کلر مکینتاش
ظاهر
کلر مکینتاش انگلیسی: Clare Mackintosh) نویسنده بریتانیایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]رهایت میکنم
[ویرایش]- «وقتی بیدار می شم، واسه یه لحظه نمی دونم این چه حسیه. همه چی همون جوریه و حالا همه چی عوض شده. قبل از این که حتی چشم هام روباز کنم، سروصداهایی تو سرم می آد، مثل سروصدای مترو. اون جاس، داره مثل فیلم رنگی واسم پخش می شه که نمی تونم متوقفش کنم یا خفه ش کنم.»[۱]
- «کف دستمو رو شقیقه ام فشار می دم، انگار فقط با نیروی فیزیکی می تونم تصویرها رو کنار بزنم ولی هنوز می آن، سریع و طولانی. انگار که سراغم نیان، فراموش شون میکنم. روی کابینت کناریم، ساعت زنگ دار برنجیه که ایو وقتی دانشگاه میرفتم، بهم هدیه داد و بهم گفت: «چون هیچ وقت به کنفرانس نمیرسی، وگرنه…» و شوکه می شم که میبینم ساعت ده و نیمه.»
- «من چیزی نمیگم و بهنظر میرسه احتیاجی به جواب نداره. «شما زنها فکر میکنین میتونین تنهایی دووم بیارین. فکر میکنین به مردها احتیاجی ندارین؛ ولی وقتی ما مردها تنها میذاریمتون، کاملاً بهدردنخورین. همهتون مثل همین. دروغاتون! یا خدا. دروغایی که شما زنها میگین. یکی پشت اون یکی زبونتون رو تکون میدین، یه حرفی میزنین و منظورتون حرف دیگهس.»
- «احمق بودم که فکر میکردم می تونم از گذشته فرار کنم. هر چقدرم تند فرار کنم، هرچقدر هم دور برم، باز هیچ وقت نمی تونم ازش جلو بیفتم.»
- «به خاطر بارون شنها گود شدهن و جزر و مد هم داره شکلهایی رو که رو شنهای خیس پایین ساحل نوشتم پاک میکنه. موفقیت رو مثل اشتباهها بیاثر میکنه. یه روتینی شده که هر روز صبحم رو با نوشتن اسمم رو شنای نزدیک دریا شروع میکنم و از این که دریا اسمم رو میمکه میلرزم. گرچه عکسهای کارهای صبحم تو دوربینم امن میمونن، به این دوام نداشتن عادت ندارم.»
منابع
[ویرایش]- ↑ کلر مکینتاش، رهایت میکنم، ترجمهٔ نیلوفر بیات، انتشارات میلکان، ۱۳۹۶.