پرش به محتوا

غلامرضا روحانی

از ویکی‌گفتاورد

سید غلامرضا روحانی (۱۰ مه ۱۸۹۷، مشهد - ۲۹ اوت ۱۹۸۵، تهران) شاعر طنزپرداز ایرانی بود.[۱]

منبع‌دار

[ویرایش]
بگفتم با تجدد مسلکی شیک       که ای دل تیره‌تر از شام تاریک
تجدد خواهی ار اینسان بود نیک       که نتوان مرد و زن راداد تفکیک
فناتیکم فناتیکم فناتیک
مرا از این تجدد عار و ننگ است       که سر تا پا خرافات و جفنگ است
اگر این رسم و آداب فرنگ است       نه مایل بر اروپایم نه آمریک
فناتیکم فناتیکم فناتیک
ز رقص فوکستروت با من چه گویی       ز آن قرهای مرد و زن چه گویی
هم از پاریس و از لندن چه گویی       نه آلمان می‌شناسم من نه بلژیک
فناتیکم فناتیکم فناتیک
تجدد خواهی اندر کشور ما       بود چون کارهای دیگر ما
رود زین هم کلاهی بر سر ما       که از هر سو بما گویند تبریک
فناتیکم فناتیکم فناتیک
تجدد اختراعات جدید است       کزان دنیای مغرب روسفید است
بکن کاری که بهر ما مفید است       وگر نه بر تو خندد ترک و تاجیک
فناتیکم فناتیکم فناتیک
ریش و پشم
ای کرده ز ریش و پشم خود را درویش      وز این در بیندوخته سرمایهٔ خویش
خرس از تو بسی زیادتر دارد پشم      بُز از تو کمی زیادتر دارد ریش[۱]
گفتگوی دختر با پدر
با پدرش دختر فقیر غریبی      گفت:پدر ما مگر قبیله نداریم
خواسته باشیم اگر کنیم ضیافت      دعوت بیجاست چون وسیله نداریم
یک شب اگر میهمان به خانه بیاریم      جای به جز کنج این طویله نداریم
نفت ندارد چراغ ما و اگر داشت      جان پدر لوله و فتیله نداریم
جامه گر ابریشمی نبود نباشد      دیدهٔ حاجب به کرم پیله نداریم
اشکنه دارد نه تخم‌مرغ و نه روغن      آرد نداریم و شنبلیله نداریم
گفت پدر:عزت و شرف همه از ماست      زانکه دوررویی و مکر و حیله نداریم[۱]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. سوم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۵۹۳. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.