نئون جنسیس اونگلیون
نئون جنسیس اونگلیون یک مجموعه تلویزیونی انیمه ژاپنی به کارگردانی هیدئاکی آنو و محصول سال ۱۹۹۵ است. این مجموعه تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخت و جوایز متعددی کسب کرد. موضوع مجموعه، حول سئوالات فلسفی از جمله تکامل بشری و نقش فناوری در آن، هویت و عاقبت انسان، فلسفه ذهن، و خودآگاهی میباشد.
دیالوگها
[ویرایش]میساتو: «بعضی وقتا برای ادامه زندگی به افکار رویایی احتیاج داریم.»
میساتو: «یه روزی یاد میگیره که قسمتی از بزرگ شدن یعنی پیدا کردن راهی برای ارتباط متقابله، درحالی که رنج میبره.»
گندو ایکاری: «انسانها بزرگترین دشننِ خودشونن.»
ری آیانامی: «انسانها از تاریکی میترسیدن، برای همین با آتیش اون رو از بین میبردن. برای همین انسانها گونهی برتر شدن.»
میساتو: «معجزه چیزی نیست که خودش اتفاق بیفته. معجزه چیزیه که ما به وجودش میاریم.»
ریتسوکو: «مردمی که خلق و خوی سختگیرانهای دارن، همیشه سختی بیشتری در بین بقیه احساس میکنن.»
میساتو: «نباید فرار کنی. تا موقعی که به سمت جلو حرکت نکتی هیچ چیزی تغییر نمیکنه.»
گندو ایکاری: «دفن کردنِ خاطرهها روش زنده موندنِ انسانهاست. اما چیزایی وجود داره که انسان نباید فراموش کنه.»
ریتسوکو: «یکی سعی میکنه اوضاع رو ثابت نگه داره و اون یکی سعی میکنه تغییرش بده. همهی موجودات زنده یکی از این دو شاخصه رو دارن.»
شینجی: «هیچکس نمیتونه با پیوند دادن چندین لحظات شاد به هم، از زندگی لذت ببره»
گندو ایکاری: «برای محافظت از خودمون در مقابل ترس از مرگ، برای خاموش کردن هوسهامون؛ بهشتی با دستهای خودمون و برای خودمون ساختهایم.»
شینجی: «مردم به زور میتونن خودشونو بشناسن. چه برسه به دیگران. شناخت صد در صد غیر ممکنه. برای همینه که ما انقدر وقت صرف میکنیم، تا خصوصیات خودمون و دیگران رو درک کنیم. همینه که زندگی رو جالب میکنه.»
گندو ایکاری: «ما نمیتونیم زمان رو برگردونیم. ولی قدرت اینو داریم که به جلو حرکتش بدیم.»
شینجی: «من از مورد تنفر قرار گرفتن میترسم. چون ممکنه هویتم از بین بره. »
میساتو :«تنها کسی که میتونه از تو مراقبت کنه و تو رو درک کنه، خودت هستی. پس تو باید مراقب خودت باشی.»
میساتو: «هیچکدوم از اینا تا ابد باقی نمیمونه. زمان ادامه داره و زمان با خودش تغییر به همراه داره. و تو قادر به تغییر در هر زمانی هستی. مغز تو این تغییرات رو درک میکنه.»
- «بدون اینکه با دیگران ارتباط داشته باشی، نمیتونی تصویر خودت رو تشخیص بدی. تصویر تو از خودت به وسیلهی مشاهده موانع بین تو و دیگران محو شده. و تو نمیتونی خودت رو بدون وجود دیگران ببینی.»
شینجی: «وقتی دیگران وجود دارن، میتونم خودم رو به شکل یک موجود منحصر به فرد ببینم. اگه تنهام(انسان دیگهای نباشه) پس مثل بقیه چیزهام. در دنیایی که فقط من توش هستم، هیچ تفاوتی بین من و نیستی وجود نداره.
با تشخیص تفاوت های بین خودت و دیگران، هویتت رو به عنوان خودتت ثبت میکنی.»
میساتو: «تو هیچوقت یاد نگرفتی که چطور با ترس ناشی از احساس دیگران نسبت به خودت، مقابله کنی، بنابراین ازش دوری میکنی.»
ری آیانامی: «کسی که واقعاً از خودش متنفر باشه، نمیتونه کس دیگه ای رو دوست داشته باشه.»
میساتو:«تو دنیا کلی چیز جالب هست که هنوز ازشون خبر نداری. خوش بگذرون.»
شینجی: «اگه گوشمو ببندم میتونم قلبم رو هم ببندم... چون اینطوری میتونم بدون متوجه شدنِ دنیایی که ازش بدم میاد زندگی کنم.»
گندو ایکاری: «شکی توش نیست که این دنیا ناپایدار، ناقص و غیر منطقیه. دنیاییه که اگه حرف مردم رو قبول کنی همه چیز میریزه بههم، چون مردم تو موقعیتهای مختلف، چیزای مختلف میگن.»
کاورو: «تنها چیزی که میتونه ماهیتام رو تموم کنه، پوسیدگیِ خلائه. برای همینه که باید مدام یک نقش رو، توی این داستانِ دایرهایِ از پیش تعیین شده و بیپایان بازی کنم.: آرزو چیزیه که فرد، فقط با قدرت خودش و با قربانی کردن بدست میاره. چیزی نیست که بقیه به آدم بدن.»
- «دنیا فاقد برگشت پذیریه، درست مثل زمان.»
کاورو: «برای اینکه زندگی کنی مهمه که چیزای جدید یاد بگیری و پیشرفت کنی.»
کاورو: «هیچوقت مورد خوبی از پخش دوبارهی خاطرات درد آورت بیرون نمیاد.»
کاورو: «حتی اگه روحت ناپدید بشه، آرزوهات و نفرینهات در این دنیا باقی میمونه. فقط نیاز داری که آرامش و مکانی که متعلق به خودته رو پیدا کنی. سرنوشت تو رو هدایت میکنه.»
- «اگه اینجوری سر همه چی غر بزنی زندگیت کسل کننده میشه. زندگی یه چرخهی دنباله دار از خوشی و ناخوشیه. هیچ اشکالی نداره که هر روز مثل امروز باشه. زندگی همینطوریه. باید این رو باید خودت تکرار کنی: این الآن جوون ترین سنیه که تا ابد خواهم داشت، میخوام زندگیم رو تمام و کمال زندگی کنم.»
- «آرزوی غیر ممکن من خوندن همهی کتابای دنیاست.»
گندو ایکاری: «از وابسته شدن به آدما میترسیدم. از دنیایی که پر شده بود ازشون خوشم نمیومد. از بچگی تنها بودم، برای همین هیچوقت احساس تنهایی نمیکردم. ولی تو جامعه کسایی هستن که این ماهیت ها رو مسخره میکنن. نمیخواستم همکلاسی یا فامیل هاییم رو ببینم که ازشون خوشم نمیومد. بودن پیش بقیه عذاب آور بود. فقط دلم میخواست برای همیشه تنها باشم. دوتا چیز بود که به عنوان یه بچه دوست داشتم. یکی دانش بود، میتونستم هر طور که دلم میخواست قلبِ گرسنهمو با پیدا کردنِ اطلاعات ارضا کنم. لازم نبود به بقیه فکر کنم. میتونستم تا هروقت زمان اجازه میده دانش بدست بیارم. یکی دیگهش هم پیانو بود. سیم های کاملا کوک شدهای که خیلی دقیق به هر لمسی روی کلیدها واکنش نشون میدن. هیچ دروغی توش نیست، هیچ خیانتی، هیچ ناامیدیای. انگار ماهیتام به جریانی از اصوات ترجمه میشد. اینطوری نه من نه هیچکی دیگه آسیب نمیدید.»
کاورو: «تنها چیزی که میتونه ماهیتام رو تموم کنه، پوسیدگیِ خلائه. برای همینه که باید مدام یک نقش رو، توی این داستانِ دایرهایِ از پیش تعیین شده و بیپایان بازی کنم.»
- «فقط یه احمق موقعی که میدونه شکست میخوره جنگ میکنه.»
- «تا موقعی که برای زندگی تلاش میکنی، همه جا مثل بهشته.»
- «بشر نمیتونه به تنهایی زندگی کنه. بشر نمیتونه بدونِ قرار گرفتن در اجتماع زندگی کنه. برای همینه که زندگی سخته. برای همینه که زندگی پوچ و غمناکه. برای همینه که میخوای از لحاظ فیزیکی و فکری و... به دیگران نزدیک بشی. چون تو از خودت متنفری و هیچکسی بهت احترام نمیذاره.»
- «اما اگه تنها به ایوا تکیه کنی، بعدش ایوا تنها مشخص کنندهی هویتت میشه. ایوا به تنها ارزشت تبدیل میشه. بدون اون ارزش، تو از صحنهی روزگار محو میشی.»
- «واقعیت میتونه دردناک باشه، ولی باید قبولش کنی.»
- «اگه بخوای زندگی کنی، همهجا بهشته. چون زنده هستی، بنابراین این شانسو داری که خوشحال باشی.»
- «بزرگسال شدن به معنیِ مدام نزدیک و دور شدن و پیدا کردن راهی برای زخمی نکردن همدیگهست.»
- «حقیقت های زیادی به اندازهی تمام مردم وجود داره. حقیقت میتونه به سادگی از طریق راهی که تو اون رو میپذیری عوض شه. حقیقت یک انسان اونقدر سادهست که بیشتر انسانها اون رو برای تمرکز به چیزهایی که فکر میکنن حقایق عمیقتری هستن، نادیده میگیرن.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |