پرش به محتوا

جنبش مشروطه ایران

از ویکی‌گفتاورد

انقلاب مشروطه ایران مجموعه کوشش‌ها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران انجامید.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «از انقلاب مشروطه ۱۰۹ سال می‌گذرد و هنوز هم می‌توان دربارهٔ آن حرف جدیدی زد مثل فرانسوی‌ها که در دویستمین سال انقلابشان آن را دیگربار تبیین کردند. اما مشروطه به یک معنا انقلاب بود. جامعه ایران در این انقلاب تغییر کرد؛ اگرچه در مقاله‌ای خانم لمبتون معتقد است که مشروطه ایران، انقلاب نبود. چون همان طبقه قدرت و حکومت را ادامه دادند و از عین‌الدوله منفور و رجال سابق مثال می‌زند. بله اگر مشروطه را از این منظر نگاه کنیم، جامعه زیرورو نشد. اما دستاوردهای انقلاب، چون مجلس شورای ملی، قانون اساسی، مطبوعاتی که جزء زندگی مردم شد، احزاب سیاسی، هرچند که نقش آن‌چنانی نداشتند، مدرنیزاسیون که جزء نهاد دولت شد، مسئله زنان و... نشان می‌دهد که مشروطه انقلاب بود»
  • «همیشه می‌گوییم روس‌ها و انگلیس‌ها به نهضت مشروطه ما صدمه زدند اما از نقش عثمانی‌ها غفلت می‌کنیم، در اینکه دو کشور روسیه و انگلیس حتی از محمدعلی‌شاه حمایت کردند و هرچه در توان داشتند علیه مشروطه به‌کار بردند؛ شکی نیست اما ترکیه عثمانی نیز نقش مهمی در این اتفاقات داشته که تاکنون هیچ کجا به آن پرداخته نشده است. حتی در کتابی که نویسنده آمریکایی در این‌باره نوشته و اظهار داشته که ایران دو سال قبل از عثمانی به مشروطه دست یافته بود، ولی هیچ سند و بررسی‌ای دربارهٔ نقش این کشور در وقایع مشروطه صورت نگرفته است. یا در دوره مجلس اول شورای ملی، وقتی آذربایجان شلوغ می‌شود، عثمانی است که کار را به جنگ می‌کشاند. برای همین دولت فرمانفرما را به آنجا می‌فرستد. چون فرمانفرما هم در آنجا نفوذ داشته و هم کشور عثمانی را می‌شناخت و البته پول و قشون هم در اختیار داشت. یا در مجلس سوم، که همزمان با جنگ جهانی اول بود دموکرات‌ها تمایل به روس و انگلیس داشتند اما عده دیگر مشتاق همکاری با ایران و عثمانی بودند و به همین دلیل دولت را استیضاح می‌کنند؛ چون جلوی ترک‌ها را گرفته بود»
  • «برای بررسی بهتر مشروطه باید همه شهرها و همه رجال سیاسی آن دوره را در ظرف زمانی آن موقع مورد بررسی قرار داد. ما رجال سیاسی و سیاست‌مدارهای خود را نمی‌شناسیم. حتی متوجه نمی‌شویم وقتی کابینه‌ها در مجلس شورای ملی تغییر می‌کرد ۹۰ درصد افراد با کمی جابه‌جایی ثابت می‌ماندند. باید کارهای پژوهشی جدید با نگاه و مسئله روز دربارهٔ مشروطه و پیچیدگی‌هایش صورت بگیرد. آن وقت روشن می‌شود که چرا مشروطه اتفاق افتاد».
  • «در بررسی متون مشروطه یک مورد نمی‌بینیم که روشنفکران و تاریخ‌نگاران ما نگاه مشترکی نسبت به مشروطه داشته باشند... در ایران حتی معنی لفظی مشترکی از این اتفاق وجود نداشت. یکی می‌گفت مشروطه مصدر باب شرط است و دیگری از شریطه می‌گفت، یا عده‌ای می‌گفتند مشروطه یعنی سلطنت با شرط و شروط که حاکم را محدود می‌کند. البته مشروطه الزاماً نظام سلطنتی مشروطه نیست؛ جمهوری هم می‌تواند مشروطه باشد.»
  • «حکومت زمانی مشروطه می‌شود که مردم حقوق اجتماعی و شهروندی خود را بشناسند و بدانند باید چه چیزی را از حکومت بخواهند و چه چیزی را نخواهند و برعکس حکومت چه حقی بر شما دارد.»
  • «اساساً حاکمیت یک روند دوسویه است. حاکمیت وظایفی در قبال مردم دارد و مردم نیز. از این حیث مشروطه در تاریخ معاصر ما نقطه عطفی به حساب می‌آید، چون تا قبل از آن هیچ‌کس از حقوق مردم و تکلیف آنها صحبتی نمی‌کرد. تا قبل از مشروطه حتی علما علیه حکومت چندان موضع نمی‌گرفتند و نهایتاً در مقابل مسائل حکومت می‌گفتند دعا کنید خدا حاکم جبار را به راه راست هدایت کند یا حاکمان را به روز قیامت واگذار می‌کردند. اما بعد از مشروطه، آخوندخراسانی می‌گوید ظالم را باید از حکومت به پایین بکشید. یعنی ۱۱۰ سال قبل، اولین بار یک مرجع تقلید می‌گوید در دوران غیبت، حکومت از آنِ جمهور ناس است.»
  • «اما آیا استقرار مشروطیت در حکم جهاد در رکاب امام زمان (عج) است همان‌طور که مرحوم آخوندخراسانی می‌گوید؟ مشروطیت یک حکومت سکولار و دنیایی است که بر تفکیک قوا، احزاب سیاسی، مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی مبتنی است و بر تفکیک قوا تکیه دارد. البته در مشروطیت ایران مشخص نبود مشروطه‌خواهان چه می‌خواهند. حتی یک رساله هم نمی‌بینید که از طرف روشنفکران نوشته شده باشد که مشروطه چیست؟ پارلمان و مجلس چیست؟ آیا مجلس و حزب همان است که ما داشتیم؟ ما در میان اعضای حزب دموکرات هم سوسیال‌دموکرات داشتیم و هم منشویک و هم انقلابی. تقی‌زاده، رسول‌زاده، هاکوپیان و مخبرالسلطنه هدایت در آن حزب عضو بودند. اما آیا تعریف حزب سیاسی این است؟»
  • «تصور خیلی‌ها از مشروطه این است که هر کس هر چه دلش خواست می‌تواند بگوید و آزاد است هر کاری بکند. درحالی‌که این اشتباه است درواقع زندگی‌کردن در یک حکومت مشروطه، سخت‌تر و محدودتر از یک حکومت دیکتاتوری و حتی آنارشیست است، چراکه مشروطه بر حقوق شهروندی متکی است و حقوق شما به حقوق مدنی و اجتماعی جمع و دیگر افراد جامعه محدود می‌شود.»
  • «آیا در مشروطه ما اخلاق و فرهنگ مدنی در جامعه وجود داشت؟ در دوره مشروطه هر کسی که می‌خواست با یکی تسویه‌حساب کند تفنگ برمی‌داشت و می‌رفت او را بکشد. مشیرالسلطنه را چگونه کشتند؟ اینکه او طرفدار محمدعلی شاه بود یک‌چیز است و اینکه او را در سر چهارراه مخبرالدوله بکشند مسئله دیگری است؛ خشونتی که بعد از آن کسی جرئت نکند از خانه پا بیرون بگذارد».
  • «مشروطه در ایران بر مبنای فرهنگ و عرفی اتفاق افتاد که خواست ایرانیان بود. اساساً مردم حرف واعظ محل را بهتر می‌فهمیدند تا رجل تحصیل‌کرده و سیاسی اما واعظ محل چه تلقی‌ای از مشروطه داشت؟ در این خصوص می‌توان به مرحوم نائینی، که مهم‌ترین و مستدل‌ترین کتاب یعنی «تنبیه الامه و تنزیه المله» را نوشته نیز ایراد گرفت. درست است که نائینی مشروطه ایران را بر اساس فهم ما تئوریزه کرده اما آنچه او گفته مشروطه نبود. وقتی می‌گویند مردم در مقابل قانون برابرند، اما از منظر یک فقیه این برابری در کجاست؟ زن و مرد با هم برابرند؟ نسبت حقوق والدین و فرزندان چگونه است یا نسبت حقوق مسلمان با غیرمسلمان چیست؟ شاید از این گفته عده‌ای ناراحت شوند اما من معتقدم که حرف شیخ‌فضل‌الله نوری که می‌گوید بنای شرع بر اختلاف حقوق است درست است. این آزادی اصلاً به معنای لیبرتی نیست. مرحوم آخوندزاده معتقد بود انسان می‌تواند در تخیلات خود آزاد باشد اما از نظر عالم دیگر مثل محلاتی، نائینی و آخوند خراسانی آیا انسان در تخیلات آزاد است؟»
  • «اساساً از نظر مجتهد خط قرمز وجود دارد و تا جایی می‌توانیم بنویسیم، آزادانه صحبت کنیم و تخیل کنیم که شرع مشخص کرده. پس نهضت مشروطه ما اصلاً و ابداء مانند پارلمان انگلیس یا انقلاب فرانسه نبود. در انقلاب مشروطه برخی خواسته‌ها مانند تأسیس عدالت‌خانه مشخص و ملموس بود. تأسیس عدالت‌خانه هم کاملاً منطبق با قوانین شرع و دین صورت می‌گرفت و به قولی منظور این بود هرکس منکر شرعی مرتکب شد (چه شاه، چه رعیت) حکم شرعی باید در مورد او اجرا شود. پس بنیاد مشروطه ایران مبتنی بر شرع بود. تمام اینها یعنی اینکه پایه و اساس مشروطیت ایران با آنچه در غرب اتفاق افتاده بود؛ زمین تا آسمان متفاوت است».
  • «در غرب یک چارچوب و پایه و اساسی وجود دارد که هیچ‌گاه آن را از بین نمی‌برند و در شرایط اجتماعی مختلف چارچوب‌ها را با وضعیت موجود منطبق می‌کنند اما جامعه ما به قول همایون کاتوزیان یک جامعه کلنگی است که هر رجالی می‌آمد دست‌اندرکاران قبل از خود را جاسوس، خائن و وطن‌فروش معرفی می‌کرد و مجدد روز از نو و روزی از نو».
  • «همیشه در تاریخ ما عده‌ای متهم به خیانت شده‌اند و عده‌ای وطن‌پرست معرفی شده‌اند. درحالی‌که باید رجال سیاسی را در ظرف زمانی-مکانی و شرایط دوره قضاوت کرد و هم اشتباهات آنها را دید و هم دستاوردها و نکات مثبتی که داشتند. باید اشتباه و کارهای مثبت قوام‌السلطنه، وثوق‌الدوله یا حیدرخان عمواوغلی را با همدیگر در مورد مشروطه دید. باید به تاریخ کشور احترام گذاشت درحالی‌که ما الان یک خیابان یا کوچه به اسم دکتر مصدق نداریم. در مشروطه هم خواسته‌ها از این جریان مشخص نبود. باید خواسته ملموس و مشخصی داشته باشیم. وقتی می‌گوییم مشروطه باعث شد ما حزب داشته باشیم اشتباه است. حزب فقط جمع‌شدن چهار وزیر و وکیل کنار هم نیست. مسائل تاریخی برای هر نسل باید به‌روزرسانی شود و با توجه به تجربیات و آگاهی و جهان‌بینی متحول‌شده آنها برایشان بازگو شود».
  • «درک انقلاب، فردی نیست بلکه باید در جامعه‌شناسی معرفت شکل بگیرد. در واقع درک از انقلاب مشروطه باید در کلیت اجتماع شکل بگیرد. »
  • «همراه با انقلاب مشروطه نقطه ثقل درونی جامعه ما در حال جابه‌جایی و ازدست‌رفتن بود. به گمانم ما جزو جوامعی هستیم که امکان درک گام‌به‌گام و از آن خودکردن مفاهیم را نداشته و نداریم. اگر تاکید می‌کنم شعارهای مشروطه باید ازآنِ خودمان شود، منظورم تک‌تک شعارها نیست. به هر صورت ما به‌تدریج متوجه شدیم که نقطه‌ثقل عدالت در جامعه، مورد نیاز ماست. حال در صدر مشروطه عدالت به یک شکل تعبیر می‌شد و امروز به‌گونه‌ای دیگر. »
  • «قصد ندارم بگویم انقلاب بدون درد و با یک زایمان ساده صورت می‌گیرد. اما این زایمان می‌تواند به دوصورت رخ دهد: ممکن است به‌دلایلی، مفاهیم و مناسباتی جدید در جامعه شکل بگیرد که تولید خود آن جامعه باشد؛ اما در عین‌حال نیز ممکن است مفاهیم در جای دیگری شکل گرفته و به استحکامی نیز دست یافته باشد و آنگاه جامعه دیگری را متلاطم کند. این دردها متفاوت است. »
  • «همراه با انقلاب مشروطه، شعارهایی که وارد حوزه عمومی شد، عمدتا نه‌تنها برخاسته از نیازهای بومی ما نبود، بلکه تولید مردم نیز به حساب نمی‌آمد. البته نه به‌این‌معنا که انقلاب مشروطه، غربی بود بلکه خلأهایی وجود داشت که رو آمد. به‌عنوان مثال مفهومی نظیر عدالت وجود دارد که با مفهوم سنتی آن متفاوت است و ما نیز حسی از آن را کسب کردیم اما ابعاد و لوازم آن را درنیافتیم. در نتیجه، شعارها نه تنها زمینه و زیست واقعی کسانی نبود که در مشروطه فعال شدند، بلکه این شعارها زیست نسبتی دست‌اندرکاران هم نبود. افرادی از حواشی به انقلاب پیوستند که از شعارها بسیار دور بودند. در واقع، ما انقلاب مشروطه را تحت فشارهای خارجی، فروپاشی داخلی و وضعیت مدرنیته و... تجربه کردیم. »
  • «قاطع‌ترین نتیجهٔ مستقیم یک انقلاب سیاسی مثل [انقلاب مشروطه، یک انقلاب ادبی است.»

منابع

[ویرایش]
  1. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  2. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  3. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  4. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  5. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  6. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  7. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  8. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  9. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  10. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  11. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  12. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  13. http://www.sharghdaily.ir/News/69678/تاريك-و--روشن-مشروطه-ايراني
  14. http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/2428/کشف-ذهن-مشروطه‌خواهان
  15. http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/2428/کشف-ذهن-مشروطه‌خواهان
  16. http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/2428/کشف-ذهن-مشروطه‌خواهان
  17. http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/2428/کشف-ذهن-مشروطه‌خواهان
  18. http://persian.aawsat.com/2014/11/article17985