محمود عبادیان
ظاهر
محمود عبادیان (۲۱ مارس ۱۹۲۸، ارومیه - ۱ آوریل ۲۰۱۳، تهران) استاد بازنشستهٔ گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم و عضو گروه فلسفهٔ فرهنگستان هنر ایران بود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «در ایران بعد از کودتای ۲۸ مرداد اولین بار نبود که روشنفکران رفتاری از سر باری به هر جهت از خودشان نشان دادند. آنها روش نداشتند. در حالی که روشنفکر با استفاده از هدف و منابع میتواند روشی را استخراج کند. اما اینها این کار را نکردند. مارکس در مقدمه دیالکتیک میگوید انسان از راه تحلیل مسئله میتواند مشکلی را که با آن رو به رو شده بدون توسل به نیروهای ماوراءالطبیعه و امثال آنها حل کند. در حالی که وقتی به وضعیت روشنفکران ایرانی نگاه میکنیم، میبینیم وسیله و هدف برای تحلیل آن وضعیت مبهم است. ما نمیدانیم چطور باید طرحی بریزیم که بر واقعیتها تکیه داشته باشد. نمیدانیم چه وسایل و امکاناتی برای وصول به هدف داریم. اکثر ناموفقیتهای ما بعد از شهریور ۱۳۲۰ ـ که خود من هم به سهم خودم در جنبش چپ بودم و سرم به سنگ خورد ـ بیشتر سر این بود که نم یدانستیم چه میخواهیم و چه مشکلی ما را وادار کرده آن را بخواهیم.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «ما روحیههای منقطعی در دورههای مختلف داشتهایم. انسان ایرانی در دورهٔ هجوم اعراب و بعد هجوم قبایل ترک و مغول و دیگران دائم با ناموفقیتها و سرخوردگیها سروکار داشته. البته گاهی هم تحت شرایطی غلبه کرده ولی سرخوردگیها در روحیه مردمان این سرزمین خیلی تأثیر گذاشته است.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «روشنفکر یک خصلت اعتراضی در وجودش هست که این خصلت اجازه نمیدهد خودش را به قدرت و حکومت نزدیک کند و با آنها یکی شود.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «یأس نمیتواند فضیلت باشد. آنها یأس و ناامیدی خودشان را توجیه میکردند و توجیه کردن با فضیلت فرق دارد. به نظر من استدلال و توجیه آنها تا حد زیادی ناگزیر بود. وضع کشور و روحیهی جامعه یک موقعیت باری به هر جهت بود. مولانا میگوید «ما همه شیریم، علم ـ حمله مان از باد باشد دم به دم» این روحیه در ایران خیلی شایع است. روحیهٔ سازش با شرایط عینی است. از بعد از اسلام به این طرف ما این روحیه را از نیاکانمان به ارث بردهایم و خیلی جاها سر فرود آوردهایم.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «من در خوزستان بودم و جزو حزب توده. روحیهٔ ما آن زمان بر اساس بی برنامگی بود. وقتی موقعیتی پیش میآمد واکنش آنی به آن نشان میدادیم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد در شرکت بودم. بعد به زندان افتادم. آن موقع ما دستور گرفتیم در خوزستان اعتصاب سراسری برپا کنیم. موضوع را با واحدهای کارگری درمیان گذاشتیم ولی آنها مخالفت کردند. گفتند در شرایط فعلی اعتصاب یعنی خودکشی. اما تشکیلات حزب دستور داده بود و باید اجرا میشد. نتیجه این بود که همه ما سرکوب شدیم، لت وپار شدیم و اخراج شدیم. از این موارد در تاریخ ایران کم نیست. روحیهٔ حاکم بر زمان غیر از این را نمیپذیرفت.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «در این سالها ما شست وشوی مغزی شدهایم. همهٔ امکانات نسل جوان از او گرفته شده است. حتی تفریح و کوه رفتن هم تحت نوعی نظارت شدید است.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «هیچ وقت مهاجرت به اندازه این دوره نبوده. به یک امر متداول تبدیل شده. انگار برای مردم این زمان تنها راه خروج شده است. مهاجرت بنبستی است که معنای آن شکست است.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «گذاشتن و از میدان مبارزه رفتن آن زمان خفت بود. قبل از کودتای ۲۸ مرداد اگر کسی میدان را ترک میکرد و حتی ضعف نشان میداد خفت محسوب میشد. تودهایها و حتی مردم معمولی به کسی که در زندان عجز نشان میداد و اعتراف میکرد نگاه خوبی نمیکردند. او را حقیر میدانستند. اما الان عادی شده است.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «وقتی حکومتی بدون پشتوانهٔ تاریخی باشد نمیتواند فضا را باز کند و دست به سرکوب مستمر میزند.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «در ایران جنبشهایی که عمدتاً روشنفکران نقش مهمی در آن داشتهاند شکست خوردهاند. نه به خاطر اینکه آنها روشنفکر بودند، بلکه به خاطر اینکه روشنفکر نبودند.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «اینجا حزب توده همیشه سعی میکرد جبهه ایران را بعد از شهریور ۲۰ از میدان در کند. زمانی که اینها برای ملی شدن صنعت نفت مبارزه میکردند آنها مسخره میکردند و هو میکردند. از سر بی تحلیلی توی کوهها جنگ به راه انداختند که عدهای هم رفتند و کسانی مثل به آذین دستشان را از دست دادند. اینها مارکسیست نبودند. تصمیمی که میگرفتند سراپا بی تحلیلی بود.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
- «ما [ایرانیها] روشنفکر نداریم که بخواهیم به آنها امید داشته باشیم. اینهایی که خودشان را روشنفکر میدانند در زندگی خودشان ماندهاند، چه برسد به اینکه بخواهند گرهی از مشکلات جامعه را حل کنند.»
- گفتگوی منتشر نشده[۱]
دربارهٔ او
[ویرایش]- «محمود عبادیان شایستگی درسی که در دانشگاه علامه تدریس میکرد را داشت. نمیخواهم به محیط آکادمیک جسارت کنم ولی این شایستگی به ندرت پیش میآید. زمانی که در علامه درس میخواندم، افتخار شاگردی ایشان را داشتم. نمیخواهم به اساتید دانشگاه جسارت کنم ولی بودند اساتیدی دوره کارشناسی ارشد که به جای بحث دربارهٔ فلسفه دوره اگزیستانسیالیسم، قصه حسین کرد شبستری میگفتند. در همین دوران ایشان با جدیت تمام و بدون توجه به محدودیت امکانات، سعی میکرد با مشارکت خود دانشجویان، تفکری را برانگیزاند. محمود عبادیان با تمام وجودش به تدریس عشق میورزید و شرافتمندانه کار میکرد و فروتن بود.»
- سیاوش جمادی ۱۳۹۲[۲]
- «مید عنایت اول کسی بود که ترجمههای قرص و محکمی از هگل انجام داد و در زمان خود اهمیت بسیار بالایی داشت. آقای محمود عبادیان هگل شناسی را ادامه دادند و آثار بسیار مهمی از هگل ترجمه کردند. شایستگی ایشان به اندازه یی بود که نتوانستند او را از دانشگاه حذف کنند. ایشان در آشنایی ایران و فسلفه خوانهای ایرانی با بخشی از تاریخ اندیشه غرب سهم به سزایی دارند. شاید در حال حاضر این تأثیر و اهمیت به طور واضح مشخص نباشد اما گذر زمان هرچه بیشتر بر این مسئله صحه میگذارد.»
- سیاوش جمادی ۱۳۹۲[۲]
- «ترجمه پایاننامه دکترای مارکس کار بسیار مهمی بود که ایشان در دوران کهولت هم انجام دادند. بی ادعا و فروتنانه کار خودش را انجام میداد و تحت تأثیر امواج قرار نمیگرفت. من خیلی متأثر میشوم وقتی میبینم اوضاع این گونه شده است و کسانی که دینی به گردن ما دارند، در تنهایی و جدایی بدرود حیات میگویند و ما به ناگهان خبر از دست رفتن شان را میشنویم.»
- سیاوش جمادی ۱۳۹۲[۲]
- «به زعم عبادیان فلسفه هگل در اروپا از دانشگاه به سطح جامعه نفوذ کرد، اما در ایران هگل گرایی از رسانهها بازتاب پیدا کرده و کتابهایی که امروزه در حوزه هگل شناسی منتشر شده خارج از نظام آکادمیک است.»
- محمد ضیمران ۱۳۹۲[۳]
- «عبادیان شیفته تحقیق در ادبیات ایران بود. توجه اصلی او در تحقیقات آکادمیکاش به عنوان یک روشنفکر ایرانی، ادبیات ایرانی بود. کتابی دربارهٔ مثنوی نوشت و در آن با تفکر دیالکتیکی مولانا این متن را بررسی کرد. این کتاب هنوز منتشر نشده است.»
- حسن قاضیمرادی ۱۳۹۲[۳]
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ «گفتگوی منتشر نشده با محمود عبادیان: سرم به سنگ خورد»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۴ تیر ۱۳۹۲.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ سیاوش جمادی، «یاد فیلسوف؛ در سوگ محمود عبادیان: افسانه یی که تفکر برانگیخت»، روزنامه اعتماد، شماره ۲۶۴۵، ۱۷ فروردین ۱۳۹۲، صفحهٔ ۱۶.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ خبرگزاری کتاب، «ضیمران: چارچوب هگلشناسی یادگار عبادیان در نظام دانشگاهی ایران است»، شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۲، کد مطلب: ۱۶۵۱۸۴.