لذت تنها بودن را چشیده‌ای، قدم زدنِ تنها، دراز کشیدنِ تنها توی آفتاب؟ چه لذتِ بزرگی است برای یک موجود عذاب کشیده، برای قلب و سر! منظورم را می‌فهمی! آیا تا به حال مسافت زیادی را تنها قدم زده‌ای؟ قابلیتِ لذت بردن از آن دلالت بر مقدار زیادی فلاکتِ گذشته و نیز لذت‌های گذشته دارد. وقتی پسربچه بودم خیلی تنها ماندم، اما آنها بیشتر به زورِ شرایط بود نه به انتخاب خودم امّا حالا، با شتاب به طرفِ تنهایی می‌روم، همان‌طور که رودخانه‌ها با شتاب به سویِ دریا سرازیر می‌شوند.» از نامه‌های کافکا به فلیسه

قصر

[ویرایش]
  • «مردم همیشه آماده‌اند تا دفعه بعد دوباره گول بخورند.»
  • «حال و روزمان بد است، دنیایمان ویران شده‌است، و به محض آنکه شروع به شکایت بکنیم، به دورتر از جایی که درمی‌یابیم می‌رویم.»

تولیپ، رومن گاری

[ویرایش]
  • «قدرت فریادها به حدی است که می‌تواند خشونت احکام صادر شده بر ضد انسان را درهم بشکند.»

منسوب

[ویرایش]
  • «جایی که اعتماد نیست، سخن بیهوده است.»
  • «خاطرات خوش، اگر با غم عجین باشند، طعم بهتری دارند.»
  • «رسیدن به قلهٔ پیروزی آسان است، به شرط این که راه رسیدن به قله را بلد باشی و توانش را هم داشته باشی.»
  • «شعر، پویشی است جاودانه در جستجوی حقیقت.»
  • «عشق، خودرو بی‌نقصی است؛ راننده و سرنشین ناقصند و راه ناهموار.»
  • «هراس، شوربختی است، اما شهامت را نمی‌توان نیک‌بختی دانست؛ نهراسیدن سعادت است.»

دربارهٔ او

[ویرایش]
  • «آفریدگار اگر کمی عاقلانه رفتار می‌نمود، کافکا را در قارهٔ آسیا خلق می‌کرد تا میلیون‌ها انسان سخنانش را آویزه گوش کرده و تا ابد در احوالش به غور و تفحص می‌پرداختند.»

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ

منابع

[ویرایش]