کیهان: ادیسهای فضازمانی فصل ۱ قسمت ۳
ظاهر
کیهان: ادیسهای فضازمانی یک مستند علمی سریالی، محصول ۲۰۱۴ آمریکا میباشد.
- مجری نیل دگراس تایسون.
گفتاوردها
[ویرایش]- ما با معمایی بدنیا اومدیم
- معمایی که حداقل
- از وقتی انسان بودهایم همراه ماست
- در این دنیای کوچک
- زیر پتوی ستارهها بیدار شدیم
- مثل بچهای که جلوی دری رها شده
- بدون یادداشتی
- که بگه از کجا اومدیم، کی هستیم
- جهان ما چطور به وجود اومد
- و بدون ایدهای که چطور از انزوای کیهانی خود بیرون بیاییم
- باید همه رو خودمون میفهمیدیم
- بهترین چیزی که داشتیم
- هوشمون بود،
- مخصوصا نعمت تشخیص الگو
- که طی اعصار متمادی تکامل تقویت شد
- نعمتی که برای تشخیص شکار و شکارچی خوب بود
- گیاهان سمی را از مغذی تشخیص میداد
- باعث میشد شانس بیشتری برای زندگی و تولید مثل باشه
- اونها زنده موندند و اون ژنهای تشخیص الگو رو
- با این مزیتهای واضح
- منتقل کردند
- تمدنهای سرتاسر سیاره
- به ستارههای یکسانی نگاه کردند
- و تصاویر متفاوتی اون بالا دیدند
- ما از این نعمت تشخیص الگو در طبیعت استفاده کردیم
- تا تقویم رو از آسمون بخونیم
- پیامهای نوشته شده در ستارهها
- به پدران و مادران ما میگفت
- کی کمپ بزنند و کی حرکت کنند
- چه موقع کوچ رمهها
- و باران و سرما در راهه
- و چه موقع برای مدتی میتونن توقف کنن
- وقتی ارتباط مستقیمی بین حرکت ستارگان
- و گردش فصلی حیات روی زمین
- پیدا کردند
- طبیعتا، نتیجه گرفتند
- که اتفاقی که اون بالا داره میافته
- باید به ما، این پایین مربوط باشه
- منطقیه، نه؟
- اگر آسمان، تقویم بود
- و کسی یک یادداشت بالاش میچسبوند
- به غیر از یک پیام چی میتونست باشه؟
- پس وقتی فرمان الهی ناگهان
- با ظهور یک ستاره دنبالهدار مختل شد
- انسانها اون رو به خود گرفتند
- واقعا میتونیم سرزنششون کنیم؟
- در گذشته، اونها توضیح منطقی دیگهای
- برای اتفاق پیش اومده نداشتند
- این خیلی قبلتر از موقعی بود
- که کسی حتی بتونه زمین رو
- سیارهای چرخان با محوری کج تصور کنه
- که دور خورشید در گردشه
- همه تمدنهای کهن بشری این اشتباه رو کردند
- که ستاره دنباله دار
- باید پیامی از خدایان... یا خدایی خاص باشه
- و تقریبا به طور یکسان، پیشینیان ما نتیجه گرفتند
- که خبر، خوب نیست
- مهم نبود شما یک آزتک
- آنگلو-ساکسون، بابلی یا هندو باشید
- ستارههای دنبالهدار فال شوم سرنوشت بودند
- تنها تفاوت میان آنها
- ماهیت دقیق فاجعه در پیش رو بود
- "Dis-aster" کلمه یونانی برای "ستاره شوم"
- برای قوم ماسای در شرق آفریقا
- ستاره دنبالهدار به معنای خشکسالی بود
- برای قوم زولو در جنوب
- به معنی جنگ
- برای مردم اگهاپ در غرب
- یعنی مریضی
- برای جاگای زئیر
- مشخصا "آبله"
- برای همسایگان آنها، قوم لوبا
- ستاره دنبالهدار مرگ یک پیشوا را پیشگویی میکرد
- چینیهای باستان به طرز قابل توجهی روشمند بودند
- با شروع در ۱۴۰۰ قبل از میلاد
- شروع کردند به ثبت و فهرستبندی
- ظهور ستارههای دنبالهدار
- یک ستاره با ۳ دنباله
- به معنی بلایی برای کشور بود
- ستاره با ۴ دنباله
- نشان میداد که مرضی همهگیر در راه است
- استعداد انسان در تشخیص الگو
- شمشیری دو لبه است
- ما مخصوصا در پیدا کردن الگوهایی
- که واقعا وجود ندارند خوب عمل میکنیم
- چیزی که معروفه به "تشخیص الگوی اشتباه"
- ما عاشق خاص بودن هستیم
- برای نشانههای اینکه، وجود شخص ما
- معنای خاصی برای عالم داره
- با این هدف، همگی به حدی مشتاقیم
- خودمون و بقیه رو گول بزنیم
- که تصویر مقدسی در یک ساندویچ پنیر تنوری، ببینیم
- یا هشداری الهی در یک ستاره دنبالهدار پیدا کنیم
- امروزه، دقیقا میدونیم ستارههای دنبالهدار از کجا میان
- و از چی ساخته شدن
- سفینه خیال ما
- که سوختی مساوی از علم و خیال داره
- میتونه ما رو به هرجایی از فضا و زمان ببره
- میتونه سریعتر از نور حرکت کنه
- و چیزهایی رو به تصویر بکشه
- که قابل رویت نیستن
- این سفینه ما رو به قلمرویی اسرارآمیز میبره
- که یکسال نوری از خورشید فاصله داره
- این ازدحام دنیاها چیه؟
- به دست فضاییها تشکیل شده؟
- نه
- فقط جاذبه
- اینها دوران خوش گذشته هستن
- توده کوههایی از سنگ و یخ
- بقایای تولد منظومه شمسی
- اسمش هست ابر اورت
- که از نام یان اورت، اخترشناس هلندی گرفته شده
- که وجودش رو در ۱۹۵۰
- پیشبینی کرده بود
- او سعی داشت پارادوکسی رو حل کنه
- راههای زیادی برای مرگ ستارههای دنبالهدار وجود داره
- چون اونها از مدار سیارات عبور میکنن
- مدام با اونها برخورد میکنن
- ستارههای دنبالهدار عموما از یخاند
- بنابراین هر موقع به خورشید نزدیک میشن
- بخشی از خودشون رو در جریان تبخیر از دست میدن
- و بعد از هزاران رفت و آمد
- یخ اونها تماما از بین میره
- و از دنبالهدار، یک سیارک باقی میمونه
- ستارههای دنبالهدار از لحاظ گرانشی، میتونن به بیرون از منظومه شمسی پرت بشن
- و به فضا تبعید بشن
- و بازهم، هرجوری هست
- ستارههای دنبالهدار خواهند اومد
- اورت و ستارهشناسان دیگر فکر میکردند
- "ستارههای دنبالهدار از کجا میان؟"
- اورت نرخ ظهور ستارههای دنبالهدار جدید رو اندازه گرفت
- و نتیجه گرفت که حتما
- ازدحام وسیع و کروی شکلی از آنها
- در فاصله چند سال نوری
- خورشید رو فراگرفته
- منطق اورت هنوز هم پابرجاست
- حتی بعد از تمام اکتشافاتی که در مورد ستارههای دنبالهدار
- و منظومه شمسی، دههها بعد از اون انجام دادیم
- و هنوز، ابر اورت منظرهایست
- که کسی تا حالا ندیده
- و نه تواناییشو داریم
- اونجا تاریکه
- و فاصله هر دنبالهدار تا نزدیکترین همسایهاش
- تقریبا از زمین تا زحله
- اما علم قدرتهای خاص خودمون رو بهمون داده
- علم به یان اورت
- نعمت پیشگویی داد
- اورت همچنین اولین نفری بود که به درستی
- فاصله خورشید تا
- مرکز کهکشان ما رو تخمین زد
- دستاورد بزرگیه
- اینکه ببینیم در کجای راه شیری قرار داریم
- ستاره ما
- حدود ۳۰ هزار سال نوری از مرکز فاصله داره
- اورت همچنین
- اولین کسی بود که از تلسکوپی رادیویی
- برای ترسیم ساختار حلزونی کهکشان استفاده کرد
- و کشف کرد که مرکز کهکشان ما
- محل انفجاری غولآسا بوده
- اولین نشانه برای اینکه
- شاید سیاهچالهای فوقالعاده عظیم
- در اون ناحیه پنهان باشه
- این واقعیت که بیشتر ما
- اسم قتلعام کنندهها رو میدونیم
- اما هیچوقت اسم یان اورت به گوشمون نخورده
- چیزی در موردمون میگه؟
- ابر اورت آنچنان عظیمه
- که یکی از ستارههای دنبالهدارش حدود یک میلیون سال طول میکشه
- تا یک دور دور خورشید بزنه
- اینجا، در لبه منظومه شمسی
- حتی کششی کوچک از گرانش یک ستاره گذرا
- میتونه بعضی از این ستارههای دنبالهدار رو
- از اسارت جاذبه خورشید آزاد کنه
- بعضی از ستارههای دنبالهدار به بیرون از منظومه شمسی پرت میشن
- و در فضای بینستارهای سرگردان میشن
- اما بقیه، سرنوشت متفاوتی دارن
- این یکی در حال سقوط به سمت خورشیده
- در حال سرعت گرفتن در سقوطی آزاد
- که صدها هزار سال ادامه داشته
- وقتی جاذبه نپتون تکون دیگهای بهش میده
- تغییر کوچکی در مسیر ایجاد میشه
- مشتری مقتدر، حجیمترین جسم
- در منظومه شمسی ما
- بعد از خورشید، دنبالهدار رو
- با قدرت گرانشش جذب میکنه
- و مسیرش رو کج میکنه
- وقتی ستاره دنبالهدار ما به منظومه شمسی درونی میرسه
- گرمای خورشید اون رو میپزه
- دگرگونی زیبایی آغاز میشه
- توده یخ بیمصرف و خاکستری
- حالا مزین به هالهای درخشان
- و یک دنباله است
- این لایهها داستان چگونه
- درست شدن ستارههای دنبالهدار رو
- در حدود ۴ میلیارد سال پیش بازگو میکنند
- در مدت ۴۰ هزار نسل از بشریت
- باید تقریبا ۱۰۰ هزار ظهور دنبالهداری روشن
- اتفاق افتاده باشه
- برای اون همه وقت
- بهترین کاری که میتونستیم بکنیم نگاه کردن با ناچاری به آسمان بوده
- زندانیان زمین که راه به جایی نداشتند
- تا توضیحی ورای احساس گناه و ترسهای ما بیابند
- اما بعد دوستیای بین دو مرد اتفاق افتاد
- که منجر به انقلابی ماندگار در افکار بشر شد
- آیزک نیوتون و ادموند هالی فکرش رو هم نمیکردند
- که همکاری اونها سرانجام ما رو
- از زندان طولانی این جهان کوچک نجات داد
- دنبالهدار ۱۶۶۴
- وحشتی به جان اروپا انداخت
- و وحشت با آمدن طاعون
- و آتشسوزی بزرگ لندن توجیه شد
- آن هنگام، با موهای بلند خونین
- ستارهای مشتعل دنیا را با خشکسالی
- طاعون و مرگ تهدید میکرد
- برای شاهزادهها، مرگ بود
- برای پادشاهیها، صلیبهای بسیار
- برای همه طبقات خسارات ناگزیر
- برای گلهداران، فساد
- برای کشاورزان، فصلهای بیچارگی
- برای دریانوردان، طوفانها
- برای شهرها، غارت
- اما برای یک کودک
- ستاره دنبالهدار ذرهای ترسناک نبود
- برای اون چیزی شگفتانگیز بود
- مثل همه ما ادموند هالی کنجکاو به دنیا اومد
- ای وای!
- اون خوششانس بود که پدری داشت که کنجکاوی اونو
- تشویق و تغذیه کرد
- بهترین ابزار علمی رو براش خرید
- و حتی روی سفر علمی او سرمایهگذاری کرد
- تا اولین نقشه دقیق ستارههای نیمکره جنوبی رو درست کنه
- هالی وقتی ۲۰ ساله بود از آکسفورد انصراف داد
- و راهی سنت هلنا شد
- جزیرهای زیر خط استوا در کناره غربی آفریقا
- ای وای
- مشکل این بود که هیچکس به هالی نگفته بود
- که هوای سنت هلنا
- اصولا بده، حدودا دوازده ماه ناامیدکننده
- طول کشید تا تونست ستارههای جنوبی رو به اندازه کافی ببینه تا نقشه کاملی درست کنه
- حالا خدایان و پهلوانان یونان باستان
- دست به دست اسطورههای دوره و زمانه نو داده بودند
- یک توکان، یک قطبنما یک مرغ بهشتی
- وقتی هالی با نیمه دیگه آسمان به خونه برگشت
- نقشه او مفهوم تازهای گرفت
- حالا بازرگانان و کاشفان، میتونستن با ستارهها رهیابی کنن
- که از هرجای زمین قابل رویت بودن
- در اون زمان، انجمن جهانی لندن
- مرکز مبادله اکتشافات علمی دنیا بود
- شعارش، "Nullius in verba,"
- جوهره روش علمی بود
- عبارت لاتینی برای "با چشمهای خودت ببین"
- به عبارت دیگه، "اعتبار را زیر سوال ببر"
- اطلس ستاره هالی
- نظر متصدیان آزمایشات انجمن را جلب کرد
- اگر میتونستم نشونتون میدادم
- اما عکسی از رابرت هوک باقی نمونده
- فقط توصیفهای معاصرانش هست
- بهش میگفتن "نحیف، خمیده، زشت"
- او احتمالا مخترعترین فردی بود که میزیست
- و جدای از ظاهرش
- در کل لندن بیشترین درخواست رو برای حضور در مهمانیها داشت
- چرا؟
- کنجکاوی سیریناپذیر هوک
- کاملا همهچیز رو شامل میشد
- هوک عالم کوچکی کشف کرده بود
- و ما هنوز، به اسمی که براش گذاشت صداش میزنیم، سلول
- هوک سلول رو با نگاه کردن به
- تکهای از یک چوب پنبه با یکی از اختراعات خودش، کشف کرد
- میکروسکوپ مرکب
- اون جنبههایی از نظریه تکامل داروین رو
- حدود ۲۰۰ سال قبلتر، پیشبینی کرده بود
- هوک همچنین تلسکوپ رو بهبود داد
- طرحهایی که از اجرام نجومی که میدید، کشیده
- گواهیست بر دقت عجیب و غربیش
- پس از اینکه آتشسوزی بزرگ مرکز لندن رو در ۱۶۶۶ نابود کرد
- هوک با آرشیتکتی به نام کریستوفر رن همکاری کرد
- تا شهر را از نو طراحی و بازسازی کنند
- هوک جلودار تجربهگرایی در عصر خود بود
- او با استفاده از فنرها
- قانون قابلیت ارتجاع رو نتیجه گرفت
- که امروز به قانون هوک معروفه
- اون پمپ هوا رو کامل کرد
- آخر تکنولوژی در عصر خودش
- و از اون برای آزمایش روی تنفس و صدا استفاده کرد
- و او شاهدانه رو تجربه کرد
- به نشستی در انجمن سلطنتی گزارش داد
- که دوست دریانوردش
- "اونقدری اینو تجربه کرده"
- که دلیلی برای ترس نیست
- چه بسا دلیلی هم برای خندیدن باشه
- اما قهوه مخدر انتخابی انگلیس
- در قرن ۱۷ بود
- قهوهخانهها سرتاسر لندن پخش شده بودند
- اینجا جایی بود که مردم میومدن تا خبر بگیرن
- کار جدیدی دست و پا کنن و تبادل نظر کنن
- قهوهخونه در جامعهای درگیر طبقات
- مامن برابری و تساوی بود
- اینجا، فردی فقیر لازم نبود صندلیشو
- به یه ثروتمند بده، یا تسلیم عقایدش باشه
- اینجا یه جورایی آزمایشگاه دموکراسی بود
- در چنین جو کافئینزدهای
- هالی و هوک، کریستوفر رن رو ملاقات کردن تا در مورد معمایی عمیق بحث کنند
- چرا سیارهها اینطور حرکت میکنند؟
- ستارهشناس، یوهانس کپلر، نشان داده بود
- هشتاد سال پیشتر
- که چرخش سیارات به دور خورشید
- دایره کامل نیست بلکه در واقع بیضیست
- و هر چه سیاره به خورشید نزدیکتر باشد
- سریعتر حرکت میکند
- چرا؟
- میتونه یه نیروی نامرئی از طرف خورشید
- مسئول این تغییر حرکت باشه؟
- اگر آره، چطوری عمل میکنه؟
- ممکنه یه قانون ساده ریاضی توضیحش بده؟
- شاید یه چیزی مثل قانون قابلیت ارتجاع هوک؟
- شاید
- اما هر چه کریستوفر رن تلاش کرد
- نتونست متوجه بشه
- زحمتهام به هیچ جایی نرسید
- در توان من نیست
- کتابی به ارزش ۴۰ شیلینگ
- به کسی میدم که بتونه حلش کنه
- اون کتاب مال منه، آقای رن
- من قبلا محاسباتشو انجام دادم
- هالی خوشحال شد
- آقای هوک، نشونمون بدید
- اما ماهها گذشت و هوک نتونست تحویل بده
- اون نمیتونست محاسبهش کنه
- هیچکدوم نمیتونستن
- سرانجام، هالی به اندازه کافی بهانههای هوک رو شنیده بود
- هالی میدونست که باید کسی جایی باشه
- که روی این چالش کار میکنه
- اون ریاضیدانی که توی کمبریج بود، چی؟
- اون یارو باهوشه
- اون سوالهای اصلی در مورد ماهیت نور رو
- سالها پیش حل کرده بود، وقتی تنها ۲۲ ساله بود
- و اون تلسکوپ انعکاسی رو اختراع کرده بود
- آدم عجیب
- مدتی پیش از دید خارج شد
- کمی جر و بحث در مورد کشف هوک در مورد نور
- کاملا به ضررش تموم شد
- و از اون موقع توی کمبریج پنهان شد
- هالی فکر کرد شاید این غریبه، و با همه حساب
- این مرد شدیدا سرسخت، موفق بشه
- در جایی که هوک و بقیه شکست خورده بودند
- چیزی که نمیدونست
- چیزی که در آن زمان هیچکس نمیتونست تصور کنه
- بیشمار راهی بود
- که دنیا برای همیشه بعد از این ملاقات
- در روزی در آگوست ۱۶۸۴، تغییر کرد
- آیزک نیوتون در انگلیس به دنیا اومد
- در روز کریسمس ۱۶۴۲
- قبل از اینکه حتی چشمهاش روباز کنه پدرش از دنیا رفته بود
- مادرش وقتی فقط ۳ سال داشت رهایش کرد
- و تا وقتی که ۱۱ ساله شد برنگشت
- وقتی برگشت، با خانواده و شوهر جدید بود
- پدرخواندهای که آیزک نیوتون تحقیرش میکرد
- پناه نیوتون از وضع تیره خانوادهاش
- اشتیاقش به فهمیدن طرز کار چیزها بود
- مخصوصا خود طبیعت
- در ۱۶۶۱، آیزک بااستعداد جوان وارد کالج ترینیتی
- در دانشگاه کمبریج شد
- جایی که دانشجویی همیشه ضعیف بود
- نه دوستی داشت نه خانواده بامحبتی
- که دلگرمیش باشند یا مشوقش
- نیوتون همیشه توی خودش بود محصور در اتاقش
- فلاسفه یونان باستان رو مطالعه میکرد
- ریاضیات و زبان
- و در اندیشه سوالهایی عمیق بود
- در مورد ماهیت ماده فضا، زمان و حرکت
- این جوجه دانشمند اهل سر دوآتشهای هم بود
- نیوتون معتقد بود که دانشی محرمانه
- به نام کیمیاگری تنها در اختیار گروهی کوچکی
- از فلاسفه باستا ن است و در انتظار دوباره کشف شدن
- اون امیدوار بود روش تبدیل فلزهای معمولی
- به نقره و طلا رو یاد بگیره
- و حتی اکسیر حیات رو درست کنه
- کلید جاودانگی
- او حتی درگیر
- پیدا کردن پیامهایی مخفی در کلمات کتاب مقدس بود
- در میان ترجمههای چندین زبان
- به امید رمزگشایی از فرامین الهی به جستجو پرداخت
- اون محاسباتی دقیقی در تلاش برای
- بدست آوردن تاریخ رستاخیز مسیح انجام داد
- تحقیقات مادامالعمر او در کیمیاگری
- و گاهشناسی کتاب مقدس هرگز به جایی نرسید
- وقتی هالی، نیوتون رو در اون روز سرنوشتساز پیدا کرد
- در محیطی واقعا منزوی زندگی میکرد
- نیوتون ۱۳ سال پیش بعد از اینکه رابرت هوک
- او را متهم به دزدیدن کارهای پیشگامانه خود
- در زمینه نور و رنگ کرد، خود را پنهان کرده بود
- در حقیقت، این آیزک نیوتون بود
- که معمای طیف رنگها رو حل کرد
- نه رابرت هوک
- این زخم، دردناک و عمیق بود
- و نیوتون تصمیم گرفت دیگه هیچوقت
- خودشو در معرض تحقیر عموم قرار نده
- قربان، تصور نمیکنم شما
- ملاقات چند سال پیشمان را به خاطر داشته باشید
- بله، آقای هالی
- ببخشید که مزاحمتان شدم
- تشریفات را کنار بگذارید، به اصل مطلب بپردازید
- من با دوستان شما، آقای رن و آقای هوک صحبت کردم
- هوک رذل دوست من نیست
- بله قربان، میفهمم
- اما مسئله اینجاست که ما
- بر سر معمای حرکت سیارات، مناظره کردیم
- همگی موافقیم که نیرویی جذب کننده
- از سمت خورشید، حرکت سیارات را کنترل میکند
- ما فکر میکنیم باید قانونی ریاضی
- برای توضیح چگونگی تغییر این نیرو
- در رابطه با فاصله باشد
- و با شناخت مهارت شما
- بله، بله، جاذبه گرانش
- با مجذور فاصله رابطه عکس دارد
- به خاطر همین است که سیارات، حرکت بیضوی دارند
- اما، قربان، چطور این را میدانید؟
- چون، حدودا ۵ سال پیش محاسبهاش کردم
- خواهش میکنم، آن را نشانم دهید
- محاسبه یک جاهایی
- همینجاست
- خب، مسئلهای نیست
- بهتر است دوباره انجامش دهم
- و مطمئنا برایتان خواهم فرستاد
- این شگفتآور است
- چطور قبلا حرفی از آن نبود؟
- نیوتون به روشنی به یاد آورد
- دفعه قبل که ایدهای رو زودتر مطرح کرد
- هوک چه کاری باهاش کرد
- درست وقتی هوک ممکن بود فکر کند
- نیوتون بلوف زده، همونطور که خودش قبلا این کارو کرده بود
- فرستادهای، نامهای از نیوتون آورد
- اینها صفحات آغازین علم مدرناند
- با بینشی تماما پذیرای
- قوانین طبیعی حرکت، گرانش
- نه تنها برای زمین
- بلکه برای کیهان
- هالی سریعا به کمبریج برگشت
- آقای نیوتون، استدعا میکنم هر چه سریعتر
- همه اینها را در کتابی، کار کنید
- به شما اطمینان میدهم انجمن سلطنتی آن را منتشر میکند
- اما مشکل کوچکی وجود داشت
- ما توافق داریم
- که آقای نیوتون شاهکاری خلق کرده است
- با این حال، متاسفم که انجمن سلطنتی
- خب، با عرض شرمندگی فروش کتاب تاریخ ماهی
- انتظارات مالی ما را برآورده نکرد
- این کتاب فوقالعاده ایه
- به شدت جامع
- واقعا
- کتاب پر شده با تصاویری از
- خب، ماهی
- فروش ناامیدکننده منجر به مشکل بزرگتری شد
- انجمن سلطنتی کاملا
- بودجه سالانه خودشو برای تاریخ ماهی، به هدر داده بود
- در واقع، اونها اونقدر گیر پول بودند
- که مجبور بودند به جای دستمزد هالی بیچاره
- بهش نسخههای کمفروشترین کتابشون رو بدن
- بدون هیچ پولی برای چاپ اصول نیوتون
- انقلاب علم، بین زمین و هوا بود
- بدون تلاشهای قهرمانانه هالی
- شاهکار منزوی نیوتون
- شاید هیچوقت رنگ روز به خود نمیدید
- اما هالی ماموریتی داشت
- کاملا مصمم بود تا نبوغ نیوتون را به جهانیان برسونه
- این دنیای پیش از علم
- دنیایی که توسط ترس مدیریت میشد
- در لبه یک انقلاب قرار داشت
- همه چیز بسته به توانایی ادموند هالی
- در رسوندن کتاب نیوتون به دنیایی وسیعتر بود
- هالی تصمیم گرفت، نه تنها کتاب نیوتون رو ویرایش کنه
- بلکه با خرج خود منتشرش کنه
- نیوتون دو جلد اول رو کامل کرد
- چارچوب ریاضی
- برای فیزیک حرکت رو چید
- جلد سوم یکبار و برای همیشه
- به شرطبندی قهوهخونه پایان میداد
- نیوتون اصولش رو برای توضیح
- تمام حرکات شناخته شده زمین
- ماه و سیارات به کار بست
- متاسفانه، حالا مشکل دیگهای بود
- حالا هالی نقش روان درمان
- نیوتون روبازی میکرد
- آیزک، متاسفم که آقای هوک
- تشکری در مقدمه جلد سوم میخواهند
- اما قبلا اینکار را کردهام
- از ایشان، آقای رن و شما تشکر کردهام
- که مرا ترغیب به تفکر دوباره روی مسائل نجومی کردید
- آقای هوک دور لندن خواهند چرخید و خواهند گفت
- شما قانون گرانش را از او گرفتهاید
- چرا، مردک دنبال دعوا...
- هرگز!
- من زودتر جلد سوم را خواهم سوزاند
- به جای اینکه آن را با چنین دروغی از بین ببرم
- هوک به جهنم
- زمانی که هنوز از نظریههای شما
- تجلیل میکنند، او مدتهاست که فراموش شده است
- نسخههای بیشتری از آن کتاب وحشتناک؟
- این همه را کجا باید بگذاریم؟
- ما در این مورد صحبت کرده بودیم، مری، عزیزم
- این دستمزد من از انجمن است
- آنها دیگر چیزی ندارند که حقوق مرا بپردازند
- ای کاش آقای هوک و آقای نیوتون
- هم مثل شما بودند
- هالی و رن تصمیم گرفتند
- با ادعاهای دروغین هوک، مقابله کنند
- این قانون مال منه، بهتون میگم!
- من اول ارائهاش کردم
- پس دلایل خود را بار دیگر اثبات کنید
- بگذارید ببینیم
- مطمئنا به اندازه کافی منتظر بودهایم
- شما باید به راحتی حرف مرا قبول کنید
- ادعاهای پوچ شاید راه به جای دیگری ببرد
- ولی به اینجا نه
- نشان دهید یا خفه شوید، آقای هوک
- نیوتون لعنتی، جواب این کارتو میبینی
- اگر به خاطر ادموند هالی نبود
- کتاب بزرگ نیوتون هیچوقت شکل نمیگرفت
- نه نوشته میشد، نه چاپ
- خب. که چی؟
- چه فرقی به حال ما میکنه؟
- چه اهمیتی داره؟
- وقتی آیزک نیوتون توی این خونه
- در ۱۶۴۲ به دنیا اومد، دنیا خیلی متفاوت بود
- همه به بینقصی ساعتگونه حرکت سیارات
- در آسمان نگاه میکردند
- و تنها میتونستن به عنوان کار یک
- استاد ساعتساز، درکش کنند
- دیگه چه جوری توضیحش میدادند؟
- فقط یک راه بود که چنین چیزی
- در تخیلشان بگنجد
- فقط یک جواب براشون بود
- خدا
- به دلایلی خارج از فهم ما
- خدا منظومه شمسی رو اینجوری درست کرده
- اما این جواب، پاک کردن مسئلهست
- ما رو به مسئلههای دیگه نمیرسونه
- تا اینکه نیوتون اومد
- مردی عاشق خدا که نابغه هم بود
- اون تونست قانون طبیعت رو
- در جملات ریاضی بینقصی بنویسه
- فرمولهایی که جهانشمول بر
- سیبها، ماهها، سیارهها
- و خیلی چیزهای دیگه، اعمال میشن
- با یک پا هنوز در قرون وسطا
- آیزک نیوتون کل منظومه شمسی رو تصور کرد
- قوانین گرانش و حرکت نیوتون
- آشکار کرد که خورشید چطور دنیاهای دور رو درگیر میکنه
- با قوانین او، احتیاجی به
- ساعتسازی ماهر
- برای توضیح دقت و زیبایی منظومه شمسی، نبود
- جاذبه همون ساعتسازه
- ماده، از فرمانی که ما کشف کردیم، اطاعت کرد
- قوانینی که کتاب مقدس به اونها اشارهای نکرده بود
- جواب نیوتون به چگونگی منظومه شمسی
- راهی به بینهایت سوال گشود
- کتاب اصول حتی شامل
- اختراعات ریاضی هم بود
- و اولین پایههای محکم تئوریک
- بر پایان اسارت ما در زمین
- سفر فضایی
- نیوتون انفجار توپی رو خیال کرد
- که به طور صعودی قدرت انفجارش افزایش پیدا میکرد
- اون استدلال کرد که با شتاب کافی
- محدودیتهای جاذبه میتونه شکسته بشه
- و توپ میتونه رها بشه
- تا دور زمین گردش کنه
- این همه چیز رو عوض کرد
- اصول ریاضی نیوتون ما رو از جهت دیگهای هم آزاد کرد
- با پیدا کردن قوانین طبیعی
- که ناظر بر رفت و آمد ستارههای دنبالهدار بودند
- اون حرکت آسمانها رو
- از روابط کهن تا ترسهای ما جدا کرد
- اگر هالی اون همه سال، در کنار نیوتون نمونده بود
- شاید دنیا اونو به خاطر کارها و اکتشافات خودش، به یاد میآورد
- اما چیزی که به ذهن اکثر مردم میاد
- ستاره دنبالهداره، خندهدار اینکه کشف ستاره دنبالهدار
- در واقع چیزیه که هالی، هیچوقت انجام نداد
- بعد از انتشار اصول
- هالی از پادشاه دستور گرفت تا سه سفر دریایی رو رهبری کنه
- سفرهایی علمی برای حل مشکلات رهیابی نیروی دریایی بریتانیا
- هالی از این فرصت استفاده کرد تا اولین نقشه میدان مغناطیسی زمین رو درست کنه
- و اون یه تاجر هم بود
- هالی محفظه غواصی رو تکمیل کرد
- و از اختراعش برای شروع
- عملیات تجاری رو به پیشرفت نجات استفاده کرد
- دکتر هالی این دفعه رفت و انجامش داد
- گمون میکنم حداقل ۳ ساعته اون پایینه
- با نبودن کسی که جونشو برای بقیه به خطر بندازه
- هالی خودش، اختراعشو امتحان کرد
- از زمان پایین رفتنمون دقیقا ۴ ساعت شد
- برای ۱۰ تا عمقپیمایی اصلا بد نیست
- اون نقشه آب و هوایی رو اختراع کرد
- و نشانههایی که برای نشون دادن بادهای غالب درست کرد
- هنوز هم امروزه استفاده میشن
- هالی علم آمار جمعیت رو
- پایهریزی کرد
- چطور؟
- او تولد، ازدواج، مرگ
- و تراکم جمعیت لندن و پاریس رو با هم مقایسه کرد
- اون در واقع همه پاریس رو
- با پای پیاده رفت
- تا ابعاد دقیق رو درک کنه
- اون به این نتیجه رسید
- که از اونجایی که نصف بزرگسالان
- نمیتونن بچههایی بیارن
- که خودشون زنده بمونن تا تولید مثل کنن
- هر زوج ازدواج کرده، باید چهار فرزند داشته باشه
- تا جمعیت حفظ بشه
- و این ادموند هالی بود که به ما
- مقیاسی واقعی از منظومه شمسی داد
- او راهی هوشمند پیدا کرد
- تا فاصله زمین تا خورشید رو اندازه بگیره
- در این کار، زمان دقیقی که طول میکشد
- تا زهره از مقابل قرص خورشید عبور کنه رو محاسبه کرد
- بیست و هفت سال پس از مرگ هالی
- کاپیتان جیمز کوک اولین سفرش به تاهیتی رو شروع کرد
- تا متد هالی رو
- طی گذر زهره از مقابل خورشید تست کنه
- با استفاده از لنزهایی ویژه برای محافظت چشم
- در برابر نگاه مستقیم به خورشید
- کوک و همراهانش به ما نشون دادن
- که خورشید در فاصله ۱۵۰ میلیون کیلومتری زمین قرار داره
- و هالی اولین کسی بود که فهمید
- ستارههایی که ثابت اطلاق میشدند، در واقع ثابت نبودند
- چطور فهمید؟
- او به مطالعه مشاهدات
- اخترشناسان یونان باستان از روشنترین ستارهها، پرداخت
- و اونها رو با مشاهدات خودش از همون ستارهها
- در ۱۸۰۰ سال بعد، مقایسه کرد
- چرا کسی قبلا متوجه نشده بود؟
- هالی متوجه شد که این وقتی معلوم میشه
- که شما بین دو مشاهده به اندازه کافی صبر کرده باشید
- سخته که حرکت چیزهای خیلی دور رو
- مشاهده کنیم
- و ستارهها اونقدری دور هستن
- که شما باید اونها رو چندین قرن دنبال کنید
- تا بفهمید اصلا حرکتی کردند یا نه
- هالی اولین سرنخ از واقعیتی باشکوه رو بدست آورد
- همه ستارهها در حرکتاند از برابر هم در جریاناند
- مثل اسبهای گردان شهربازی بالا و پایین میرن
- در رقصی نیوتونی به دور مرکز کهکشان ما
- و، اوه، بله، یه چیزی در مورد ستارههای دنبالهدار بود
- اون چیزهای غریب و مهمونهای زیبای سماوی
- که بدون خبر هرازگاهی پیداشون میشد، چی بودن؟
- هالی مثل یک کاراگاه، با جمعآوری شواهد عینی معتبر
- این معما رو حل کرد
- قدیمیترین مشاهده دقیق از یک دنبالهدار
- که هالی تونست پیدا کنه در کنستانتیپول
- توسط نیکفورو گرگوراس، یک ستارهشناس و راهب روم شرقی
- در ژوئن ۱۳۳۷ بود
- هالی همه مشاهدات از دنبالهدار ثبت شده
- در اروپا بین ۱۴۷۲ و ۱۶۹۸ رو دنبال کرد
- و یادتون باشه چیزی به عنوان موتور جستجو
- و کامپیوتر وجود نداشت
- تمام چیزی که هالی داشت، کتابهاش و فکرش بود
- حالا بخش سخت کار رسیده بود
- هالی باید مشاهدات هر ستاره دنبالهدار رو میگرفت
- و شکل واقعی مسیر حرکتش در فضا رو پیدا میکرد
- هیچکس به جز نیوتون تا اون موقع سعی نکرده بود
- مجموعه قوانین جدیدش رو روی مسئلهای نجومی به کار بگیره
- در "تور دو فرانسی" طاقتفرسا از درخشش ریاضیات
- هالی کشف کرد ستارههای دنبالهدار در مدارهای بلند بیضیشکل
- در بند خورشیدند
- و اولین کسی بود که فهمید، ستارههای دنبالهدار مشاهده شده در ۱۵۳۱
- ۱۶۰۷ و ۱۶۸۲
- یکی و همان
- تک ستاره دنبالهداری بوده که هر ۷۶ سال برمیگرده
- در نمونهای عالی از تشخیص الگوی درست
- او پیشبینی کرد که میتونه
- در ۵۰ سال آینده دوباره اونو ببینه
- برای هزار سال، ستارههای دنبالهدار وسیلهای برای اهل سر بودند
- که اونها رو به چشم پیشگویی رویدادهای بشری میدیدند
- هالی انحصار اونها رو در هم شکست
- اونها رو تو بازی خودشون شکست داد
- بازیای که هیچ دانشمندی تا قبل ازین بازی نکرده بود
- پیشگویی
- و اون از زیر شرطش در نرفت
- همونطور که بیب روث پیشبینی کرده بود
- که ضربه بعدیش بیرون زمین میشینه
- هالی قاطعانه گفت که دنبالهدار
- در پایان ۱۷۵۸، در بخش خاصی از آسمان
- با مسیری خاص برخواهد گشت
- به سختی پیشگوییای توسط عرفا صورت گرفته
- که حتی تونسته باشه دقت قابل مقایسهای داشته باشه
- این دنبالهدار هالیه
- اینجا در لبه منظومه شمسی
- خیلی به نظر نمیاد
- فقط تکه بزرگی یخ و سنگ در فضا
- این به خاطر اینه که، ورای مدار نپتون
- نزدیک ۵ میلیارد کیلومتر از خورشید
- ستارههای دنبالهدار زندگیهای آرومی دارن
- وقتی به بلندترین نقطه مدارش رسید
- سرعتش رو کم میکنه تا موقعی که خورشید اجازه بیشتر رفتن بهش نده
- بعد دوباره سقوط بلندش رو به سمت داخل منظومه شمسی شروع میکنه
- ستاره دنبالهدار هالی در سقوط آزادی به دور خورشیده
- هر چیزی در منظومه شمسی ما، زمین، ماه
- سیارههای دیگه، ستارههای دنبالهدار، سیارکها
- همه اونها به دور خورشید در گردشاند
- گرانش سیارهها رو به سمت خورشید میکشه
- اما به خاطر تکانه مداری
- اونها به گردش به دور خورشید ادامه میدن، و هیچوقت به داخلش سقوط نمیکنن
- رابرت هوک سالها قبل مرد
- سلامتش رو با عاداتی بد، از دست داد
- مصرف روزانه خاراگوش تریاک و جیوه
- چند ماه بعد نیوتون به جانشینی او انتخاب شد
- به عنوان رئیس انجمن سلطنتی
- گفته میشه عکسی از هوک
- زمانی به این دیوارها آویزان بود
- هالی زنده موند تا بازهم شاهکارهای بیشتری رو تکمیل کنه
- او تا دم مرگ در سن ۸۵ سالگی، کار کرد
- آخرین عملش درخواست یک لیوان شراب بود
- اون رو با لذت نوشید
- و آخرین نفسش رو کشید
- برخی معتقدند در شبی مثل امشب بود
- که آیزک نیوتون سرانجام از رابرت هوک
- انتقام گرفت
- اما پیشگویی هالی فراموش نشده بود
- پنجاه سال بعد
- زمانی که برگشتن پیشگویی شده، نزدیک میشد
- ستارهشناسان جهان
- بر سر اولین نگاه به این ستاره دنبالهدار رقابت میکردند
- اونها ناکام نبودند
- از اون زمان، هر ۷۶ سال بهش خوشآمد گفته میشه
- وقتی دنبالهدار هالی به آسمان ما برمیگرده
- نور خورشید یخ روی سطحش رو گرم میکنه
- یکبار دیگه غبار
- و گازهای محبوس درونش رو آزاد میکنه
- دنبالهدار هالی آخرین بار همسایه ما رو
- در ۱۹۸۶ ملاقات کرده
- و اگر شما در ۲۰۶۱ ببینیدش
- میفهمید که برگشته
- شاید حیرت همه اون کسانی که
- قبل از شما اومدند رو حس کنید
- و نه هیچ ترسی
- قوانین نیوتون به ادموند هالی این توانایی رو داد
- که چیزی در ۵۰ سال بعد رو ببینه
- و رفتار یک دنبالهدار رو پیشبینی کنه
- دانشمندان از اون زمان از این قوانین استفاده میکنند
- تا راه به سوی ماه باز کنند
- و حتی ورای منظومه شمسی ما
- بچه توی سبد داره یاد میگیره راه بره
- و کیهان رو بشناسه
- که من رو
- به آخرین پیشگویی میرسونه
- با استفاده از نه چیزی بیشتر از قوانین گرانشی
- ما ستارهشناسان، با اطمینان پیشبینی میکنیم
- که میلیاردها سال از الان
- کهکشان ما، راه شیری
- با همسایه ما، کهکشان آندرومدا ادغام خواهد شد
- به خاطر اینکه فاصله بین ستارهها
- به نسبت اندازشون خیلی زیاده
- ستارههای خیلی کمی در هر دو کهکشان با هم برخورد میکنن
- هر زندگی در دنیاهایی چنین دور در آینده
- امن خواهد بود اما مهمان نمایش فوقالعاده
- و میلیارد سالی از نور خواهد بود
- رقص نیم تریلیون ستاره
- با آهنگی که برای اولین بار در دنیایی کوچک
- توسط مردی شنیده شد که تنها یک دوست واقعی داشت
پخش کننده
[ویرایش]- فاکس
- نشنال جئوگرافیک