ماجرای عجیب سگی در شب: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ابرابزار |
Inshushinak (بحث | مشارکتها) جز ابرابزار، اصلاح نویسههای عربی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
⚫ | |||
== ماجرای عجیب سگی در شب == |
|||
⚫ | |||
== نقل قول == |
== نقل قول == |
||
خط ۸: | خط ۷: | ||
* اعداد اول چیزهایی هستند که وقتی همهٔ قالبها را کنار گذاشتید باقی میمانند. من فکر میکنم اعداد اول مثل زندگیاند. خیلی منطقیاند اما هرگز نمیتوانید از قانونشان سر دربیاورید، حتی اگر تمام عمرتان به فکر دربارهٔ آنها بگذرانید. |
* اعداد اول چیزهایی هستند که وقتی همهٔ قالبها را کنار گذاشتید باقی میمانند. من فکر میکنم اعداد اول مثل زندگیاند. خیلی منطقیاند اما هرگز نمیتوانید از قانونشان سر دربیاورید، حتی اگر تمام عمرتان به فکر دربارهٔ آنها بگذرانید. |
||
== پیوند به بیرون == |
|||
[//fa.wikipedia.org/wiki/ماجرای_عجیب_سگی_در_شب ماجرای عجیب سگی در شب]{{سخ}} |
|||
{{ویکیپدیا}} |
|||
نویسنده: [[مارک هادون]]{{سخ}} |
|||
مترجم: [[گیتا گرکانی]]{{سخ}} |
|||
انتشارات: [//fa.wikipedia.org/wiki/انتشارات_کاروان کاروان]{{سخ}} |
|||
ISBN 964-8497-22-2 |
نسخهٔ ۹ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۹:۴۹
ماجرای عجب سگی در شب (به انگلیسی: The curious incident of the dog in the night time) رمانی نوشته مارک هادون است.
نقل قول
- افتادهاند و وجود دارند؛ و میلیاردها سیاره هست که درآن حیات وجود ندارد، اما در آنها هیچکسی نیست که مغز داشته باشد و متوجه شود. مثل این است که اگر همه دنیا سکه میانداختند عاقبت کسی میتوانست ۵۶۹۸ شیر پشت سر هم بیاورد و آنوقت فکر میکرد خیلی خاص است، اما خاص نبود برای اینکه میلیونها نفر هستند که نتوانستهاند ۵۶۹۸ شیر بیاورند.
- من فکر میکنم مردم به بهشت اعتقاددارند چون از فکر مردن خوششان نمیآید، برای اینکه میخواهند به زندگی ادامه بدهند و این را دوست ندارند که آدمهای دیگر به خانه آنها نقلمکان خواهند کرد و وسایل آنها را توی آشغال خواهند انداخت.
- و این به خاطر این است که وقتی مردم به شما میگویند چه بکنید، معمولاً این کار گیجکننده است و معنی ندارد. مثلاً، مردم اغلب میگویند «ساکت باش» اما نمیگویند تا کی ساکت باشید. یا علامتی میبینید که روی آن نوشته «روی چمن راه نروید» اما باید بنویسد: روی چمن دور این علامت راه نروید یا روی چمنهای این پارک راه نروید برای اینکه چمنهای زیادی هستند که اجازه دارید روی آنها راه بروید. در ضمن مردم تمام قوانین را زیر پا میگذارند. مثلاً پدر اغلب با سرعت بیش از ۳۰ مایل در منطقه سرعت مجاز ۳۰ مایل رانندگی میکند؛ و در کتاب مقدس آمده: «تو نخواهی کشت»، اما صلیبیون بودند، و دو جنگ جهانی و جنگ خلیجفارس و در همه اینها مسیحیان بودند که مردم را میکشتند.
- اعداد اول چیزهایی هستند که وقتی همهٔ قالبها را کنار گذاشتید باقی میمانند. من فکر میکنم اعداد اول مثل زندگیاند. خیلی منطقیاند اما هرگز نمیتوانید از قانونشان سر دربیاورید، حتی اگر تمام عمرتان به فکر دربارهٔ آنها بگذرانید.