پرویز شاپور
ظاهر
پرویز شاپور (۵ اسفند ۱۳۰۲ قم، ۱۵ مرداد ۱۳۷۸ تهران) نویسنده ایرانی است.
بدون منبع
[ویرایش]- «سنجاق تنها چیزی از آهن است که برای وصل آمده نه فصل»
- «کسی که فکر میکند داناییش کامل است مانند کسی است که در درون خانه قفلی بر روی خود زده باشد.»
کاریکلماتورهای شاپور
[ویرایش]- نمونههای از کالیکلماتورهای پرویز شاپور که در نشریههها بخصوص خوشه به سردبیری احمد شاملو چاپ میشدند.
- وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
- اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
- به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
- به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
- قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
- به نگاهم خوش آمدی.
- قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
- هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
- برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
- گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
- روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
- غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
- بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
دربارهٔ او
[ویرایش]- «پرویز شاپور از بزرگان فرهنگ و هنر معاصر و یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان طراحی ما است. شاپور تأثیری بر بزرگان هنر گذاشت که خود آنها اکنون یکهتاز عرصهٔ طراحی هستند. در واقع فکری را به جریان طراحی معاصر ایران تزریق کرد که بعدها بسیاری از هنرمندان ریزهخوار این احسان شدند. علاوه بر این مهربانی شاپور زبانزد همگان بود و جز لطف و صفا از خود چیزی باقی نگذاشت. یکی از دستاوردهای مهم او نیز کاریکلماتور است.»[۱]
- محمدحسن حامدی