غروب
ظاهر
غروب، ناپدیدشدن روزانهٔ خورشید در زیر افق در غرب در نتیجهٔ چرخش زمین و دیگر سیارههای منظومه خورشیدی است. شرایط جوی ایجاد شده بر اثر فرورفتن خورشید، که پیش و پس از ناپدیدشدنش در زیر افق روی میدهد نیز عموماً غروب گفته میشود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «قلب آدمی بههنگام غروب، حاکم مطلق است.»
- «من عاشق غروب خورشیدم. بیا باهم به غروب آفتاب نگاه کنیم.»
- «در غروب جوانی، نفسپرستی به پایان میانجامد؛ در طلوع پیری، خدمت به خلق آغاز میگردد.»
- «اگر روزگاری شان و مقامت پایین آمد نا امید مشو زیرا آفتاب هر روز هنگام غروب پایین میرود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید.»
- «افکار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است که همیشه در سپیده دم یا هنگام غروب که نور و ظلمت به هم آمیخته است بال فشانی میکند.»
- اینک، غروب روز نبرد است و، ایدریغ! // کزآن سپاهیان دلاور نشانه نیست
- آنان بزیر خاک سیه خفتهاند و، مرگ // جز پاسبان این افق بیکرانه نیست!
- «کسی که از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمیشه.»
- «بنگر رنگِ شامگاه را که همانند/ روی عاشقی است که معشوق خود را وداع میگوید//
خورشید زردگونه بدان مینگرد/ همانند چهرهای است که از غمخواری خراشیده باشد//
سرخی خود را بر آن خلیج افکنده/ پنداری آزرم عشق با اشکِ دلدادگان درآمیخته//
به هنگام غروب چون سرخقطرهای فرو میچکد/ چونان قطرهشرابی است که از سر انگشت ساقی میافتد.»- ابن سهل اندلسی ترجمهشده از عربی[۱]