سید مهدی موسوی
سید مهدی موسوی(زاده ۱۳۵۵ در تهران) شاعر، ترانهسرا ، منتقد ادبی، نویسنده ایرانی.
گفتاوردها[ویرایش]
شعر از مجموعهٔ «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!»:
خسته از انقلاب و آزادی، فندکی درمیآوری شاید
هجده تیر بی سرانجامی، توی سیگار بهمنت باشد[۱]
شعر از مجموعهٔ «بعد از باران، قبل از تبعید»:
کاشکی آخر این سوز، بهاری باشد | کاشکی در بغلت راه فراری باشد
کاشکی از همه مخفی بشود این شادی | کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی[۲]
شعر از مجموعهٔ «مردی که نرفتهاست برمی گردد»:
دارد چشمی که نیست تر میگردد | یک شب که نیامده سحر میگردد
این نامهٔ ننوشته اگر پُست شود | مردی که نرفتهاست برمیگردد[۳]
شعر از مجموعهٔ «مردی که نرفتهاست برمی گردد»:
آزادی شهر از حصارش پیداست | از کینهٔ چوبههای دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است | سالی که نکوست از بهارش پیداست[۴]
دیالوگ از رمان «گفتگو در تهران»:
«چشمهایش هنوز بستهاست. انگار در جهانی قدم میزند که به جهان ما شباهتی ندارد. این غم عمیق، صورتش را از همیشه زیباتر کردهاست. بعضیها زیباییشان از جنس رنج است. برای همین هرچقدر دردهایشان بیشتر میشود عمق زیباییشان هم بیشتر میشود.»[۵]
دیالوگ از رمان «گفتگو در تهران»:
همه چیز به جز چشمهایش احمقانه است[۶]