پرش به محتوا

ولایت فقیه

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از ولی فقیه)

ولایت فقیه یک نظریه پس از غیبت در اسلام شیعه است که فقیه را حق قیمومیت بر مردم می‌دهد.

گفتاوردها

  • «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارت‌اند از قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یک دیگرند.»
    • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۵۷[۱]
  • «مخالفت با ولایت مطلقه فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است.»
  • «ولایت مطلقه فقیه، شرک است.»
  • «ولی فقیه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختیار دارد. همان اختیاری که پیامبر اسلام (ص) داشت. فقیه این مقام ولایت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد.»
  • «نظریهٔ ولایت مطلقه فقیه یک بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی است.»
  • «ولایت در آنچه - به اصطلاح فقها - امور حسبیه خوانده می‌شود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است؛ و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامه مؤمنین.»
  • «تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند، این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچ‌گاه چنین مفهومی وجود نداشته‌است.»
  • «ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار گیرد و عملاً حکومت کند. نقش فقیه در یک کشور اسلامی... نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم... تصور مردم آن روز ـ دورهٔ مشروطیت ـ و نیز تصور مردم ما از ولایت فقیه این نبود و نیست که فقها حکومت کنند و ادارهٔ مملکت را به‌دست گیرند...»
  • «شان فقیه جامع‌الشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟»
    • منبع: المکاسب المحرمه، آیت‌الله اراکی، ص۹۴.[۱۱]
  • «ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقهاء اثبات نمی‌شود. «ولایت» تنها به پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) اختصاص دارد. آنچه از روایات برای فقها، اثبات می‌شود دو امر است، نفوذ قضاوت، حجیت فتوای‌شان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون «ولایت» است ـ ندارند مگر در امور حسبیه[۱۲] و فقها در این محدوده «ولایت» دارند، اما نه به معنای ادعا شده [یعنی نه به معنای ولایت] بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش... بنابراین، آنچه برای فقیه، ثابت می‌باشد «جواز تصرف» است، نه «ولایت».»
    • منبع: سیدابوالقاسم خوئی، در کتاب «التنقیح فی شرح العروة الوثقی».[۱۳]
  • «ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمی‌شود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر و ائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند.»
    • منبع: التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیت‌الله خویی، تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص ۴۲۴.
  • «اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند، از ولایت ساقط می‌شود.»
    • منبع: صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۲۹ و ۱۷۴؛ ج ۱، ص ۳۱، ج ۱۰، صفحهٔ ۸۹ و ۲۹.[۱۴]
  • «اگر ولیّ فقیه، یک کلمه دروغ بگوید یک قدم بر خلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد.»
    • منبع: صحیفه نور، ج ۱۱ ص ۳۷.[۱۵]
  • «اگر فقیه یک گناه صغیره هم بکند، از ولایت ساقط می‌شود.»
    • منبع: صحیفه نور، ج ۱۱ ص ۳۷.[۱۶]
  • «اگر جمهوری، اسلامی باشد که دیگر واضح است. برای اینکه اسلام برای آن کسی که سرپرستی برای مردم می‌خواهد بکند، ولایت بر مردم دارد؛ یک شرایطی قرار داده است که وقتی یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، دیگر لازم نیست که مردم جمع بشوند.»
    • منبع: سید روح‌الله خمینی، صحیفهٔ نور، ج ۳، ص ۱۴۱–۱۴۲.
  • «فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند، اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد.»
    • منبع: سید روح‌الله خمینی، صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۲۹.
  • «اگر بگوییم امام معصوم راجع به طلاق همسر یک مرد، یا فروختن و گرفتن مال او، گرچه مصلحت عمومی هم اقتضاء نکند، ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه صادق نیست و او در این امور ولایت ندارد.»
    • منبع: سید روح‌الله خمینی، شئون و اختیارات ولی فقیه، ص ۶۶.
  • «و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که ... گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه‌ای است ومقام والایی، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد.»
    • منبع: وصیتنامهٔ سید روح‌الله خمینی.
  • «من به ولایت مطلق فقیه اعتقاد ندارم؛ ولی به این اعتقاد دارم که در اسلام اصلی وجود دارد و آن حفظ نظم جامعه و حفظ نظم امینتی و اقتصادی و اجتماعی است. اگر حفظ این نظام به این متوقف باشد که ولی فقیه و مشاورانش حکومت را به دست بگیرد، ما آن را قبول داریم. اما اگر حفظ این نظام متوقف به آن نباشد، می‌توانیم شخص امین و مخلص و مشاوران متخصصی را برگزینیم که به او در اداره امور دولت کمک کنند و در نتیجه به ولایت فقیه نیازی نیست.»
  • «تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولاً نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ‌کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همان‌گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت؛ لذا تئوری ولایت فقیه آیت‌الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود.»
  • «در چارچوب این نظریه، خوب و بد امور یکسره در گرو تشخیص و تصمیم ولی فقیه‌است، و هیچ قید مستقلی دامنه تصمیمات ولی فقیه را مقید نمی‌کند: هرچه آن خسرو کند شیرین کند! اگر ولی فقیه تشخیص دهد که دروغ گفتن، بهتان زدن، تقلب کردن، ریختن خون بیگناهان، یا تجاوز جنسی به منتقدان، برای حفظ پایه‌های نظام ضروری است، در آن صورت انجام این اعمال اخلاقاً برای مؤمنان و مقلّدان مجاز، و بلکه واجب می‌شود. اما نظام اخلاقی ای که در آن دروغ گفتن، بهتان زدن، تجاوز جنسی، قتل انسان بیگناه، اضرار به غیر، و امثال آنها مجاز باشد عین بی اخلاقی است. زندگی بر مبنای این نوع مصلحت گرایی لگام گسیخته نهایتاً با بی اخلاقی یا هرج و مرج و آنارشی اخلاقی فاصله‌ای ندارد. اخلاق برآمده از نظریه ولایت مطلقه فقیه در نهایت نوعی بی اخلاقی مقدس مآبانه از کار درمی آید.»
  • «مقبوله عمر بن حنظله (مورد استناد در موضوع ولایت فقیه) و حدیث من بلغه ثواب (مورد استناد در موضوع تقلید و ظن فقیه) را از مجعولات شمرده و این دو را از مهمترین اخبار آحاد منحوله در ایجاد انحراف و کژی در اسلام و شیعه قلمداد کرده است.
  • جمهوری اسلامی رژیمی ایدئولوژیک با عقاید و باورهای ارتجاعی است و تمامی پدیده‌های جهان را در چهارچوب همین ایدئولوژی نگریسته و ارزیابی می‌کند و از آنجا که این ایدئولوژی را به خداوند گره زده‌است، ثابت و غیرقابل تغییر نیز هست. دین اسلام جوهره و روح این ایدئولوژی را تشکیل می‌دهد، اسلامی منطبق با تفسیر و تعریف رهبران مذهبی حکومت اسلامی در ایران که همانا مذهب شیعهٔ پیرو ولایت فقیه است.
  • ولایت فقیه هرگز از مطالبات انقلاب ۱۳۵۷ نبود، حتی در پیش نویس قانون اساسی هم ذکر نشده بود. رای مردم در همه پرسی سال ۱۳۵۸ هیچ ربطی به ولایت فقیه ندارد. در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی اصل ولایت فقیه به قانون اساسی اضافه شد و توسط آقای خمینی به عنوان مهمترین شاخص جمهوری اسلامی درآمد. آقای منتظری رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی قبل از وفات در کتاب «انتقاد از خود: عبرت و وصیت» رسما از ملت ایران عذرخواهی کرد. بر خلاف تبلیغات رسمی، «ولایت عامه فقیه» و «ولایت مطلقه فقیه» هرگز نظریه رسمی سیاسی تشیع نبوده و نیست. اکثر فقهای شیعه «ولایت سیاسی فقیه» را رسما انکار کرده اند. نظریه غالب تشیع مخالف با «ولایت سیاسی فقیه» بوده و هست.
  • دوران اسلام سیاسی به سر آمده است. کار دین از جمله اسلام حل مشکلات سیاسی و اقتصادی نیست. کار ویژه دین تحول جان آدمی، معنی‌بخشی به زندگی، و پاک و اخلاقی زیستن است. دین را ابزار سیاسی کردن (حتی ابزار سیاسی دموکراتیک، چه برسد ابزار سیاسی استبداد) هم به زیان دین است هم به زیان سیاست. ولایت فقیه نوعی استبداد دینی است. ولایت فقیه یعنی فقیه‌سالاری با جمهوریت، مردم‌سالاری، حاکمیت ملی، حکومت قانون و آزادی قابل جمع نیست. من منکر هرگونه ولایت فقیه، منکر هرگونه حکومت دینی در دوران معاصر، منکر سازگاری درونی جمهوری اسلامی، و قائل به اصلاح‌ناپذیری نظام موجود (جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه) هستم.
    • محسن کدیور، ۴ مارس ۲۰۲۳/ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، مصاحبه با علی اصغر فریدی، منتشرشده در دوهفته نامه الکترونیکی «حقوق ما»، سازمان حقوق بشر ایران[۲۲]

منابع

  1. ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی
  2. صحیفه نور، جلد ۵، صفحهٔ ۵۲۲
  3. وبگاه خبری ایرانیان انگلستان
  4. سمینار ولایت فقیه در ساری، رادیو تهران، اخبار ساعت ۲۰، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۱
  5. احیای تشیع. ولی نصر. ۲۰۰۶. ISBN ۰۳۹۳۰۶۲۱۱۲. ص۱۲۵ و ص۱۴۴
  6. اعراب شیعه: مسلمانان از یاد رفته. گراهام فولر. ۲۰۰۱. ISBN ۰۳۱۲۲۳۹۵۶۴. انتشارات پالگریو مک میلن.
  7. دانشنامه بریتانیکا. نسخه ۱۹۹۳. ص۶۹. ISBN 0852295855
  8. وب سایت رسمی آیت الله سیستانی، پاسخ به پرسش‌ها
  9. پیرامون جمهوری اسلامی، صفحه ۳۰، چاپ صدرا، ۱۳۷۲
  10. پیرامون جمهوری اسلامی، صفحه ۶۷، ۱۳۶۱
  11. تکه‌های مربوط به نقض اصل ولایت فقیه در چاپ جدید کتاب حذف شده‌است.
  12. مقصود از امور حسبیه کارهایی است که محسوب برای خداست و به عنوان وظیفه عبادی انجام می‌گیرد هم چون قبض حقوق شرعیه (خمس و زکات و…) و به مصرف رسانیدن آن‌ها در موارد خود و حفاظت از موقوفه‌هایی که متولی خاصی ندارند و نگهداری از اموال مسلمانی که غایب یا قاصر است و نظایر آن.
  13. «ولایة الفقیه فی الاُمور الحسبیّة»(عربی)‎. پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله خوئی. بازبینی‌شده در ۱۵ آبان ۱۳۸۸. 
  14. «ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی و قرائتهای گوناگون»(فارسی)‎. فارس نیوز. بازبینی‌شده در ۲۰ شهریور ۱۳۸۸. 
  15. «ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی و قرائتهای گوناگون»(فارسی)‎. فارس نیوز. بازبینی‌شده در ۲۰ شهریور ۱۳۸۸. 
  16. «ولایت مطلقه فقیه از دیدگاه امام خمینی و قرائتهای گوناگون»(فارسی)‎. فارس نیوز. بازبینی‌شده در ۲۰ شهریور ۱۳۸۸. 
  17. ‮فضل الله، حزب الله و ایران‬
  18. با رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود
  19. نقد اخلاقی نظریه ولایت فقیه
  20. فقه استدلالی در مسائل خلافی، نشر اقبال، ۱۳۷۷، بخش چهارم:بحثی در اخبار موضوعه
  21. «متن سخنان مصطفی هجری در پارلمان سویس». کوردستان میدیا، ۱۵ خرداد ۱۳۹۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۶ آوریل ۲۰۲۲. 
  22. «ولایت فقیه یعنی چه؟». وب سایت فارسی محسن کدیور، ۱۸ فروردین ۱۴۰۲. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۵ مه ۲۰۲۴. 

پیوند به بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ