هانیبال (رمان)
ظاهر
هانیبال نام سومین کتاب از مجموعهٔ کتابهای مربوط به هانیبال لکتر است.
گفتاوردها
[ویرایش]- هانیبال: کلاریس پدر تو هرگز آرزویی در مورد هیچ چیز نداشت جز، رفاه وسعادت شما.
- کلاریس :آرزو توی یک دستش بود و کثافت در دست دیگرش وببین کدام یکی از این دستها زودتر پر میشه؟
- میسون در هنگامی که مارگوت میخواهد او را بکشد:من میتوانستم جودی را به فرزندی قبول کنم و اون میتونست وارث من بشه و ما میتوانستیم بهم اعتماد کنیم.
- مارگروت: بی تردید میتوانستیم اما… نکردیم.