پرش به محتوا

مسعود فراستی

از ویکی‌گفتاورد

مسعود فراستی (۱۳۳۰ / ۱۹۵۱م) نویسنده، مترجم، جامعه‌شناس، ناقد سینمایی و سینماگر ایرانی.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «من از مجله فردوسی شروع کردم و نمی‌دانم نقادی از کجا شروع شده اما تمایلش باید از خانه و پدرم شکل گرفته باشد. من در بچگی آدمی بسیار درس‌خوان و جدی بودم که فقط یک رفیق داشتم. مدرسه خیلی بدی می‌رفتم. مدرسه‌ای بورژوا و من از نظر طبقاتی اصلاً به آن مدرسه نمی‌خوردم. اینها اذیت کننده بود ولی باعث نمی‌شد که من جا بزنم. چون پدرم اصلاً اهل جا زدن نبود. ریاضی‌ام همیشه بیست بود و انشاهای تندی می‌نوشتم. از شش سالگی به مدرسه رفتم و ادبیات خواندن را از ۱۲ سالگی شروع کردم. جلسات نقد کتاب و شعر می‌گذاشتیم و روشنفکر تمام عیاری شده بودم.»[۱]
  • «همه سینمای آمریکا سینمای ملّی شان است. حتی فیلم‌های مبتذل و آشغالش. فرهنگ و لایف استایل آمریکایی تویش هست. معلوم می‌شود که این سینما آینه این آدم هاست. سینمای ما آینهٔ آدم هایمان نیستند. فیلم‌ها نه آینه جامعه‌اند و نه آینه فیلمساز.»[۲]
  • «من فاصله‌ام را {با سیاست} حفظ می‌کنم. آدم یک زمانی مرض دارد که من داشتم و همه چیز را سیاسی می‌دیدم. وقتی دربارهٔ گرانی و فلان و بهمان چیز حرف می‌زنیم سیاسی نیست. اقتصادی-اجتماعی است. من اقتصاد می‌فهمم اما اقتصاد سیاسی هم با سیاست فرق دارد. سعی می‌کنم از این بحث‌های سیاست زده‌ها و شایعات فاصله بگیرم.[۳]
  • نوشتن برایم مسئله است؛ تغییر است نه تفسیر. نقد برایم سوژه است نه ابژه.[۴]
  • ابتذال در سینمای ما فقط به فیلمفارسی محدود نمی‌شود. فیلم انتلکت هم مبتذل می‌شود و «فیلم ارزشی» نیز.
  • بسیاری از نقدهایم را یک شبه نوشته‌ام. حتی نقدهای بلندی مثل هامون و آتش سبز.[۵]
  • اگر مجبور نباشم- که اغلب هستم- فقط دربارهٔ فیلم‌ها یا چیزهایی که بسیار دوست دارم یا بسیار بدم می‌آید می‌نویسم. باید چیزی یا فیلمی خیلی مسئله‌ام شود تا بنویسم.[۶]
  • هیچ فیلم ایرانی ای را برای نوشتن دو بار ندیده‌ام. فرنگی چرا.[۷]
  • تو نوشتن خودم را سانسور نمی‌کنم و رودربایستی ندارم، گاهی شاید کمی ملاحظه. به جز یک نقد از هیچ‌کدام از نوشته‌هایم پشیمان نیستم.[۸]

دربارهٔ دیگران

[ویرایش]
  • «مرتضی آوینی در ۲ سال آخر حیاتش که من نیز با وی همراه بودم به شدت مورد حمله هر دوطرف روشنفکر و به اصطلاح مذهبی روشنفکر بود و همچنان نیز هست. امروز این‌ها سعی می‌کنند مرتضی را به یک گرایش سیاسی متعلق بدانند و از آن زاویه به او نگاه کنند اما باید دانست که مرتضی کار سیاسی نکرد و هیچ گرایش سیاسی نیز نداشت. وی نه به چپ آن زمان تمایلی داشت و نه به جناح راست اما به انقلاب اعتقاد داشت، به مردم اعتقاد داشت به جنگ دفاعی نیز اعتقاد داشت اما به گرایشات تمایلی نداشت. سیاسیّونی که می‌خواهند طرفی از جناح‌بندی مرتضی ببرند سودی نخواهند برد چرا که این یارکشی سیاسی بی‌ارزش بوده و مرتضی همواره مستقل بوده و هست.»[۹]
  • «عده‌ای مرتضی را سردمدار سینمای تروریسم می‌دانند که از جمله این افراد طیف آقای قوچانی هستند و البته طیفی نیز او را سردمدار و پرچمدار سینمای انقلابی می‌دانند که هیچ‌کدام صحیح نیست. امروز متأسفانه برخی از طرفداران خاصِّ مرتضی آثارش را طوری حذف می‌کنند که با افکار و عقاید و گرایششان سازگار باشد و این اصلاً ربطی به خودِ مرتضی ندارد. متأسفانه در این بخش سیاستمداران ما هم در اشتباهند چرا که در گیر سیاست بازی هستند و این فیلم‌های اخیری که ساخته شده نیز درگیری سیاسی است.»[۱۰]
  • «مرتضی کسی بود که در ابتدا یک روشنفکر معمولی بود، مدّتی در گیر نیچه بازی شد و بعد به طور جدی به روشنفکری پرداخت اما بعد از تحولی که دفعی و ناگهانی و بدون عمق نبود به جبهه انقلاب پیوست و بعد از جنگ نیز صدای بلند فرهنگی جبهه طرفداران انقلاب شد.»[۱۱]
  • «چیزی که مرتضی از سینما می‌خواست این بود که به مردم فقیر فخر نفروشد، گدای جایزه بی‌هویت نباشد و مماس با نیازهای مردمش باشد.»[۱۲]
  • «به نظر من ابراهیم حاتمی کیا بهترین کارگردان ایرانی است.[۱۳]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ