کنیز
کنیز یا جاریه در گذشته به خدمتکارِ زن در دربار یا ندیمههای زنانِ دربار گفته میشد.
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d6/Gustave_L%C3%A9onard_de_Jonghe_-_The_Afternoon_Siesta.jpg/220px-Gustave_L%C3%A9onard_de_Jonghe_-_The_Afternoon_Siesta.jpg)
درباره
[ویرایش]- «کسی که خواهد از برای خوشوقتی کنیزی برگیرد، بربری گزیند؛ و اگر برای زادآوری خواهد، پارسی برگیرد، و اگر برای خدمتگزاری میخواهد، رومی بگیرد».
- عبدالملک بن مروان از أخبار النساء، ابن قَیم جوزیّه نشر دارمکتبة الحیاة، بیروت، ۱۹۸۲، ص۱۱
- «زاهدی را یک زنی بُد بس غیور/هم بد او را یک کنیزک همچو حور//زان ز غیرت پاس شوهر داشتی/با کنیزک خلوتش نگذاشتی...خواجه در خانهست و خلوت این زمان/پس دوان شد سوی خانه شادمان//عشق شش ساله کنیزک را بد این/که بیابد خواجه را خلوت چنین...»
- «تاجری مالی و ملکی چند داشت/یک کنیزک با لبی چون قند داشت//ناگهش بفروخت تا آواره شد/بس پشیمان گشت و بس بیچاره شد.»